مرتضی کلهر
مرتضی کلهر
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

تولدش مبارک !

قرار است امسال به مناسبت جشن تولد آقای رئیس جمهور در وسط یکی از اتوبان های شهر یک جشن تولد مفصل و عمومی گرفته شود . ادریس هشت ساله که پدر و مادری کارمند در اداره ثبت احوال دارد تصمیم می گیرد خودش را به این مراسم برساند و رئیس جمهور را از نزدیک ببیند . او با کمک دوستانش هدیه ای تهیه می کند اما قبل از بسته بندی یک نامه هم یک رسم معمول این سالهای کشور برای رئیس جمهور می نویسد و داخل بسته کادویی قرار می دهد . روز موعود فرا می رسد . در حالی که پدر و مادر ادریس تا عصر در اداره مشغول به اضافه کاری هستند او مادربزرگش را قال می گذارد و قصد رفتن به محل جشن تولد آقای رئیس را می کند . او در راه، سوار یک تاکسی شخصی می شود اما موقعی که می خواهد پیاده شود صدای آژیر ماشین پلیس بلند می شود و بعد ضربه ای به سرش می خورد و بی هوش می شود . راننده تاکسی که مجرم فراری بوده و در راه برای ردگم کردن ادریس را سوار کرده بوده است حالا مجبور است با او از دست پلیس پا به فرار بگذارد .در ادامه ادریس با مجرم دوست می شود و آن دو در قالب دو ناشناس و با تغییر چهره به مکان جشن می روند اما از طرفی پلیس های امنیتی در به در به دنبال مجرم و ادریس هستند چرا که آنها متهم به دزدیدن کیک بیست و نه طبقه جشن تولد آقای رئیس جمهور شده اند و مراسم بدون کیک مانده است. آقای رئیس جمهور بی خبر شروع می کند یکی یکی کادو ها را باز کردن تا به کادوی ادریس و دوستانش می رسد و آنجا ماهیت مجرم و ادریس لو می رود . آن دو با هم پا به فرار می گذارند و تعقیب و گریز شروع می شود . جشن تولد به هم می ریزد ولی مجرم و ادریس موفق به فرار می شوند . آن شب در خانه کوچکی در حاشیه ی شهر برای دخترک کوچک مرد به همراه خانواده ی ادریس با یک کیک بزرگ تولد می گیرند و تا سپیده دم کیک بیست و نه طبقه را در تمام شهر بین مردم و عابران کوچه ها و خیابان ها تقسیم می کنند .

لینک اینستاگرام

ایده فیلمنامهایده پردازیایده فیلمجشنواره فیلم کودک و نوجوانفیلمنامه نویسی
دفترچه ی ایده ها و یادداشت های من | https://zil.ink/morito
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید