بازم یه سلام دیگه. اقا خواهش میکنم بیاید از امروز عقده هامون رو به اسم عقیده تو حلق طرف مقابل نچپونیم. عقیده چیزیه که خودت بهش اعتقاد داری و بهش عمل میکنی ولی عقده چیزیه که نداری و میخوای ادای داشتنش رو در بیاری و به زور هم دیگران رو میخوای مجاب کنی که آره تو داریش.
دیروز با یکی از دوستان داشتم دوستانه و باز هم تاکید میکنم ** دوستااااااانه ** صحبت میکردم. لامصب یجوری وسط صحبت از آزادی و روشنفکری حرف میزد و دفاع میکرد که روم نشد بگم آخه داداش من، تو همین الان سه هیچ از آدمای دیکتاتور جلویی و داری نظرت رو به زور به من تحمیل میکنی. و اگه یخورده دیگه باهات صحبت رو ادامه بدم احتمالا یا یه چک افسری (میگن بدترین نوع چک همینه) میخورم و یا دو تا فحش بوق بهم میدی. اونوقت از آزادی عقیده حرف میزنی؟!!!!
از هر چیزی که صحبت کردم، گفت: ((داری اشتباه میکنی، اینجوری نیست، اونجوری نیست، درستش اینه، درستش اونه)) .
برام سواله آخه چرا یاد گرفتیم وقتی یکی حرف میزنه با خودمون میگیم: این نمیدونه، نفهمه، گیجه و من به عنوان سوپرمن بشریت باید این یارو رو از گمراهی درش بیارم. باید بهش ثابت کنم اشتباه میکنه. باید بفهمونم بهش که هیچی نیست. باید بفهمه من عقل کل هستم و ... .
آخه چرا از زاویه اون به قضیه نگاه نمیکنیم ؟ درسته، شاید اون زاویه دیدش اشتباه باشه ولی از کجا معلوم زاویه دید ما درسته؟!!!! . و اصلا از کجا معلوم قضیه چیز دیگه ای نباشه. شما وقتی یه هرم رو از زیر نگاه کنی یه مربع میبینی و وقتی از بغل نگاه کنی یه مثلث، ولی وقتی از جمیع جهات (سه بعدی)نگاه کنی میبینی ای بابا این که هرمه و هر دو زاویه دید برداشت اشتباه به ما داده. خلاصه بزاریم دیگران هم حرفشون رو بزنند و بشنویم. شاید تونستیم با نظرات مختلف هرم (تصویر درست) رو ببینیم.
با همین فرمونی که داریم میریم جلو به زودی دیر خواهد شد. نگین نگفت. از من گفتن. بقیه ش رو خود دانید.
یا علی