جمله سازی با ادامه دادن : « چترش را بست وارد میدان اصلی شد....»
۱. چترش را بست وارد میدان اصلی شد همه چیز مثل قبل تر ها سبز نبود و این او را در اشتباه خودش مصمم تر می کرد نمی دانم شاید اتفاقی که قرار بود بیافتد حتما می افتاد.
۲. چترش را بست وارد میدان اصلی شد باران تمام وجودش را خیس می کرد و و ناخداگاه همه داستان های گذشته اش را با خود می برد.
۳. چترش را بست وارد میدان اصلی شد به انبوه تماشاچیان و درخت های دوسوی خیابان چشم دوخت هیچ کس نمی خواست باور کند این باران بند می آید .
۴. چترش را بست وارد میدان اصلی شد راسته ی بادبادک فروش ها را رد که می کرد به زنی بر خورد که ماجرای دیروز را برایش به دروغ واقعی جلوه داد.
۵. چترش را بست وارد میدان اصلی شد و درست در میدان بود که می خواست آدامسش را باد کند و در هوا به پرواز در آید.
۶. چترش را بست وارد میدان اصلی شد او نمی دانست بقیه آدرس مکانی که قصد رفتنش را داردکجاست پس بی هوا گم شد.