تا حالا شده کسی بهت بگه: «تو که خلاقی، حتماً راستمغزی!» یا مثلاً تو تستهای شخصیتشناسی ببینی که آدمهای هنری و ایدهپرداز، بیشتر از نیمکره راست مغزشون استفاده میکنن؟ خیلی از ما با این باور بزرگ شدیم که خلاقیت یه چیزیه که فقط توی نیمکرۀ راست مغز اتفاق میافته. اما واقعاً اینطوره؟
تحقیقات جدید نشون میده که این تصور کاملاً اشتباهه! خلاقیت فقط از یه گوشۀ مغز جوونه نمیزنه، بلکه نتیجهی همکاری بخشهای مختلف مغزه. یعنی وقتی ایدههای ناب به ذهنت میرسن، در واقع یه تیم حرفهای از نورونها تو کل مغز دارن با هم کار میکنن!
تو این مقاله میخوایم این باور قدیمی رو زیر و رو کنیم و ببینیم خلاقیت واقعاً چطوری توی مغز اتفاق میافته.
ایدهی اینکه نیمکرۀ راست مسئول خلاقیت و نیمکرۀ چپ مسئول منطق و تحلیل هست، از پژوهشهای قدیمی دربارهی آسیبهای مغزی سرچشمه گرفت. توی دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی، دانشمندان متوجه شدن که افرادی که نیمکرۀ چپ مغزشون آسیب دیده، در مهارتهای زبانی و منطقی دچار مشکل میشن. از طرف دیگه، کسایی که نیمکرۀ راستشون آسیب دیده بود، در تواناییهای فضایی، هنری و احساسی دچار نقص شدن.
این یافتهها باعث شد که دانشمندان اون زمان نتیجه بگیرن که: «پس حتماً تحلیل و منطق توی نیمکرۀ چپه و خلاقیت و احساسات توی نیمکرۀ راست!» این تئوری کمکم بین مردم جا افتاد و توی کتابها، تستهای روانشناسی، و حتی مدارس بهعنوان یه حقیقت علمی معرفی شد. اما مشکل اینجاست که این دیدگاه بیش از حد سادهانگارانه بود.
تحقیقات جدید نشون میده که مغز یه سیستم پیچیده و یکپارچهست. وقتی یه ایدۀ خلاقانه به ذهنمون میرسه، این فقط کار یه نیمکره نیست! در واقع، شبکهای از نواحی مختلف مغز دستبهدست هم میدن تا ذهن بتونه ایدهپردازی کنه، مشکلاتو حل کنه و ارتباطات جدید بین مفاهیم بسازه.
بهخصوص، تکنولوژی fMRI کمک کرده که بفهمیم خلاقیت حاصل همکاری بخشهای مختلف مغزه، از جمله:
پس خلاقیت فقط کار نیمکرۀ راست نیست، بلکه یه حرکت تیمی بین بخشهای مختلف مغزه که کنار هم ایدههای جدید رو میسازن!
خب؛ گفتیم تحقیقات جدید نشون داده که خلاقیت یه فرایند پیچیده و چندبخشی توی مغزه. وقتی داری یه شعر مینویسی، یه ملودی میسازی یا حتی یه راهحل جدید برای یه مشکل پیدا میکنی، مغزت درگیر یه همکاری گسترده بین بخشهای مختلفش میشه.
لوب پیشانی (Prefrontal Cortex) یکی از مهمترین قسمتهای مغزه که توی تولید ایدههای جدید و تصمیمگیریهای خلاقانه نقش داره. این قسمت مغز مثل یه کارگردان، بقیۀ بخشها رو هماهنگ میکنه تا تفکر خلاق شکل بگیره. هیپوکامپ، که مسئول حافظه و پردازش اطلاعاته، کمک میکنه ایدههای قدیمی رو با مفاهیم جدید ترکیب کنی. در همین حین، قشر آهیانهای (Parietal Cortex) به مغزت انعطافپذیری میده تا بتونی از زوایای مختلف به یه مسئله نگاه کنی.
این یعنی مغز مثل یه تیم ارکستر عمل میکنه که هر بخشش یه نقش خاص داره. اگه فقط یکی از این بخشها کار کنه، خلاقیت اونطور که باید شکل نمیگیره. دقیقاً مثل یه گروه موسیقی که بدون همکاری اعضاش نمیتونه یه قطعۀ عالی اجرا کنه.
