ویرگول
ورودثبت نام
مرتضی کلهر
مرتضی کلهردفترچه ی ایده ها و یادداشت های من | https://zil.ink/morito
مرتضی کلهر
مرتضی کلهر
خواندن ۵ دقیقه·۳ ماه پیش

واژه‌های رها شده!

بسم الله الرحمن الرحیم

جمله سازی و مشق نویسندگی

۱. آخرین شرایط استواری را داشتم تا آماده برگشت.

۲.خیال کن بردی این طوری من هم راحت ترم.

۳. تناسب دارد نیاز من با آرزوهایت این عشق را بین ما هموار می کند.

۴. موزیک وار دوستت دارم.

۵. حجاب معرفت را می پوشاند بی معرفت من کجا بودی که گم شده ام.

۶.نانوا نان ندارد و آب در سطل می ریزد.

۷. کامروایی در جانب ما عجب صفایی دارد.

۸.تا کی تمنای وصال مرا داری تا کی لعنتی!

۹. پاییز هم آمد اما من آمدن های او را باور نکردم.

۱۰. استرس های من کاملا طبیعی است باید خودم را به شجاعت بزنم.

۱۱. هلو با لولو در یک جا جمع نمی شود.

۱۲.هر کس یک اندازه امیدواری در قلب خود جمع می کند.

۱۳. داستان عجیبی است ماجرای مردن ماهی های رود بی آب.

۱۴. خوابیدن پروانه از بس دروغ بود باورش کردیم‌.

۱۵. خواب در نگاه من طولانی شدن یک آرامش بود حیف...

۱۶.نفس به نفس من بگذار شاید که خوب بشم ...

۱۷. آغوش باز می کنم مهر را مهر را مهر را .

۱۸. ناتوان به توان دو را بلد نبود .

۱۹. کاش در اسم من هم نون وجود داشت .

۲۰. لباس نو به تن کن و عاریه را از جان در بیار .

۲۱. جمله فروش رنگین کمان بمیر !

۲۲. آسان بهتر است اما نتیجه را سختی ها می برند‌.

۲۳.بنوش و آرام در محفل ات از غصه ها قصه بگو.

۲۴. جان هم در جواب من ندایی دیگر داشت‌.

۲۵.شماره انداز قلبم تو را می خواهد.

۲۶. استعاره است و گرنه همه می دانند صریح لهجه هستیم .

۲۷. باد در کدام سمت بود که خیالم را از تو ربود.

۲۸. هسته ی عشق مهربانی است‌.

۲۹. خواب در لباس مرگ فرا می رسد اما تو امید را فراموش نکن و بجنگ.

۳۰. خرافات همه زندگی اش را بریده بود.

۳۱. . شاید وقتی برسد که ماهی در دست ما زنده بماند.

۳۲. آهنگ های غمزده در دستان ما دست به دست می شود .

۳۳. نان و نانوا جملگی آرامش شهر را برهم زده اند.

۳۴. کرایه ی دل در دست من نیست اشتباه از آدرس های غلط است .

۳۵. کاسب از میدان یا راه آهن پیاده گز خورد.

۳۶. شاعر با ساغر ازدواج کرد.

۳۷. و در اندام پاییز جستجو کن.

۳۸. امیدوارم دروغ م بگیرد راست بگویند.

۳۹. شب دراز شد اسفند پودر کنید ...

۴۰. شازده شد مبتلای مردم اش و عشق را توصیه ای بر همگان کرد‌.

۴۱. مامان دلش در داشت از بس پنجره دوست نداشت .

۴۲. مامان درددندان پدرش را یادش آمد و با یادش سوخت.

۴۳. کثیفی بر تن بهانه نمی ماند اگر تمیزی رخ بدهد.

۴۴. همه چیز تغییر کرد و ما در جریانش باختیم .

۴۵. چایت سرد شد دوباره از نو حرف هایت را بگو...

۴۶. جایی که درخت ها روییده اند من آبیاری می کنم.

۴۷. تا آسمان پرواز کردم که بفهمم چیست راز آفتاب.

۴۸. تارا در پرواز کم آورد و گم شد .

۴۹. جریان خواب در اندوه می تراود مهتاب...

۵۰. جهان قبل از تو بی معنی بود

۵۱. سعی می کنم سعی کرده باشم

۵۲. در فکر یک سقفم و امیدوار یک پهنا.

۵۳. جهان با ما سر ناسازگاری دارد انگاری

۵۴. نابود گران همیشه برنده نیستند.

۵۵. خواب دیدن را دوست دارم چون تو در آن به دیدارم می آیی .

