احتمالا شما هم مثل چند سال پیش من، اسم استونی و تالین براتون نا آشنا باشه. استونی یکی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا هست. اگر علاقمند هستین بیشتر در موردش بدونین، یه سر به این صفحه توی ویکی پدیا بزنین:
من توی این مقاله کوتاه در مورد تجربه مهاجرت دوم خودم از تالین به لندن و مقایسه این دو نوشتم.
من به همراه همسر و دو تا دخترام در آگوست سال ۲۰۱۹ که اون زمان دخترای من ۳ و ۶ ساله بودن به تالین مهاجرت کردیم. من یک کار برنامه نویسی پیدا کرده بودم و از طریق اخذ ویزای کاری مهاجرت کرده بودیم. هفته اول توی یک سوئیت موقت موندیم و در به در دنبال آپارتمان بودیم. هفته دوم، یه آپارتمان نسبتا خوب گیر آوردیم و کل زمانی رو که در تالین بودیم توی اون خونه زندگی کردیم. تجربه زندگی در تالین برای ما بینهایت لذت بخش و خوب بود. میتونم بگم زیباترین خاطرات زندگی مون در تالین شکل گرفت و برای همیشه در راس خاطرات خوب من و خانواده ام خواهد موند.
اما چرا به فکر مهاجرت به کشور بعدی افتادیم؟ اگر مدتی توی استونی زندگی کرده باشین احتمالا جوابش رو میدونین. به دو دلیل مهم
۱. زمستون و تاریکی های طولانی. کشورهایی مثل فنلاند و سوئد توی این مورد مشترک هستن. یعنی با توجه به اینکه در نیمکره شمالی و نزدیک به قطب شمال قرار دارن، از لحاظ آب و هوا سردتر هستن و همچنین، بیشتر زمان سال تاریک هستن.
۲. مسئله مهم که برنامه ریزی بلند مدت برای زندگی در استونی رو سخت می کرد، عدم اختصاص شهروندی دوم بود.
از همون اول هم به خاطر مشکل شهروندی دوم، استونی هدف نهایی ما نبود. استونی شهروندی دوم نمیده و شهروند های ایرانی با توجه به اینکه نمی تونن شهروندی اولشون رو باطل کنن و اصولا هیچ کس هم معمولا دوست نداره این کار رو بکنه، عملا این مورد که بتونن در استونی شهروندی بگیرن منتفی هست. البته اخذ اقامت دائم مشکلی نداره. در طول این دو سال، دخترا رو به یک مدرسه بین المللی فرستادیم که حداقل اگر رفتیم کشور بعدی مشکل زبان انگلیسی نداشته باشن. اون اوایل هدفمون برای مقصد نهایی، آلمان بود. چون شرکتی که براش کار میکردم در اصل یک شرکت آلمانی بود و شرکت که توی استونی بود فقط صرفا یکی از شعبه های شرکت مادر آلمانی بود. طی ماههای اول که هنوز کورونا نیومده بود، برای ماموریت میرفتم مونیخ. و هر بار حدود دو هفته میموندم اونجا. فرصت خوبی بود تا اون شهر رو بگردم و اطلاعات جمع کنم و کمی هم با فرهنگ اونها آشنا بشم. یادمه اولین باری که رفتم آلمان خیلی تو ذوقم خورد. اصلا با اون چیزی که توی ذهنم بود تطابق نداشت. انتظار داشتم خیلی بهتر از استونی باشه، ولی کلا اون طوری که فکر می کردم نبود. با تمام این اوصاف آلمان رو هدف قرار دادیم. من از شرکتمون درخواست ریلوکیت کرده بودم و شرکت ما با توجه به پوزیشن باز تو آلمان، قول داده بود که منو ریلوکیت کنه به مونیخ ولی کلی لفت دادن و منم آخر سر بهشون گفتم که شما دارین منو بازی میدین. همش ماه بعد ماه بعد می کنین. استعفا دادم و توی یه شرکت دیگه تو تالین با سمت و حقوق بهتر مشغول شدم. به خاطر اقامت لازم داشتم وگرنه اصلا دلم نمی خواست دوباره استخدام بشم. در همین حین دنبال کار می گشتم و یه کار توی برلین پیدا کردم. بعد از پروسه مصاحبه و … کار اکی شد و قراردادش رو برام فرستادن. ولی وقتی از دخترام نظرشونو پرسیدم، اونا زیاد آلمان رو نمیخواستن. به خاطر اینکه آلمانی دخترم خوب نبود و فکر میکردن خیلی سخت میشه که دوست پیدا کنن و دوباره راه بیفتن. با اینکه دختر بزرگترم توی اون دو سال که مدرسه میرفت زبان دومش رو آلمانی انتخاب کرده بودیم و تا حدودی آلمانی میفهمید و می تونست صحبت کنه. حق هم داشتن، توی درس و تحصیل و مخصوصا ارتباط با هم سن و سال هاشون به احتمال خیلی خیلی زیاد صدمه روحی میدیدن. خودم هم یک ترم زبان آلمانی خونده بودم و دیده بودم که زبان خیلی سختیه و خیلی طول میکشه تا آدم بتونه راه بیفته و بتونه گلیم خودش رو از آب دربیاره.
