مرتضی کلهر
مرتضی کلهر
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

سینماچی۳۹(ایده فیلمنامه)

۱. شایعه ی تصویب یک قانون در مجلس شهر رو بهم می ریزد . در این میان باران دختری نه ساله برای خرید مداد نوکی به نزدیک ترین مغازه لوازم التحریری محل می رود. شب می شود و باران هنوز بر نگشته . پدر و مادرش نگران اند . ساعت نه بالاخره باران با یک مداد نوکی شکسته و یک تفنگ خوشحال و شاد بر می گردد.باران در شلوغی ها اسلحه را پیدا کرده و.......

۲. دو دزد خرده پا یک ون شرکت خصوصی را می دزدند.این شرکت وظیفه حمل و نقل دانشجویان دانشگاهی را بر عهده دارد. آنها با نقشه ای از قبل طراحی شده سعی می کنند مسیر هر روزه ون را تغییر داده و دانشجویانی را سوار کنند که از تمکن مالی بالایی برخوردارند. آن دو با دانشجویان طرح دوستی می ریخته و هر روز به آنها نزدیک تر می شوند تا اینکه بتوانند آنها را به سرمایه گذاری در یک موقعیت ساختگی و مجازی مجاب کنند.

۳. در بین نامه هایی که به برنامه کودک می رسد نامه کودکی چهار ساله هم رسیده که به تازگی از پدر و مادر خودش را در حادثه ای از دست داده است . او از عروسک محبوب برنامه خواسته به شهر آنها و دیدن او که حالا با دایی و مادر بزرگ اش زندگی می کند بیاید و.....

۴. در این ماجرا زنی که زندانی سیاسی است فراری داده می شود و در قالب یک مهماندار هواپیمای خصوصی قصد فرار از کشور را می کند. در این مدت چند ساعته قرار بوده او در سلول انفرادی باشد که فرد دیگری جایگزین او می شود. رفتن او بهترین گزینه برای همه بوده است و از همین رو همه هماهنگی ها انجام شده بود. اما در طول پرواز باز شدن خاطرات بین زن و یکی از مسافران همه چیز را بر هم می زند و.....

برنامه کودکایده فیلمنامهفیلمنامهفیلمسینما
دفترچه ی ایده ها و یادداشت های من | https://zil.ink/morito
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید