اختلالات خلقی در روانپزشکی انواع گوناگونی دارن. یکی از بزرگترین دستههای اختلالات خلقی افسردگیه که قطعا همهمون در موردش کم و بیش شنیدیم، خودمون یا اطرافیانمون بهش دچار شدیم و تا حدودی میشناسیمش.
فکر میکنم تجربه اپیزودهای افسردگی بین کارآفرینها تجربه شایعیه و اغلب کارآفرینها در بالا و پایینهای مسیر کارآفرینی در بازههای خاصی تجربهش میکنن. طبق تجربه محدود و مشاهداتی که در این سالها داشتم، یکی دو ماه منتهی به هر راند جذب سرمایه، یکی از بزنگاههای بروز اپیزودهای افسردگی برای کارآفرینهاست. لحظات سخت و دشواری که خودم چند بار تجربهش کردم و با پوست و گوشت و استخونم دردش رو کشیدم.
میخوام تو این پست در مورد دو موضوع بنویسم؛ اول اینکه چرا این بازههای زمانی احتمال بروز اپیزود افسردگی برای کارآفرین بالاتره و مورد دوم اینکه چطور میشه افسردگی پیش از جذب سرمایه رو مدیریت کرد و مانع از اثر منفیش بر عملکرد کارآفرین در پروسه جذب سرمایه شد.
ضمنا تمام مطالبی که تو این پست میخونید تحلیل و نظر شخصی منه، از دل مطالعات و تجربههای شخصیم بیرون اومده و الزاما برای همه درست نیست.
هر کسی که برای یک بار سر و کارش به پروسههای جذب سرمایه افتاده باشه حتما خوب میتونه بگه که چرا در این بازههای زمانی احتمال بروز اپیزودهای افسردگی در کارآفرینها بالاتره. کفگیر شرکت داره به ته دیگ میخوره، کارآفرین تخمین دقیقی از اینکه چه مدت قراره تو این پروسه معلق بمونه نداره، فرآیندهای جذب سرمایه گاها بسیار زمانبر و فرساینده اند، سرمایهگذارها گاها بدشون نمیاد کارآفرین رو در موضع "مجبور" قرار بدن و از این موضع به نفع بستن یه ترکمانچای پر و پیمون استفاده کنن، حفظ روند رشد شاخصها تو این شرایط سخته چون به علت نداشتن تخمین دقیق از زمان به سرانجام رسیدن پروسه ممکنه برای مدتی مجبور به کاهش هزینههای مارکتینگ بشین، تو این روزها تمام عملکرد تیم، اشتباهها، شکستها و رشدی که میتونست محقق بشه اما نشد، بارها مثل یه فیلم ترسناک از جلوی چشم کارآفرین رد میشه و عذابش میده، اضطراب مرگ مثل خوره به جونش میفته؛ ترس از دست دادن چیزی که سالها برای ساختنش جنگیده و ممکنه با عملکرد ضعیفش همه چیز رو به باد بده، مسئولیت بزرگی که روی شونههاش سنگینی میکنه و نگرانیش از بابت اینکه نتونه از پس این مسئولیت بر بیاد و دهها عامل دیگه که این بازه زمانی رو برای کارآفرین تبدیل به روزهای سختی میکنه و ازش آدم شکنندهای میسازه که مستعد تجربه یه اپیزود افسردگیه.
اما چطور میشه با وجود اینهمه چالش، همچنان روحیهمون رو حفظ کنیم و تو روزهای حساسی مثل این که بیشتر از همیشه به جسارت و جرات و شجاعت نیاز داریم از چنگال سگ سیاه افسردگی خودمون رو بیرون بکشیم؟
تجربه من در این چند سال این بوده که داراییهای واقعی کارآفرین در این لحظات میتونن به کمکش بیان و براش نجاتبخش باشن. داراییهایی که میشه در این روزهای چالشی بهشون چنگ بزنی و دوباره خودت رو بالا بکشی؛
۱. مرور دستاوردهای کسب و کار از راند قبل جذب سرمایه تا به امروز؛ رشدی که در KPIها داشتین، مشتریان راضی و خوشحال، میزان اورنس برند و هر گونه دستاوردی که در این مدت داشتین. این کمک میکنه تخمین درستتری از جایگاه بیزینس داشته باشی و خودتون رو دست کم نگیری.