در همین حین یه پیشنهاد هم از یک شرکت غیر اروپایی بهم شد. منم از خدا خواسته یه مدت براشون بصورت ریموت و ساعتی کار کردم. بعد یک ماه که اونها از کار من خوششون اومد، و منم متوجه شده بودم که اینا توی انگلستان شرکت دارن ثبت می کنن، از فرصت استفاده کردم و ازشون درخواست کردم من و کل خانواده م رو ریلوکیت کنن به انگلستان. اونها هم قبول کردن. با توجه به اینکه کار من ریموت هست، شرکت اجازه داد هر شهری رو که خودم میخوام انتخاب کنم. این شد که فعلا اومدیم لندن تا ببینیم چی میشه.
مشکلات زمان مهاجرت
از همون زمانی که برای گرفتن ویزا اقدام کردیم با یه سری مشکلات مواجه شدیم که هیچ کدوم رو در زمان مهاجرت به استونی نداشتیم.
اولین مسئله ای که درگیرش شدیم پروسه درخواست ویزا و بروکراسی زمان بر و کاغذ بازی های بیخودی بود. این مسئله تا یک ماه بعد از ورود به لندن هم همچنان ادامه داشت. یه چیزی تو مایه های همون درخواست کارت تی آر پی تو استونی بود ولی کمی زمان بر بود.
مشکل بعدی اینه که لندن شهر بزرگیه و هزینه تاکسی و جابجایی کلا زیاده. البته فکر می کنم توی شهر های بزرگ دیگه هم همین مسئله صدق می کنه. شاید میزانش کمی کمتر از لندن باشه. اگر بخوام هزینه های حمل و نقل، بنزین و … در تالین رو با لندن مقایسه کنم، میتونم بگم تالین تقریبا ۵-۶ برابر کمتر از لندن بود.
آنتن دهی موبایل و خدمات دیتا اصلا قابل قیاس با تالین نیست. تو لندن خیلی منطقه ها پوشش درست و حسابی ندارن. یعنی هیچ پرووایدری وجود نداره که همه جا آنتن دهی خوب داشته باشه. باید بر اساس منطقه ای که خیلی لازمت میشه خطت رو انتخاب کنی. تالین از این لحاظ عالی بود. من از سرویس دهنده تله ۲ استفاده میکردم. هیچ وقت توی دو سال اقامتم در استونی با مشکل مواجه نشدم.
اینجا توی لندن به ندرت برف میاد. مثلا امسال (زمستان ۱۴۰۰) اصلا برفی نبارید. دریغ از یه دونه برف. شاید نشه به عنوان مشکل اینو اشاره کرد. ولی من شخصا دوست دارم تو زمستون برف بباره. البته استونی هم یه کم زیاده روی می کنه.
خونه های اجاره ای در اکثر موارد مبله نیستن و باید وسایل خونه رو خودمون بخریم. صرف نظر از اینکه کلی هزینه می کنی، زمان اسباب کشی هم یه معظل بزرگ میشه.
اجاره خونه حدود ۲.۵ الی ۳.۵ برابر تالین هست. و کیفیت خونه ها در کل پایینه. اکثر خونه ها قدیمی هستن.
با توجه به اینکه آدرس خونه تقریبا همه چیز شماست تو انگلستان، اجاره کردن خونه برای اولین بار کلی دنگ و فنگ داره. باید از صاحب خونه قبلی تاییدیه بیارین. حقوق و درآمدتون باید از یه حدی بیشتر باشه تا بتونین خونه اجاره کنین. یا اینکه باید ضامن داشته باشین. البته اگر اونقدر داشته باشین که اجاره ۶ ماه رو یکجا بدین می تونین این مدارک رو دور بزنین. کلا مملکت سرمایه داریه. پول داشته باشی همه قانونا یه تبصره دارن که بتونی کارت رو جلو ببری. خیلی از افراد نمیتونن برای ماههای اول خونه بگیرن و چند ماهی تو ایر بی ان بی میمونن تا مدارک جور کنن. اگر از قبل از اینا اطلاع داشته باشین میتونین راحتتر اقدام کنین.
حساب باز کردن مثل استونی هست. ولی با توجه به اینکه انگلستان هیچ کردیتی از کشورهای دیگه رو قبول نمیکنه، همه کردیتتون صفر میشه. حتی تا ۶ ماه اول نمیتونین از خدمات کردیتی استفاده کنین. انتظار داشتم چون دو سال توی استونی زندگی کردم و کردیت خوبی هم اونجا دارم، اینجا هم بتونم راحت تر حساب باز کنم و کردیت قابل قبولی اینجا داشته باشم. ولی کلا همه چی از اول شروع میشه. جالبه دوستی داشتم که ایرانی بود ولی شهروندی فرانسه رو هم داشت، اینجا توی یکی از بانک ها براش حساب باز نکرده بودن که تو ایرانی هستی. همون بانک برای من با پاسپورت ایرانی حساب باز کرد. ظاهرا اینجا هم مودی عمل می کنن.
