مرتضی رویتوند
مرتضی رویتوند
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

بازی مافیا و مردم

پیش‌نوشت: این یادداشت بر اساس بازی مافیا نوشته شده است. همه ماجراهای این داستان در کشوری خیالی به نام هیچ‌لووِنی اتفاق افتاده است.

روز اول: مافیا بدون نشان‌دادن هویتشان نشسته‌اند و کسی آن‌ها را نمی‌شناسد. مردم، طرف مقابل مافیا هستند و قرار گذاشته‌اند که مافیا را پیدا کنند تا هیچ‌لوونی خرم و آباد شود. مردم با لبخند به هم نگاه می‌کنند. مافیا هم لبخند می‌زنند. هیچ‌کس نمی‌داند مافیا چه کسانی هستند. فقط خودشان نشسته‌اند. مافیا خواب‌هایی برای مردم دیده‌اند...

شب می‌شود: همه می‌خوابند. مافیا بیدار می‌شوند. لبخند می‌زنند؛ این‌بار شیطانی. تعدادی از مردم را می‌کشند. همچنان لبخند می‌زنند...

روز می‌شود: مردم از کشته‌شدن چند نفر از خودشان ناراحت هستند. با هم بحث می‌کنند، به هم تهمت می‌زنند، از همدیگر بد می‌گویند. رای‌گیری می‌کنند و مردم به چند نفر از خودشان رای می‌دهند. تعدادی دیگر از مردم کشته می‌شوند...

شب می‌شود: مافیا لبخند می‌زنند. چندین نفر از مردم را می‌کشند...

روز می‌شود: یکی از مافیا با دیگری جنگ زرگری راه می‌اندازد. یکی از مافیا از بازی خارج می‌شود. مردم به آن یکی مافیا اعتماد می‌کنند و بر اساس نظر او چندین نفر از مردم را می‌کشند...

شب می‌شود: مطابق انتظار، تعدادی از مردم توسط مافیا کشته می‌شوند...

روز می‌شود: مردم به اختلاف خورده‌اند. خودشان خودشان را می کشند. نتیجه؟ تعداد زیادی از مردم کشته می‌شوند...

شب می‌شود: طبیعتا تعدادی دیگر از مردم کشته می‌شوند...

روز می‌شود: تعدادی از مردم مافیا را شناخته‌اند و آنها را معرفی می‌کنند. مافیا شلوغ می‌کنند، شرایط را آشفته می‌کنند. مردم فریب می‌خوردند. باز هم مردم تعدادی از خودشان را می‌کشند...

شب می‌شود: همچنان مردم کشته می‌شوند...

روز می‌شود: تعدادی کمی از مردم زنده مانده‌اند. مافیا حالا قدرت را در دست گرفته‌اند. با همکاری مردم، مردم دیگر را می‌کشند...

شب می‌شود: مافیا به راحتی تعداد دیگری از مردم را می‌کشند...

روز می‌شود، شب می‌شود، روز می‌شود، شب می‌شود، روز می‌شود، شب می‌شود...

تقریبا همه مردم کشته شده‌اند...

مافیا لبخند می‌زنند... نوبت خودشان است...

شب می‌شود...



مرتضی رویتوند

روزنامه ولایت

مافیامردمسیاست
من؟ کمی نویسنده. کمی روزنامه‌نگار. کارشناس ارشد ادبیات فارسی. کتاب‌هام: «بی‌حوصلگی»، «صندلی شماره هفتصد و پنجاه و پنج»، «زرافه‌بودن یا زرافه‌نبودن؟»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید