آیا شاد بودن اکتسابی است یا انتسابی؟ آیا صرف اینکه خانواده و شرایط خوبی نداریم می تواند دلیلی برای شاد نبودن ما باشد؟ اینکه شاد باشیم چه تأثیراتی دارد؟ در این شرایط بد که هر لحظه شاهد یک سری اتفاقات ناگوار در جامعه خود هستیم آیا می توان شاد بود؟ این ها سؤالاتی است که در این مقاله به آن ها خواهیم پرداخت و شما با صحبت های استاد جاوید به جواب تمامی این سؤالات خواهید و رسید و البته پاسخ این سؤال که ویژگی های افراد شاد چیست؟
یک زمانی یونسکو اعلام کرد که تنها 3% افراد هدف دارند و این به این معناست که 97 % مردم بی هدفند.خیلی اوقات در حرف ها و مکالمات دیگران می شنویم که می گویند من هدف دارم مثلا هدف من در زندگی خانه دار شدن است. اما باید بدانید که خانه دار شدن هدف نیست بلکه هدف باید دقیق باشد مثلا خانه ای با چه متراژ، چند خوابه در کدام منطقه در کدام شهر این هدف است باید اهداف خود را با تمام جزئیات بیان کنید.
خرید ماشین هدف نیست بلکه باید آن را با تمام جزئیات بیان کرد مثلا چه ماشینی، چه رنگی، چه مدلی. پس باید در اهداف خود ریز شویم.
این گونه انسان ها معتقدند که رسیدن یا نرسیدن مهم نیست مهم از دست ندادن لحظه هاست. آن ها تمام تلاش خود را برای رسبدن به هدف می کنند اما وابسته به هدف نیستند بلکه وابسته به تلاششان هستند و می داند که تلاشش را کرده و اکنون منتظرند که هر چه پیش آید خوش آید.
همه ما باید بدانیم که تلاش دست ماست و نتیجه دست خداست. برای رسیدن به هدف خود تلاش کنیم و اگر نشد بارها و بارها آن را تکرار کنیم و اگر نشد باز هم این کار را انجام دهیم. باید آنقدر تغییر مسیر بدهیم و آنقدر انعطاف پذیر باشیم تا بالاخره بتوانبم به چیزی که می خواهیم برسیم. این امر باعث می شود در لحطه آرامش داشته باشیم و بدانیم که وقتی چتر از خداست بگذار ابر سرنوشت هر چه می خواهد ببارد.
و اصلا برایشان مهم نیست دیگران چه می گویند الته نبیاد فراموش کنیم که ادهاف ما خلاف شرع و عرف و عقل باشد. بلکه در یک مسیر سالم دنبال علایق خود باشیم و برای رسیدن به آن ها مصمم باشیم و همین تلاش برای رسیدن شادی و شعف و انگیزه ی خاصی را در ما بر می انگیزاند.
ثابت شده است که با ورزش کردن هورمون هایی در بدن ترشح می شود که دشمن اضطراب و استرس و افسردگی است به همین دلیل ورزشکار افسرده وجود ندارد. پس بسیار مهم است که زمانی هرچند کوتاه را برای ورزش اختصاص دهیم این کار سیستم ایمنی بدن ما را افزایش می دهد حتی اگر این ورزش 20 دقیقه پیاده روی تند باشد.
به قول یک ضرب المثل که می گوید: عقل سالم در بدن سالم است اما یادتان باشد که دل سالم هم در بدن سالم است.
پس وقتی به جسمم توجه کنم، ورزش کنم، تغذیه درستی داشته باشم؛ سلامتی و شادی بیشتری را تجربه خواهیم کرد. اما خیلی مهم است که وابسته به آن سلامتی نباشیم و آن را بهانه ای برای شاد بودن یا نبودن کنیم مثلا اگر چون سالم نیستیم پس شاد هم نباشیم.
اینگونه انسان ها با هر لحظه زندگی می کنند همیشه می گوییم فلان جا برویم تا کمی خوش بگذرانیم چرا نمی گوییم تا فلان جا خوش بگذرانیم؟
چرا در همین لحظه خوش نگذرانیم؟ مطمئن باشیم در هر لحظه هر اتفاقی که می افتد یک خیر و مصلحتی دارد و جزئی از پازل زندگی ماست و توجه کنیم به اینکه در این لحظه بهترین کار چه چیزی است و مطمئن باشیم که همان کار درست را انجام می دهیم و همین یعنی پیش رفتن به سوی شاد بودن. پس انسان های شاد با هر لحظه زندگی می کنند و در هر لحظه سعی می کنند شاد باشند
انسان های شاد به گذشته و آینده مدام فکر نمی کنند. خیلی ها با کاش و کاشکی و برگشت به گذشته تمامی فرصت های امروز را از خود می گیرند و زندگی در گذشته باعث ایجاد افسردگی می شود.
خیلی ها هم به جای گذشته تمام وقت خود را به آینده فکر می کنند و ترس از دست دادن ها آن ها را فلج می کند و قدرت تصمیم گیری را از آن ها می گیرد و همین فکر کردن به آینده منجر هب یک سری اضطراب ها و استرس ها می شود.
پس کسانی که به گذشته فکر می کنند به سمت افسردگی و کسانی که به آینده فکر می کنند به سمت اضطراب و استرس پیش می روند.
