ali monsef
ali monsef
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

ای کاش ماشین زمان داشتم !

من رفته بودم سفر اونم چه سفری تا حالا قلعه رودخان رفتین؟ قلعه رودخان شمال ایرانه ،نزدیک‌های شهر فومن ، اگه نرفتی یه بار یه سری بهش بزن محشره، خود خود بهشته،همین که وارد میشی ، یه دروازه‌ای داره قدیمی ! دروازه رو که رد می‌کنی ، یک محوطه خیلی خیلی بزرگه که می‌تونی ماشینتو خیلی راحت اونجا پارک کنی ، منم مثل همه ماشینمو اونجا پارک کردم ،جایی که پارک کردم زیر یه درخت گنده بود،خانومم گفت اینجا پارک نکن درخت می‌شکنه میفته رو ماشین،ماشینمون خراب میشه ، شیشه ماشینمون می‌شکنه. من یه خنده‌ای کردم گفتم ، آخه زن تو که قد من تجربه نداری ،این درختو میگی ، هیچی نمی‌شه نمی‌شکنه محکم محکمه ، من می‌دونم! خانومم چپ چپ یه نگاهی کرد ،گفت باشه از من گفتم بود .

خلاصه رفتم بالا دست خانومم رو هم گرفتم! البته شایدم اون دست منو گرفت! خلاصه با همدیگه رفتیم بالا نمی‌دونی چه منظره‌ای بود،یه مقدار از مسیرو با پله‌ها رفتیم،بعد به خانومم گفتم که پله‌ها کار رو سخت می‌کنه ، بیا از جاده خاکی بریم از مسیر مال رو،خانومم گفت خطرناکه پامون لیز می‌خوره می‌افتیم یه جاییمون می‌شکنه،با خنده گفتم اشکال نداره، #بسپرش_به_ازکی ، خانومم گفت به کی بسپرمش! گفتم #بسپرش_به_ازکی ! متوجه قضیه نشد دیگه سوالم نپرسید ، خلاصه با من اومد ، رسیدیم به خود قلعه وای آدم مبهوت می‌شد چه زیبایی! شگفتا! اونایی که ۲۰۰ ۳۰۰ سال پیش اومدن یه همچین قلعه‌ای رو اینجا ساختن کیا بودن ! اونا مرد بودن! یا ما ! خلاصه گشتیم ، خوردنیامونو خوردیم, برگشتیم پیش ماشین.

هی چشمتون روز بد نبینه،دیدیم یه شاخه از درخت نصف نیمه شکسته صاف اومده توی شیشه،شیشه جلوی ماشین شکسته بود،یهو یاد حرف خانومم افتادم وقتی برگشتم بهش نگاه کنم،دیدم با چشمای قرمز شده همچین داره منو نگاه می‌کنه ، بیچاره حق داشت ، از خجالت آب شدم ،ولی به روی خودم نیاوردم ، گفتم اشکال نداره زن! #بسپرش_به_ازکی ! یهو داد زد گفت این ازکی کیه از صبح ما رو باهاش کچل کردی ، هی میگی ازکی ، ازکی ؟! گفتم خانوم بیمه‌ ازکی،بهش توضیح دادم،یک سامانه اینترنتیه که می‌تونی راحت باهاش ماشینتو بیمه کنی ،می‌تونی باهاش بیمه حوادث بخری،بیمه مسافرت بخری،یا حتی خودتو بیمه کنی،خانومم خوشحال شد،گفت یعنی ماشینمونو بیمه بدنه کردی،گفتم آره،خیالت راحت دو روز پیش بیمشو زدم ،گفت یعنی منم بیمه کردی گفتم آره بیمه مسافرت کردم،گفت چه خوب،خب الان چیکار کنیم،گفتم صبر کن الان زنگ می‌زنم بیمه،قضیه رو میگم خسارتمونو می‌گیریم. یه پا واسه خودم مردی شده بودم،خانومم همچین بهم مهربون نگاه می‌کرد،تو دلش می‌گفت خدایا چقدر شوهر عاقلی دارم،خلاصه زنگ زدم بیمه،مشخصات ماشینو دادم ، گفتم خسارت می‌خوایم ،کارشناس بیمه گفت،اشکالی نداره ولی اول باید ماشینتونو بیمه می‌کردین،گفتم خانوم یعنی چی ماشین من بیمس! گفت نه من مشخصات شما رو می‌زنم با شماره پلاک ماشینتون، ولی هیچی نمیاره،شما بیمه نیستین،گفتم حتماً اشتباهی شده،من بیمه اینترنتی خریدم،گفت آقا برین سایتو چک کنین،کد بیمه‌تون رو دقیق برا من بگین،گفتم باشه فعلاً خداحافظ،رفتم سایت بیمه ازکی ،دیدم ای بابا همه کاراشو کردم،ولی یادم رفته تایید آخرشو بکنم،تازه یادم اومد اصلاً من پولی هم ندادم! خلاصه نه ماشین و بیمه کرده بودم،نه بیمه سفر خریده بودم! به خانومم جریانو تعریف کردم،اولش خیلی از دستم ناراحت شد،ولی بعدش نشستیم با هم کلی خندیدیم،می‌گفت منم همینطوری سپرده بودی دست بیمه ازکی! تازه یادم افتاد خدا را شکر که برا خودمون اتفاقی نیفتاده بود،هرچند اون قضیه بیمه سفر یه شوخی با خانمم بود! ولی خب خدا را شکر فقط ماشینمون آسیب دید, خلاصه ای کاش یه ماشین زمان داشتم, برمی‌گشتم عقب, و بیمه ماشینم رو کامل می‌خریدم ،و اون دکمه ثبت لعنتی رو میزدم.

#بسپرش_به_ازکی

#بسپرش_به_ازکی





https://virgool.io/tag/%D8%A8%D8%B3%D9%BE%D8%B1%D8%B4_%D8%A8%D9%87_%D8%A7%D8%B2%DA%A9%DB%8C

قلعه رودخانشمالبسپرش_به_ازکی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید