مرتضی کلهر
مرتضی کلهر
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

سینماچی۱۴

۱. در یک سفر که با قطار انجام می شود مردی با دو مسافر دیگر که یکی نابینا و دیگری ناشنواست هم واگن می شود.مرد که به دنبال یک کارمند برای دفتر کاری خودش می گردد به هر دوی آنها پیشنهاد می دهد در اولین فرصت پس از رسیدن به مقصد به شرکت او مراجعه کنند. هر دو نفر به دلیل معلولیتی که دارند به این کار نیاز دارند پس از پیشنهاد مرد استقبال می کنند و....

۲. مرد ناشنوایی تصمیم دارد در رادیو گویندگی کند و برای این تصمیمش سخت تلاش می کند . او متنی را آماده می کند و تلاش می کند آن را بخواند تا صدایش به گوش دیگران برسد و ....

۳. نوه مرد سالمندی که اعتبار و سبقه مذهبی در جامعه دارد در حالی پس از سالها از ناکجاآباد می آید که همه از جمله خود مرد نگران آبروی خود هستند چرا که نوه، پسری به راه راست نیست. پیر مرد تلاش می کند با حضور زنی که چند سالی پیش با او آشنایی داشته و کمک خواستن از او نقشه ای ترتیب دهد تا پسر کمتر به خانه و کاشانه و محل کارش رفت و آمد داشته باشد و.......

۴.دو دزد تصمیم می گیرند یک روحانی محله رو بدزدند و از اهالی پول بگیرند آنها شنیده اند مردم این محله عاشق روحانی و امام جماعت مسجد خود هستند. همه مردم دست به دست هم می دهند تا گروگان گیر ها را راضی کنند که در اواسط داستان خبر می رسد امام جماعت مسجد محله از سوی ستاد اقامه نماز عوض شده است و....


لینک اینستاگرام


ایده پردازیایده فیلمایده فیلمنامهفیلمنامه نویسیفیلمنامه
دفترچه ی ایده ها و یادداشت های من | https://zil.ink/morito
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید