مرتضی کلهر
مرتضی کلهر
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

خونه گربه رو

یک خاندان بزرگ از گربه‌ها در مرز ایران و عراق زندگی می‌کنند که جنگ شروع می‌شود. آن‌ها در میان درگیری قرار دارند و زندگی‌شان بهم ریخته است و تصمیم می‌گیرند از منطقه جنگی دور شوند.

در همین اثنا سر و کله موش‌خان همراه دار و دسته‌اش پیدا می‌شود که بسیار مرموز است. گربه‌ها در سختی جنگ اند و جان‌های‌شان زیر توپ و تانک قرار دارد. آن‌ها متوجه می‌شوند اگر خانه و زندگی‌شان را رها کنند موش‌‌خان قصد کرده با کمک دار و دست‌اش همه خانه و دارای های آنها را صاحب شود و از نبود آنها استفاده کند. گربه‌ها باید فکر چاره کنند. حالا ایرانی و عراقی ها در حال جنگ هستند و موش ها و گربه ها هم با هم رقابت می‌کنند. منتهی در این داستان فانتزی موش‌ها برخلاف همیشه ضعیف‌تر از گربه‌ها نیستند و شاید همه چیز در یک برابری قرار دارد و همه باید از هوش و توان خودشان استفاده کنند.


لینک اینستاگرام

ایده فیلمایده فیلمنامهایده انیمیشنایده داستانایده پردازی
دفترچه ی ایده ها و یادداشت های من | https://zil.ink/morito
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید