همچنان درحال اندیشیدن هستم که آیا هنوز کودک درون آدم بزرگها زنده است؟ بله منظورم کودک درون بود، آیا برای زنده نگهداشتن کودک درونتان کاری انجام دادید یا انجام میدهید؟ شاید با خودتان فکر کنید مگر آدمهای بالغ هم نیاز به کودک درون دارند؟ و من به شما پاسخ میدهم بله نیاز دارند، از نظر من کودک درون همان نقطه عطفی است که باعث تغییر و ایجاد حس خوب در اوج ناراحتی انسانها میشود.
اگر به کودکی یک شکلات بدهید آنقدر از گرفتن آن خوشحال میشود که گویی تمام دنیا را به اون دادهای، کودکان همیشه میتوانند خودشان حال خودشان را خوب کنند، به راحتی میخندند و از دیدن هر چیز کوچکی با ذره ذره وجودشان خوشحال میشوند تمام اینها نشئت گرفته از کودک درون آن ها است اما هرچقدر که زمان میگذرد و کودکان بزرگ میشوند این کودک درون کم کم محو میشود تا آنجا این مسیر ادامه مییابد که آنها تبدیل به انسانهای بالغ بی روح میشوند و برای اینکه دیگران آنها را به سخره نگیرند مجبور میشوند همرنگ دیگران شوند و کودک درون خودشان را از بین ببرند.
میخواهم رازی را بگویم اما آرام می گویم لطفاً به کسی این را نگویید چون شما فقط باید این را بدانید ... این راز این است «کودک درون من هنوز زنده است و من به نظرات دیگران اهمیتی نمیدهم» بااینکه دیگر بزرگ شدهام و سنی از من گذشته است اما از دیدن کارتون باب اسفنجی و پاندای کونگفوکار لذت میبرم، از گرفتن هدایای کوچک خوشحال می شوم و از دیدن قشنگیهای کوچک و بیارزش آنچنان خوشحال میشوم که گویی تمام دنیا را به من دادهاند، هنوز هم میتوانم خودم حال خودم را خوب کنم و هنوز هم میتوانم نقاشیهای کج و کولهای که اگر آنها را هرکسی ببیند فکر میکند که نقاشی کودکی ۲ ساله است را بکشم.
همیشه به من میگویند لطفاً بزرگ شو! این کارتونها را دیگر نباید نگاه کنی! آخه این چیه که نگاه میکنی؟ اما من هیچ اهمیتی به حرفهای دیگران نمیدهم چون این بخش همان کودک درون من است و از اینکه هنوز دارد نفس میکشد و زنده است خوشحال هستم.
اگر دیگر نمی توانید از چیزهای کوچک خوشحال شوید و لذت ببرید یا احساس می کنید هیچ چیز در زندگی شما را خوشحال نمی کند و همش احساس ناراحتی و سرخوردگی دارید یا نسبت به همه بی اعتماد هستید و سریع عصبانی می شوید نشانه این است که کودک درون غمگینی دارید و باید فکری به حال حل این مشکل بکنید.
بهنظرم برای اینکه کودک درونتان را زنده نگه دارید می توانید چند کار مهم و ساده را انجام دهید یادتان باشد که وجود کودک درون در زندگی باعث می شود راحتتر بتوانید با سختیهای زندگی کنار بیایید.
اولین راهکار این است که در طول هفته چندساعت وقت را به خود اختصاص دهید و کاری را که عمیقاً دوست دارید انجام دهید، این کار هرکاری میتواند باشد اما باید توجه کنید چیزی است که باعث شود کودک درونتان را قلقلک دهد و اتفاقاً کاری است که به صورت معمول از یک آدم بالغ انتظار نمیرود انجام دهد.
میتوانید با کارتون مورد علاقه بچگیتان شروع کنید هر کارتونی که در دوران کودکی با آن خاطرات بیشتری دارید اگر جواب نداد میتوانید با نقاشی کشیدن شروع کنید شاید اولش سخت باشد چون انسان بالغ درونتان به مغزتان دستور میدهد که این کار برای بچهها است اما شما کار درست را دارید انجام میدهید.
سعی کنید کارهای مختلف را امتحان کنید مثل رفتن به پارک و سوار تاب شدن و همزمان درحال خوردن یک بستنی عروسکی کج و کوله هستید، اگر خودتان دارای فرزند هستید سعی کنید با آنها زمان زیادی را بگذرانید میتوانید با کودکانتان بازیهایی مانند قایم موشک، خاله بازی، پازل درست کردن یا نقاشی کشیدن را انجام دهید.
در نهایت اگر میتوانید یک چمن سبز پیدا کنید و برروی آن دراز بکشید و به آسمان نگاه بندازید دقیقاً به آسمان ... بله منظورم آسمان آبی است نگاه کنید به ابرهای پنبهای که درحال حرکت هستند، به پرندههایی که درحال پرواز هستند و سعی کنید جزء جزء این تصویر را در ذهنتان ثبت کنید. این کار میتواند به شما حس آرامش دهد و چند لحظه شما را از سختیها و فشار زندگی دور کند، یادتان باشد زندگی دقیقا از همین لحظات معمولی ساخته شده است، همین لحظاتی که دیدنش و انجام دادنش توسط یک کودک بسیار باعث خرسند شدن آن ها می شود.