پس چه کسی شاد است؟ کسی که در لحظه حال باشد.
-اما چه چیزی مانع از بودن ما در لحظه حال می شود؟
-افکار مزاحم که باید آن ها حل کرد.
اگر مدام افکار خود را سرکوب کنیم و پس بزنیم یک سری فایل های مسموم و ویروسی باز شده در اختیار داریم که روی ذهن و روح خود آن ها را ایجاد کرده ایم. رفع این افکار مزاحم کمک به ایجاد شادی بیشتر در ما می کند. می توان برای از بین بردن آن ها راهکارهایی مثل مشاوره، نوشتن و پاسخ دادن به افکار را پیش گرفت.
مثلا یکی از این راه کارهای استفاده از جدول T می باشد که در وسط یک کاغذ آن را بزرگ می نویسیم و در سمت راست افکار مزاحم و در سمت چپ جواب هایی که کار را آرام می کنند را بنویسیم.
مثلا یک فکر مثل اینکه " نکنه فلان بیماری سراغم بیاد".
جواب در سمت چپ " من که دارم سالم زندگی می کنم، تا الان که نیومده، من که نکات را رعایت می کنم، اگر هم آمد به دکتر مراجعه می کنم و ...." و هر بار که افکا مزاحم آمد جواب ها را برای خود مرور کنیم و کم کم به مرور زمان این افکار فروکش می کنند. تلاش برای برطرف کردن افکار مزاحم منجر به شاد بودن می شود.
انسان میانگین 5 دوست نزدکی خود است به لحاظ مادی، معنوی، روحی، اخلاقی و حتی روحیه.
امام علی (ع) می فرمایند که: هر کسی را از روی دوستانش بشناس.
حضرت محمد (ص) می فرمایند: انسان به کیش دوستان خود می رود.
افسرده دل افسرده کند انجمنی را.
اگر تمام سعی ما بر تغییر دادن شرایط باشد و در کنار آن سعی در تغییر دیگران هم داشته باشیم؛ آرامش را تجربه نخواهیم کرد. ما باید قبل از وارد شدن به هر نوع رابطه کاری و شراکت و ازدواج و ... کامل تحقیق کنیم و طرف مقابل خود را تا حدودی که در توانمان هست بشناسیم. اما وقتی وارد شدیم باید چشم مان را بر روی کم و کسری ها ببندیم و باید بدانیم فرد مقابل خود را باید همانطور که هست بپذیریم.
ما هیچوقت از جاروبرقی انتظار یک کامپیوتر را نداریم یا از کامپیوتر انتظار یخچال را نداریم چرا چون کارکرد آن ها را می دانیم و انتظار ما از آن ها در حد خودشان است پس آرامش داریم اما اگر از کامپیوتر انتظار جارو را داشته باشیم و جارو نکند، ناراحت و عصبی می شویم. در زندگی هم همین است. زن و مرد متفاوتند،؛ بچه ها متفاوتند. انگار از کرات مختلفی آمده ایم . وقتی با ویژگی های جنسیت و تفاوت های فردی همدیگر آشنایی پیدا کنیم و متناسب با آن ها رفتار کنیم دیگر سوء تفاهمی پیش نخواهد آمد.
آن ها دیگران را قضاوت نمی کنند؛ اگر کسی به آن ها پرخاش کرد و از دست آن ها عصبانی شد حتما او را درک خواهند کرد. در یکی از کتاب های معروف روانشناسی داستان جالبی وجود دارد از این قرار که:
" چند تا بچه ی قد و نیم قد سوار اتوبوسی می شوند و سر و صدای زیادی به پا می کنند؛ چند تا بزرگسال آنجا حضور دارند و از این سرو صدا شاکی می شوند که چرا انقدر درایت ندارند که اینجا یک وسیله عمومی است و چرا رعایت حال بقیه را نمی کنند و مدام در حال قضاوت کردن آن ها بودن. تا اینکه یک نفر به آن ها می گوید که این بچه ها یک ساعت پیش مادرشان را از دست دادند و به محض گفتن این یک جمله قضاوت ها و اعتراضش ها خوابید".
در این داستان آیا بچه ها تغییر کردند؟
آیا مسیر تغییر کرد؟
آیا سرو صدا کمتر شد؟
پاسخ همه ی این سؤالات " نه " است. بلکه نگرش بزرگسالان نسبت به کودکان تغییر کرد. ما از گذشته و سوابق زندگی یکدیگر بی خبریم. پس سعی کنیم همدیگر را همانطور که هستیم بپذیریم و سعی در تغییر هم نداشته باشیم.
امام صادق می فرمایند : هر کسی را به خاطر خطا و گناهی ملامت کنید؛ نمیمیرید مگر اینکه به همان گناه و اشتباه دچار شوید.
این افراد بیکار نیستند و تنها بر روی توانایی ها و داشته هایشان تمرکز می کنند
آن هایی که پشت سرت صحبت می کنند؛ دقیقا به همان جا اختصاص دارند درست پشت سرت!
پس چرا غیبت کنیم و گوشت برادر مرده خود را بخوریم؟ فقط باید بدانید که این دنیا دار مکافات و دنیای کارماست و عمل و عکس العمل است و از هر دست بدهیم از همان دست پس خواهیم گرفت.