یکی از جالبترین یافتههای تحقیقات اخیر اینه که در لحظات خلاقانه، مغز بین دو حالت مختلف سوئیچ میکنه: یکی حالت متمرکز، که در اون روی یه مشکل یا ایده خاص تمرکز میکنی، و یکی حالت دیفالت مود (Default Mode Network)، که در اون ذهنت آزادانه درگیر رویاپردازی و ارتباطات جدید بین ایدهها میشه. به همین دلیله که گاهی اوقات وقتی در حال استراحتی یا داری یه کار تکراری انجام میدی، ناگهان یه ایدۀ بکر به ذهنت میرسه!
شاید عجیب به نظر برسه، ولی تحقیقات نشون داده که بعضی از انواع آسیبهای مغزی میتونن باعث افزایش خلاقیت بشن! دانشمندان متوجه شدن که وقتی بخشهایی از لوب پیشانی، بهویژه قسمتهای کنترلی که مسئول خودسانسوری و ارزیابی ایدهها هستن، آسیب میبینن، افراد ممکنه تفکر خلاقانهتری از خودشون نشون بدن.
برای مثال، افرادی که دچار آسیب در ناحیۀ پیشانی راست مغزشون شدن، در برخی موارد تواناییهای هنری و ایدهپردازیشون رشد کرده. این موضوع به این دلیل اتفاق میافته که وقتی بخشهای خودانتقادی مغز دچار مشکل بشن، ذهن کمتر خودش رو سانسور میکنه و اجازه میده ایدهها بدون محدودیت بیرون بیان.
یه نمونهی شناختهشده از این پدیده، افرادی هستن که بعد از سکتۀ مغزی، استعدادهای هنری جدیدی در خودشون کشف کردن. همچنین در برخی از بیماران مبتلا به زوال عقل دیده شده که در مراحل اولیۀ بیماری، خلاقیتشون به شکل غیرمنتظرهای افزایش پیدا میکنه. این افراد ناگهان شروع به نقاشیهای پیچیده، نوشتن شعر یا حتی نواختن موسیقی میکنن، در حالی که قبل از بیماری چنین مهارتهایی نداشتن.
البته این به این معنی نیست که آسیب مغزی یه روش برای افزایش خلاقیته! بلکه نشون میده که مغز در شرایط خاص میتونه راههای جدیدی برای بیان خلاقانه پیدا کنه. دانشمندان امیدوارن که با درک بهتر این مکانیسمها، بتونن روشهایی پیدا کنن که بدون آسیب مغزی، بتونیم همون سطح از خلاقیت رو فعال کنیم. مثلاً با تمرینهایی که خودانتقادی رو کاهش میده، یا فعالیتهایی که تفکر آزاد و انعطافپذیری شناختی رو تقویت میکنه.
بهطور خلاصه، خلاقیت یه فرایند پیچیده و وابسته به کل مغزه، نه فقط یه نیمکره. و حتی در شرایطی که مغز دچار آسیب میشه، میتونه راههای جدیدی برای بروز خلاقیت پیدا کنه. این موضوع نشون میده که هنوز چیزای زیادی دربارۀ مغز و قابلیتهای شگفتانگیزش برای یادگیری و خلاقیت وجود داره که باید کشف بشن.
«آنچه درباره مغز میدانیم، در برابر آنچه هنوز نمیدانیم، تنها بخش کوچکی از تصویر بزرگ است.» – دیوید ایگلمن
دیوید ایگلمن، متخصص علوم اعصاب و نویسندۀ کتاب The Brain: The Story of You، بارها به این موضوع اشاره کرده که مغز انسان یکی از پیچیدهترین ساختارهای شناختهشده در جهانه و هنوز درک ما ازش بسیار محدوده. آنتونیو داماسیو هم در پژوهشهاش درباره هوشیاری و عملکرد مغز، روی این مسئله تأکید داره که علم هنوز در ابتدای راه شناخت کامل مغزه.
