بعید میدانم بشود کافه را فرزند خلف همان قهوهخانه خودمان بدانیم. کافه از یک جایی به فرهنگ ما اضافه شد و هر روز به شیوهای جدید رخ مینماید. از ظاهر کافهها که بگذریم، برای رفتن به کافه به آداب ویژهای نیاز است. طبیعتا وقتی به کافه میروید باید خارجی باشید؛ تلاش کنید چند حرف انگلیسی روی لباس و یا کیفتان باشد. به کافه که میروید حافظه موسیقیایی ایرانی خود را با خودتان نبرید چرا که آنجا چیزی جز موسیقی خارجی نخواهید شنید. «مو» در کافه نقش بسزایی دارد؛ حتما در کافهها موهای خود را افشان کنید، صاف است فِرَش کنید، فِر است صافش کنید. موهایتان پرپشت است بلندش کنید (حتی میتوانید موهایتان را ببندید) و اگر موهایتان مستعد رویش نیستند از ته بزنید. موقع حرفزدن در کافهها مبادا از این حرفهای معمولی و دمدستی بزنید! این خلاف مانیفست کافههاست. در کافه فقط حرفهای خفن بزنید، مثلا در مورد پروپاگاندا، گروتسک، بیتکوین و مواردی اینچنین. در برخی کافهها مُد شده است که یک بازی به نام مافیا انجام میدهند، نگارنده خودش هم خیلی این بازی را نمیداند، اما هر چه هست این بازی اینگونه است که باید آنقدر دروغ بگویید تا برنده شوید؛ پس وقتی به کافه میروید کمی از دروغهایتان را با خودتان ببرید. تلاش کنید به کافه که میروید لباستان بِرَند باشد و نباشد هم همان آن را بِرَند جا بزنید، آنجا کسی به این چیزها دقت نمیکند. بد نیست در کافه از واژههای انگیلسی بیشتر استفاده کنید، این به جایگاه معنوی شما در کافه کمک میکند. برای آنکه یک مشتری و یا بهتر بگویم یک کافهروی معمولی باشید هر وقت به کافه میروید یک چیز ساده مثلا چای سفارش دهید اما اگر میخواهید متفاوت باشید و سری در سرها در بیاورید چیزهایی را سفارش دهید که تلفظش خارجی و سخت باشد، مهم نیست با آن آشنا باشید، مهم بیانکردن آن است. از دیگر آداب کافهرفتن وقتی است که قهوه سفارش میدهید و آن اینگونه است که کمی که از قهوه خوردید بگویید سوخته است و یا خام است، این خیلی کلاس شما را ارتقا میدهد و البته در ادامه بگویید: «باید از دست آقا سعید قهوه بخورید تا بدانید قهوه واقعی چیست!» این نکته را بگویم که در هر شهر یک سعید وجود دارد که بهترین باریستای شهر است...
کلام آخر آنکه تا جایی که میتوانید در کافهها متفاوت باشید؛ هر چه قدر متفاوتتر، جذابتر و در چشمتر!
مرتضی رویتوند