۵۶. حضور گل رز در دستان مرد تنها ، برای هیچ کس جالب نبود.

۵۷. خواب دیدم که خرگوش هایم خرس شده اند .

۵۸. . نوشتن نامه برای دست های ترک خورده کارگر ساختمان قبل از مرگ او یادت نرود یادت نرود.

۵۹. پدر و پسر در آستانه فروپاشی شوروی روی یک پل با هم تا اعماق سحر نوشیدنی نوشیدند و خوش گذرانی کردند‌.

۶۰. پاییز که می آید ماهی در ظاهر ظهر دریا بی تاب می شود .

۶۱. نان بری در مرام نان بران همیشه عادی بوده است.

۶۲. استیلای حقی به حقی دیگر خیلی دشوار است.

۶۳. نواختن آهنگ قلب تو هیچ به یادم نمی آید.

۶۴. پایان همه مرارت ها با نقطه سر خط است.

۶۵. هفتاد آسمان با من در تفاوت بود.

۶۶. لباس مرگ بر تن کرد و می دانستن را معنی کرد.

۶۷. آسمان را در دفتر شعر م نقاشی کردم ام پس بیا بخوانش برایمان .

۶۸. دریچه ای در بدن من است بنام امیدواری مضاعف.

۶۹. گاهی باید صدای باران را شنید گاهی درد ها در او پنهان می شوند و می بارند .

۷۰. قصه ها برای همیشه دوست ما می مانند .

۷۱. کابوس در حیات پشتی مغزم خانه کرده است.

۷۲. هیچ کس را هیچ کس تنها می فهمد .

۷۳. قانون حیاطی را حیات گربه به خاطر انداخته است.

۷۴. . استثنائا باران بر طویله همسایه شدیدتر می بارد‌.

۷۵. درود و سلام به مرغ بی پایه اساس همسایه

۷۶. . لباس ما از کودکی جیب هایش پاره بود .

۷۷. سکه های ما دو طرف سید شیر است .

۷۸. شرایط عوض شد و من مهم مدینه ی خودم شدم .

۷۹. راه های ندانستن به دلم ختم می شدند و من همگی را در یک شام یک نفره می خوردم .

۸۰. کاشتن یک نامه در مسیر باد به قدری مهم شد که همه چیز را از دست دادیم .

۸۱. پایه های بی اساس زندگی اش را به من قرض داد و رفت .

۸۲. بی قدر و قیمت هندوانه را دوست داشت چه از نظر سرخی چه از نظر شیرینی .

۸۳. دیروز به امروز پیوست خورد و فردا هم همین گونه می شود .

۸۴. یک نفر در آتش سوخت و خاکسترش را بر باد دادند.

۸۵. آرزو داشت پس جام سبز را سر کشید .

۸۶. من به تو هیچ نمی گویم از قلب های شکسته ...

۸۷. باران و بی وفایی یک سگ ماجرای نوشته اش بود .

۸۸. متن بی نقصی داشت و کلمات از یادش رفته بود .

۸۹. پاداش یک عمر بی نقص حاضری زدن ، زندگی با تو بود.

۹۰. کاهو برای گربه آورند و همه را مایوس نمودند .

۹۱. کتاب ها را برعکس کنید که امروز بود روزی که عکس بر گردان ها را اختیار کردند .

۹۲. دستان سبز قلب های سبز را می پسندد .

۹۳. خاموشی قلب ماه دروغ آنها بود و بس.

۹۴. در نگاهت عاطفه موج می زند.

۹۵. کام مرا در دلت تلخ مکن مرا بپذیر.

۹۶. مرجان دستشویی است و دستشویی تمیز است.

۹۷. جای دیگری برای پیرهن تو پیدا نکردم آن را در تو جا گذاشتم.

۹۸. خاک بر سر کتابخانه های بین راهی شد.

۹۹. لباس بر تن من کن که مهمان داریم .

۱۰۰. زوار پاییز در رفت و هوا دو نفره شد.

۱۰۱. شدت گرفت ماجرای جنگ بین دو نفر و از آنها چیزی باقی نماند .

۱۰۲. کدام زندگی است که ارزش جنگیدن نداشته باشد.

ممنون از توجه تون . اگر دوست داشتین خوشحال می شوم بهم بگویید از میان جملات کدوم شماره از بقیه بهتر بود ....

جمله قصارنویسندگینگارشایده پردازیتمرین خلاقیت
۳
۲
مرتضی کلهر
مرتضی کلهر
دفترچه ی ایده ها و یادداشت های من | https://zil.ink/morito
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید