به طور کلی رشد دیجیتالی شدن[1] کسب و کارها و جامعه، پیشران انفجاری عظیم در حجم اَبر داده[2] بوده است که سبب دسترس پذیری و همچنین استفاده از داده ها در توسعه کسب و کارها شده است. به گفته آرتور (2011)، دیجیتالی شدن سبب خلق یک اقتصاد ثانویه می شود که گسترده، خودکار و نامشهود است. و به این ترتیب بزرگترین تحولات اجتماعی از زمان انقلاب صنعتی را به همراه خواهد داشت. داده ها بسیار عظیم شده اند و با توجه به تعداد بالای تراکنش های انجام شده توسط میلیونها مشتری و شرکت در سراسر اکوسیستم های سازمانی، از ماهانه، به هفتگی، به روزانه و ساعتی تغییر کرده اند. بر اساس برآورد مطالعات انجام شده، داده هایی که به صورت سالانه ایجاد، تکثیر و مصرف می شوند از حدود 1200 اگزابایت در سال 2010 به 40،000 اگزابایت در سال 2020 افزایش می یابند (Gantz و 2012 Reinsel). ابر داده بر اساس حجم داده تعریف می شود (Manyika et al 2011) یعنی به عنوان دارایی های اطلاعاتی با حجم، سرعت و تنوع بالا که نیازمند روش های مقرون به صرفه و مبتکرانه برای پردازش اطلاعات جهت بهبود بینش و تصمیم گیری هستند. محدودیت این دیدگاه، روز به روز بیشتر مشخص می شود. با این حال، چون عوامل دیگر از جمله عدم اطمینان داده نیز در این بحث مهم هستند، صحت[3] آن معطوف به پایایی یک نوع داده معین است (Schroeck et al. 2012). چنین داده هایی میتوانند توسط شرکتها برای هدف گذاری موثرتر مشتریان، بهبود قیمت گذاری و پیش بینی تقاضا و بهینه سازی طبقه بندی، تولید و لجستیک استفاده شوند. بنابراین ابر داده، برای توسعه محصول کاربر محور و دانش محور بکار می رود (Johanson et al. 2014).
کاربرد فنآوریهای دیجیتال و دیجیتالی شدن در نوآوری، برای نوآوری مدل کسب و کار دیجیتال [4]و گرایشات برهمزننده نوآوری کسب و کار[5] در این دهه (2010) و احتمالاً دهه های آتی بسیار مهم است. در نتیجه نامبیسان و همکارانش (2017 ، ص 224) مفهوم نوآوری دیجیتال را به عنوان «خلق (و درنتیجه تغییر) پیشنهادات بازار، فرآیندهای کسب و کار یا مدلهایی که برخاسته از کاربرد فنآوریهای دیجیتال هستند» تعریف می کنند. در نتیجه مدیریت نوآوری دیجیتال به «شیوه ها، فرایندها و اصولی که زمینه ساز اجرای هماهنگ و مؤثر نوآوری دیجیتال است» اشاره می کند. دیجیتالی شدن بر کل اکوسیستمها، مدلهای کسب و کارشان و کارکردهای اصولی زنجیره ارزش شرکت تأثیر میگذارد. با دیجیتالی شدن کارکردهای کسب و کار، میتوان داده لازم برای بهبود و توسعه هر یک از این کارکردها و در نتیجه کل زنجیره ارزش را بدست آورد.
در عمل، این موضوع را میتوان در افزایش تمرکز بر بازاریابی آنلاین، رسانه های اجتماعی و بازاریابی موبایلی و کاهش تمرکز بر تبلیغات سنتی مشاهده کرد. تعاملات، قویتر شده اند و داده ها به طور پیوسته بواسطه شبکه های اجتماعی از مشتریان موجود و بالقوه جمع آوری میشوند. طبقه بندی و قیمت گذاری بواسطه محیط آنلاین، ساده تر و منعطف تر شده است. لجستیک و جریانهای لجستیکی در تحویل رقابتی و ارائه خدمات مهم هستند. بنابراین کارکردهای بازاریابی و لجستیکی برای ارائه ارزش کم هزینه تر و رقابتی تر به مشتری، نیازمند همکاری موثرتری هستند. استانداردها برای نمایش شکلهای مختلف داده (متون، اعداد، تصاویر و ویدئو) و تسهیل ارتباط از طریق بلوتوث و اینترنت توسعه یافته اند که سبب تکامل محصولات و خدمات جدید شده است. همه این موارد سهم بسیاری در کالایی شدن داده[6] داشته اند.