۲. به تیمی که ساختی فکر کن و روی کمکشون حساب کن؛ اگه واقعا تیم خوبی ساختی، اگه به عنوان مدیر تو روزهای سخت حامی تیمت بودی و اگه تیمت تعلق خاطر خوبی نسبت به بیزینس داره، وقتشه روشون حساب کنی و بهشون اتکا کنی. ممکنه نیاز باشه شرایط رو برای تعدادی از اعضای تیم که باهاشون روابط نزدیکتری داری توضیح بدی و برای مثال ازشون بخوای تا حدی که براشون ممکنه دریافت بخشی از حقوقشون رو کمی به تعویق بندازن و برای خودت کمی زمان بخری تا از موضع مجبور بیرون بیای و با ذهن بازتری به قراردادها و گزینههای روی میز فکر کنی. البته حواست باشه به عنوان یه رهبر قرار نیست اضطرابهای خودت رو به تیم تحمیل کنی و از طرفی نباید بابت این لطف روی هیچکدوم از اعضای تیم فشاری باشه. این گزینه فقط در مورد اعضای خاصی از تیم و اون هم در شرایط اضطراری صدق میکنه.
۳. از اعتبارت استفاده کن؛ برای بیرون اومدن از موضع مجبور و فکر کردن و تصمیم گرفتن با ذهن باز، میتونی روی دوستان، خانواده و نزدیکانت حساب کنی. یه قرض کوچیک که بتونه برات یه حاشیه امن مالی به اندازه هزینههای یک الی دو ماه بیزینس تامین کنه هم تو این شرایط نجاتبخشه. این حاشیه امن کمک میکنه زمان بیشتری برای مذاکره و بررسی گزینههای مختلف در اختیار داشته باشی و بیگدار به آب نزنی. مطالعات نشون داده در شرایط فقر و کمیابی، آدمها تصمیمهای پرریسکتر و هیجانیتری می گیرن و این نوع از تصمیمها برای یه کارآفرین در چنین بزنگاه مهمی عین سمه. پس تا حد ممکن از اعتبارت استفاده کن تا خودت رو از موضع مجبور و کسب و کارت رو از دره مرگ نجات بدی.
۴. حتما از حمایت کوچ، منتور و تراپیست استفاده کن. قرار نیست تو این مسیر تنها بمونی و همه چالشها رو تنهایی پشت سر بذاری. عناصر حمایتی در چنین شرایطی مثل معجزه عمل میکنن. برای خودم بارها پیش اومده یه جمله از منتور یا کوچم در سختترین لحظات نوری به افکارم تابونده که تمام پیچیدگیهای اون شرایط رو در یه لحظه برام حل کرده. حتما از کمک آدمهای امن و آگاه زندگیت استفاده کن و اجازه نده سختیها تو رو در خودشون غرق کنن.
۵. از کارآفرینهایی که قبلا مسیر امروز تو رو رفتن مشورت بگیر. اونهایی که از VC مورد نظرت قبلا فاند گرفتن، اونهایی که چالشهای مشابه کسب و کار تو رو قبلا تجربه کردن و...
خیلی وقتها از دل این مشورت گرفتنها ارتباطاتی ساخته میشه که نجاتبخشن و تجربههایی منتقل میشه که راهگشان.
مواردی که نوشتم صرفا تجربهها و تحلیلهای شخصی من بودن. قطعا در جایگاهی نیستم که بخوام برای کسی نسخه بپیچم اما امیدوارم تجربه اندک من بتونه برای کارآفرینهای جوانی که دارن روزهای چالشبرانگیز جذب سرمایه و افسردگی طاقتفرسای حینش رو تجربه میکنن کمی امیدبخش باشه.