حالا که فهمیدیم خلاقیت یه فرایند گسترده و وابسته به کل مغزه، سوال اینه که چطور میتونیم این توانایی رو بیشتر فعال کنیم؟ خبر خوب اینه که میشه با تمرینهای ساده، اما مؤثر، مغز رو توی حالت خلاقانهتری قرار داد. بر اساس تحقیقات جدید، این چهار روش میتونن به فعالسازی مدارهای خلاقانۀ مغز کمک کنن:
یکی از بزرگترین موانع خلاقیت، «منتقد درونی» خودمونه. همون صدایی که موقع نوشتن، طراحی یا ایدهپردازی هی تو گوشت میگه: «این ایده مسخرهست»، «اینو کسی قبول نمیکنه»، «به اندازه کافی خوب نیست». تحقیقات نشون داده که وقتی افراد یاد میگیرن این صدای انتقادی رو کمتر جدی بگیرن، ایدههاشون آزادتر و خلاقتر میشه.
برای کاهش این خودسانسوری، میتونی از تکنیکهای زیر استفاده کنی:
تحقیقات نشون داده که فعالیت بدنی، مخصوصاً ورزشهای هوازی مثل دویدن، رقصیدن یا حتی یه پیادهروی ساده، میتونه ارتباط بین بخشهای مختلف مغز رو تقویت کنه. این موضوع باعث میشه ایدهها راحتتر جریان پیدا کنن.
وقتی حرکت میکنی، سطح دوپامین و سایر انتقالدهندههای عصبی که روی خلاقیت تأثیر دارن، افزایش پیدا میکنه. به همین دلیله که بعضی از بهترین ایدهها توی حموم یا موقع راه رفتن به ذهن آدم میرسن! برای اینکه از این تأثیر بیشتر استفاده کنی:
یکی از راههای باز کردن مسیرهای خلاقانۀ مغز، آروم کردن افکار پراکنده و بینظم ذهنه. مدیتیشن و تمرینهای ذهنآگاهی (Mindfulness) میتونن کمک کنن که کمتر درگیر افکار مزاحم بشی و ذهنت فضای بیشتری برای ایدهپردازی پیدا کنه.
بررسیهای علمی نشون داده که افرادی که مدیتیشن میکنن، توی آزمونهای تفکر واگرا (که میزان خلاقیت رو میسنجه) عملکرد بهتری دارن. چون مدیتیشن کمک میکنه که ذهنت از الگوهای فکری تکراری خارج بشه و به ارتباطات جدید و متفاوتی برسه.
اگه تا حالا اینکارو نکردی، میتونی روزی ۵ تا ۱۰ دقیقه با این روشها شروع کنی:
بیشتر وقتا مغز ما عادت داره یه مسیر مشخص رو برای حل مسائل طی کنه. این مسیرها نتیجۀ سالها تجربه و عادتهای فکری هستن. ولی اگه بخوای خلاقیتت رو تقویت کنی، باید یاد بگیری که چطور از این مسیرهای تکراری خارج بشی و دنیا رو از زوایای جدید ببینی.
یکی از راههای انجام این کار، تغییر عادتهای روزمرهست. برای مثال:
تمرینهای تفکر خلاق مثل حل معماها، طراحی چالشهای ذهنی یا حتی بازیهای نقشآفرینی میتونن به مغزت کمک کنن که روشهای جدیدی برای پردازش اطلاعات پیدا کنه.
خلاقیت یه ویژگی ثابت و ایستا نیست، بلکه یه مهارت قابلتوسعهست. اگه حس میکنی مدتیه ذهنت توی ایدهپردازی گیر کرده، با کنار گذاشتن خودسانسوری، فعال کردن بدنت، تمرینهای ذهنی و تغییر مسیرهای فکری، میتونی دوباره موتور خلاقیتت رو روشن کنی.
اگه دوست داری بیشتر در این مورد بدونی و از ابزارهای هوشمند برای تقویت تفکر خلاق استفاده کنی، یه سر به مقالۀ «تقویت مهارتهای فکری و خلاقیت با ChatGPT» بزن. اونجا روشهایی رو یاد میگیری که به کمک هوش مصنوعی، ذهن خلاقتری داشته باشی!
Julian Kutsche, Joseph J. Taylor, Michael G. Erkkinen, Haya Akkad, Sanaz Khosravani, William Drew, Anna Abraham, Derek V. M. Ott, Juliana Wall, Alexander Li Cohen, Andreas Horn, Wolf-Julian Neumann, Isaiah Kletenik, and Michael D. Fox. "Mapping Neuroimaging Findings of Creativity and Brain Disease Onto a Common Brain Circuit." JAMA Network Open (First published: February 13, 2025). DOI: 10.1001/jamanetworkopen.2024.59297