تحولات جدید ناشی از اتصال دستگاه های هوشمند به یکدیگر در «اینترنت اشیا[7]» ، سبب خلق زیرساختهای مرتبط و یک پایگاه دانش در حال گسترش شده است. بازتاب این ترکیبات نوآورانه را میتوان در مدلهای کسب و کار دیجیتال شرکتها مشاهده کرد (Kiel et al. 2016). هولر و همکارانش (2014)، یک زنجیره ارزش مبتنی بر اطلاعات را برای اینترنت اشیا پیشنهاد کرده اند که متشکل از چهار ورودی (دستگاه/ حسگر، داده باز[8]، سیستم پشتیبانی عملیات/ سیستم پشتیبانی کسب و کار[9] و پایگاه داده شرکت) است که در شکل 1.1 نشان داده شده است.
هر یک از این چهار ورودی از طریق تولید/ ساخت، پردازش، بسته بندی و همچنین از طریق توزیع و بازاریابی به عنوان محصول نهایی، ارزش افزوده کسب می کنند. شکل 1.1 نشان می دهد که چگونه داده های خام از طریق انواع مختلف حسگرها، پیشرانها، داده باز، سیستمهای عملیاتی/ کسب و کار و پایگاه داده شرکت جمع آوری می شوند و همچنین نحوه پردازش و بسته بندی داده از طریق یک شبکه ثابت بیسیم قبل از تبدیل شدن به اطلاعات مفید را نیز به تصویر می کشد. به بیان چان (2015)، این کار نیازمند تنوع، سرعت و حجم توانمندسازهای زیرساخت ابر دادههای کسب شده و یکپارچه ساز سیستم در مقیاس بزرگ است.
شکل 1.1- زنجیره ارزش مبتنی بر اطلاعات برای اینترنت اشیا (منبع: Holler et al. (2014))
در نتیجه، برای داشتن زنجیره ارزش مبتنی بر اطلاعات، باید مشکلات همکاری و هماهنگی بین بازیکنان مختلف در این زنجیره را برطرف نمود تا از خلق بهینه ارزش و عملکرد در سراسر زنجیره ارزش اطمینان حاصل کرد.
نوآوری مدل کسب و کار دیجیتال به بررسی نحوه اتخاذ و استقرار فناوریهای دیجیتال و هماهنگی آن با مدل کسب و کار در شرکتها جهت دستیابی به عملکرد کمّی شده، می پردازد. بنابراین نوآوری مدل کسب و کار دیجیتال در حوزه صنعت عمودی و افقی همانند یک موتور رشد است. اینترنت اشیا در دیجیتالی شدن و فراهم کردن داده برای توسعه مدل کسب و کار دیجیتال، نقش موثری دارد. تعریف اینترنت اشیا بسیار وابسته به مخاطب هدف است و انواع مختلف کاربردهای اینترنت اشیا را منعکس می کند. با این حال به گفته لی و همکارانش (2017) در متون علمی، چهار دسته تعریف اصلی برای اینترنت اشیا یافت می شود: (1) اینترنت اشیا به عنوان شیء هوشمند، (2) اینترنت اشیا به عنوان بسط اینترنت[10]، (3) اینترنت اشیا به عنوان زیرساخت شبکه جهانی و (4) اینترنت اشیا به عنوان تعامل اطلاعات. در این فصل، اینترنت اشیا به عنوان یک زیرساخت جهانی تعریف می شود که اشیاء فیزیکی و مجازی را بواسطه بهره برداری از ثبت داده و ارتباطات، به یکدیگر مرتبط میکند (EU FP7 Project CASAGRAS 2009). این نشان می دهد هنگامی که اشیاء به یکدیگر متصل می شوند، چگونه اینترنت اشیا چیزی فراتر از فناوریهای شامل آن و همچنین شامل تمام اکوسیستمی خواهد بود که اینترنت اشیا در آن حضور دارد. در این فصل، ما کمتر به مشخصات فنی اینترنت اشیا و بیشتر به معنای آن در بستر مدل کسب و کار میپردازیم.
برای مطالعه فصل اول کتاب به این لینک مراجعه کنید.
[1] Digitalization
[2] Big data
[3] Veracity
[4] DBMI: Digital business model innovation
[5] Disruptive business innovation
[6] Commodification of data
[7] IOT: internet of things
[8] Open data
[9] OSS/BSS: operating support system/business support system
[10] Extension of the Internet