Mor
Mor
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

عباس مصطفوی بسیجی_نیروی حفاظتی صندوق رائ

رای / ra~y /
مترادف رای: اندیشه، رای، فکر، نظر، اعتقاد، باور، زعم، عقیده، حکم، فتوا، رایزنی، شور، مشاوره، مشورت، آهنگ، تصمیم، عزم، قصد | اندیشه، رای، فکر، نظر، اعتقاد، باور، زعم، عقیده، تدبیر، شور، مشورت، حدس، قیاس، راه ،پایگاه شهید اعتماد تاجیکی رستم آباد

برابر پارسی: ( رأی ) رای

معنی انگلیسی: award, decision, opinion, polling, suffrage, view, vote, suggestion, voice, counsel, judgement, prudence

بسیجیانتخاباترای گیریسپاه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید