شما یادتان نمیآید اما نگارنده به یاد دارد که در گذشته ما فقط دو شبکه تلویزیونی داشتیم. شبکه یک و شبکه دو. تقریبا زمانی که همه تلویزیونها سیاهوسفید بودند همین دو شبکه تلویویزیونی و رادیو، تنها سرگرمی ما بودند. طبیعتا ساعات زیادی، یا تلویزیون برنامه نداشتند یا برفک بود و یا آنتن ما مشکل داشت. میرسیدیم به چند ساعت برنامه که بد نبودند. چند کارتون، چند سریال، ساعت خوش، مسابقه هفته و چند مورد هم مستند راز بقا. مثلا کارتون سرندیپیتی، چوبین، بامزی و یا سریالهای گل پامچال، بوعلی سینا، جنگجویان کوهستان. اینها را گفتم تا بدانید همان برنامههای کم هم تقریبا کیفیت داشتند اما حالا چه؟
تقریبا هر شبکه یک برنامه گفتگومحور دارد با یک کارشناس طب و یا تغذیه. سوالی که اینجا مطرح میشود آن است که مگر هر انسان چند کیلو کبد دارد که نیاز است ما این همه در مورد کبد چرب اطلاعات داشته باشیم؟ و یا آنکه موضوع همه سریالها ازدواجی است با تعدادی بازیگر ثابت. مثلا بازیگری در یک سریال یک جوان عاشقپیشه است و در سریال دیگر یک پیرمرد کلاسیک و در سریالی دیگر نقش یک صندلی را بازی میکند!
از حق نگذریم فوتبالهای خارجی جذاب است که ما نقشی در جذابیتشان نداریم!
خدا را شکر در دوران پسا استندآپکمدی هستیم و اگر نه هر شبکه یک مسابقه استندآپکمدی برگزار میکرد!
بقیه ساعات این همه شبکه هم حتما باید با تکرار همینها و بازپخش سریالهای قدیمی پر شوند!
اینها به کنار، از شبکه نمایش خانگی چه بگویم! ما تقریبا نزدیک به بیست برنامه داریم که یک مجری و یا نامجری یک بازیگر را میآورد و از او سوالات چالشی میپرسد. خداوکیلی ما دیگر میدانیم که اگر از بازیگری معروف بپرسید حال تئاتر و سینما چطور است او سری به علامت تاسف تکان میدهد و با صدایی بغضآلود میگوید خوب نیست. و میدانیم در سینما باندبازی است. فساد هم کلیدواژه برخی از بازیگران است. باور کنید پرتاب دارت بازیگران برای ما جالب نیست! اگر بود مسابقات آن را از شبکه ورزش میدیدیم! بدیهیست آوازخواندن بازیگران هم جذابیت ندارد. تست بازیگری هم نخنما شده است. در مورد سریالهای این شبکه هم خودتان بهتر میدانید که تعداد آنها ما را به این جمله نزدیک میکند که هر ایرانی یک سریال عاشقانه!
به دور از آنکه نگارنده به نوستالژی علاقه دارد و یا بدبین است یک بار با دقت بیشتری به برنامههای شبکههای موجود دقت کنید!
مرتضی رویتوند
روزنامه ولایت