ایده فیلمنامه کوتاه با موضوع اهدای عضو ( ارسالی به جشنواره فیلم ۱۸۰ ثانیه پاسارگاد)
جشن تولد
يك خانه ي بزرگ . روز جشن تولد است و تمام داخل خانه با وسايل مختلف تزيين شده است . مهمان ها يكي يكي سر مي رسند . جوون ها . سالمندان . كودكان . همه شاد و صميمي . اهنگ شادي در مهماني طنين انداز است . صداي زنگ مي خورد . كيك تولد را آورده اند .
زني با نشاط در ميان جمع. مي گويد :
بچه ها هفت سال گذشت . هيچ وقت فكر نمي كردم تو زندگيم ٥ تا پسر خدا بهم بده . اما خدا به خاطر نويد پسر مهربونم اين هديه رو به من داد .
كيك را به ميز بزرگ روبروي مبل مي گذارند.
همون زن مي گويد نويداي من بياين شمع ها رو فوت كنيد. از ميان جمع ٥ پسر جوان به مبل پشت ميز و روبروی كيك مي نشينند . روي كيك تاريخ تولد١٣٧٠ و تاريخ پرواز ١٣٩٠ طراحي شده است . شمع كيك عدد هفت را نشان مي دهد . پسر هشت نه ساله جلو مي ايد و مي خواهدبا دوربين عكس يادگاري از فوت كردن كيك بگيرد . در لنز دوربين نگاه مي كند . صدايي در گوش پسر مي ياد . وايسا وايسا دايي جون . وايسا منم بيام . جواني كه همان نويد است خود را به جمع اضافه مي كند . نويد : بگير عليرضا بگير دايي خاطره مي شه .عليرضا فلاش مي زند و عكس ثبت مي شود.
در عكس ٥ جوان لبخند زنان هستند و نويد در كنار انها به رنگ خاكستري مثل تصاویر قديمي در حالی که او هم لبخند در لب دارد دیده می شود .
