آنتونی رابینز: «این کتاب همانند دفترچه راهنمایی است که به شما میآموزد که چگونه بر سیستم تملک پیدا کرده، آن را کنترل کرده و بر آن مسلط شوید و سپس آن را مطابق با نیازها و خواستههای خود شکل دهید. وقتی این کار را انجام دهید دیگر هیچچیزی نیست که به دست آوردن آن برای شما ناممکن باشد.»
کتاب «اثر مرکب» The Compound Effect اثر «دارن هاردی» در 1 نوامبر سال 2011 منتشر شده است. این اثر مشهورترین کتاب این نویسنده است که در فهرست پرفروشترینهای مجله نیویورکتایمز قرار دارد. این کتاب شامل راهکارهای ساده و عملی برای دستیابی به موفقیت است و به خواننده کمک میکند اهداف خود را به عادتهای کوچک روزانه تبدیل کند. این اثر علاوهبر اینکه دربارهی ایجاد عادات درست صحبت میکند و دربارهی چگونگی ترک عادات نادرست نیز نکاتی ارائه میدهد. «دارن هاردی» در این کتاب از پنج راهکار برای ریشهکن کردن عادتهای نادرست صحبت میکند که عبارتاند از کشف محرکها، خانهتکانی، جایگزین کردن، بهآرامی شروع کنید و یا یکباره بپرید.
«دارن هاردی» در این اثر بر ثبات داشتن تأکید میکند و آن را یک ویژگی مهم در مسیر موفقیت میداند. او توصیه میکند ثبات قدم و پایداری راز رسیدن به تکانش و نگهداری از آن است. در ابتدا کتاب مقدمهای جامع از صحبتهای «آنتونی رابینز» آورده شده است که از تأثیرات این کتاب و محتوای آن صحبت میکند. این کتاب دارای فصلهای «اثر مرکب در عمل»، «انتخابها»، «عادتها»، «تکانش»، «تأثیرات» و «شتاب بخشی» است و هر یک از فصلها دارای تمرینات و ریز نکتههای بسیار کاربردی و راهگشا است. نویسنده در بخشهای مختلف کتاب تجربیات و داستانهای واقعی را بازگو کرده است تا خواننده با درک بیشتر موضوع را دریابد. در نسخهی صوتی این کتاب هر یک از فصلها حدوداً چهل دقیقه زمان دارند و برای کسانی که میخواهند در یک فرصت کوتاه از اصول موفقیت آگاه بشوند بسیار مناسب است.
آیا داستان خرگوش و لاکپشت را شنیدهاید؟ لاکپشت که آهسته و پیوسته میرود برنده میشود. من هم مثل آن لاکپشت هستم. اگر وقت کافی داشته باشم هرکسی را در هر زمان و هر رقابتی شکست میدهم. نه به این خاطر که باهوشترین یا بهترین فرد هستم، به این دلیل که عادتهای خوبی را در خود پروراندهام و در عمل به آنها هم پافشاری میکنم. میتوانم ادعا کنم در تمام جهان کسی نیست که بیش از من به پافشاری و ثبات قدم اعتقاد داشته باشد. خودم یک دلیل حی و حاضر برای اثبات این قضیه هستم که استقامت و عقبنشینی نکردن کلید نهایی موفقیت است. اما ضمناً شاید همین مسئله دامی بزرگ برای تلاش کنندگانی است که میخواهند به موفقیت برسند چون خیلیها نمیدانند چگونه استقامت بورزند. ولی من به لطف پدرم میدانم و از او بسیار سپاسگزارم. در حقیقت او اولین مربی من بود که قدرت «اثر مرکب» را به من نشان داد.
۸ ماهه بودم که والدینم از هم جدا شدند و پس از آن پدرم بهتنهایی مرا بزرگ کرد. آنطور که خیلی از پدرها مهربان هستند او نبود. سابقاً مربی تیم راگبی دانشگاه و استادی سختگیر بود که برای کسب موفقیت خیلی به من سخت میگرفت. پدرم هر روز ساعت شش صبح مرا از خواب بیدار میکرد. البته نه با ضربه ملایم محبتآمیزی روی شانه یا صدای زنگ ساعت کوک شده، بلکه با صدای گوشخراش برخورد وزنههای آهنی با کف سیمانی پارکینگ خانه که دیواربهدیوار اتاق من بود. اینطور از خواب پریدن مثل آن بود که از یک ساختمان ده طبقه افتاده باشی. او ضربالمثل «نابرده رنج گنج میسر نمیشود» را که روی یک تابلوی بزرگ نوشته شده بود به دیوار مقابل خود نصب کرده و در تمام مدت انجام حرکات ورزشی به آن مینگریست. هوا هر طور که میخواست باشد، برای پدرم مهم نبود. در سرما و گرما با همان لباس ورزشی کهنهاش به پارکینگ میرفت و حتی نمیگذاشت یک روز هم از دستش برود. بیاغراق بگویم که میشد ساعت را از روی تمرینات او تنظیم کرد.
کارهایی که باید انجام میدادم در مقایسه با زنی خانهدار یا مردی باغیان بسیار بیشتر بود. وقتی از مدرسه به خانه برمیگشتم هميشه فهرستی از کارهایی که به عهده من بود به خوشآمد میگفتند. مرتب کردن حیاط و باغچه؛ شامل جمعکردن برگهای خشک، چیدن علفهای هرز، نظافت پارکینگ، انجام کارهای خانه مثل گردگیری و جارو و شستن ظرفها و هرکاری را که بتوانید فکرش را بکنید. و زهی خیال باطل اگر فکر کنید که اینها بهانهای قابلقبول برای آوردن نمره پایین در مدرسه بود.