گواهینامه تون اگر بین المللی باشه اینجا فقط یک سال اعتبار داره. تو انگلستان مثل زمان قدیم ایران، گواهینامه رانندگی خیلی معتبره. توی اداره ها معمولا ازتون گواهینامه رانندگیتونو میخوان. و گرفتن گواهینامه رانندگی اینجا فرایند زمان بری داره. اولین قانونش اینه که ۶ ماه باید از اقامتتون توی انگلستان گذشته باشه تا بتونین برای گرفتن گواهینامه رانندگی اقدام کنین. تو استونی به راحتی تونستیم گواهینامه ایرانیمونو به استونیایی تبدیل کنیم.
رانندگی با فرمون دست راست و خیابونای جابجا هم که مصیبتیه برا خودش. اون اوایل حتی عبور از خیابونا هم برامون سخت بود. کل عمرمون بهمون یاد دادن «اول به چپ نگاه کن، بعدا به راست نگاه کن» الان باید پاکش کنیم و از اول یه چیز دیگه بنویسیم به جاش.
واحد پولش پونده و باید همه پولاتونو اکسچنج کنین. البته با وایز خیلی راحت بود.
مزیت های لندن
خب به نظرم کلی در مورد بدی هاش نوشتم. و اما مزیت های لندن.
مهمترین و بهترین مزیتش، زبان رسمی انگلیسی هست. برای افرادی که مثل من هرگز تجربه زندگی در یک کشور انگلیسی زبان رو نداشتن، مثل ورود به بهشت می مونه. حسی که در بدو ورود به انگلیس توی فرودگاه داشتیم قابل وصف نیست. همه انگلیسی صحبت می کنن. به نظر من همین یک مزیت به تحمل همه مشکلاتش میارزه.
محیط مالتی کالچر. توی لندن اکثر مردم از کشورهای مختلف هستن. یا هم اینکه پدر و مادرشون از یک کشور دیگه هستن. خلاصه به ندرت می تونین یه نفرو پیدا کنین که جد و آبادش انگلیسی اصیل باشه. از این جهت ارتباط خیلی خوبی بین افراد مختلف از کشورهای مختلف هست. هرگز حس نکردم کسی احساس برتری قومیتی نسبت به کسی داشته باشه. خلاصه نژادپرستی تو لندن اصلا ندیدم. ولی آلمان از این لحاظ خیلی بد بود. شخصا تجربه برخورد بد توی فرودگاه داشتم. گرچه ما تو استونی تجربه بدی نداشتیم ولی توی گروه تلگرامیی که اونجا داشتیم همیشه میخوندم که خیلی از دوستانمون از این موضوع شکایت می کردند.
دیگه لازم نبود بچه ها رو به خاطر زبان انگلیسی بفرستیم مدرسه بین المللی و پول اضافه بدیم. بچه ها رو مدرسه دولتی فرستادیم. اینجوری بیشتر می تونم پس انداز کنم.
شهروندی دوم هم که میدن و بعد ۵ سال می تونیم اقامت دائم بگیریم. یکسال بعد از اقامت دائم هم می تونیم برای دریافت شهروندی اقدام کنیم.
از شیر مرغ تا جون آدمیزاد تو لندن پیدا میشه. محصولات با کیفیت ایرانی همه شون اینجا پیدا میشه. رقابت خیلی زیاده و قیمت ها خیلی رقابتی هستن. حتی تو محله ما ۳-۴ تا سنگکی و بربری فروشی هست که با هم رقابت می کنن. که باعث میشه هم کیفیتشون رو حفظ کنن و هم اینکه قیمت ها بیخودی تغییر نمی کنه. برنج و زعفران و میوه های عالی و … همه چی با کیفیت صادراتی ایران اینجا پیدا می شه.
آمازون تو لندن دلیوری رایگان یک تا چند روزه داره معمولا. اگر پرایم داشته باشین حتی در بعضی موارد دلیوری همون روز هم میده. خلاصه آمازون هم محصولات زیاد داره و هم اینکه دلیوری واقعا خوب داره اینجا.
شهر بزرگیه و کلی تفریح و جای گشتنی داره.
شهر زنده ای هست و شب ها تا دیر وقت معمولا شهر شلوغه.
با وجود اینکه خونه توی لندن خیلی خیلی گرونه، برای خرید خونه توی لندن، دولت یه شرایط ویژه برای خانه اولی ها داره که می تونید با پرداخت ۵ درصد مبلغ خونه، اون خونه رو بخرید.
تقریبا به همه جای دنیا پرواز مستقیم همیشه هست. هر لحظه از روز که سرم رو بالا می کنم ۳ الی ۴ تا هواپیما بالای سرم میبینم.
از لحاظ آب و هوا، کمی از تالین بهتره و اون شدت سرما اصلا اینجا وجود نداره. مثلا روزایی توی زمستون بوده که تالین و اینجا ۲۵ درجه اختلاف دما داشتیم. ولی در کل ابری بودنش خیلی ها رو اذیت میکنه. من که از بارون لذت می برم.