اولین مرحله با خاطر سپاری در هیپوکامپوس اتفاق می افتد دقیقا همان حافظه ی کوتاه مدت شماست؛ دقیقا مانند زمانی که همسایه خود را می بینید و او به شما می گوید من اسمم مریم است و شما وقتی از او جدا می شوید مدام با خود اسم او را تکرار می کنید که فراموشتان نشود. اما اصلا نگران نباشید ما در این مقاله یعنی کامل ترین راهنما برای به یادآوری هر آنچه می خوانید و بسیاری از مقالات و ویدئوها درباره حافظه و تقویت آن صحبت به میان آورده ایم.
نوع دوم ذخیره سازی اطلاعات در بخش نئوکورتکس است. وقتی برای اولین بار که به کلاس اول رفتید و همراه شما مادر و یا پدرتان آمدند و در مدرسه برای شما جشن خوش آمد گویی گرفتند و ... این خاطرات در این قسمت ثبت می شوند.
خاطرات و اتفاقاتی که در بخش نئوکورتکس ذخیره می شوند؛ بسیار قوی تر است زیرا هر قسمت از اتفاقات در بخش خاصی ذخیره می شوند؛ مثلا طعم شیرینی و شکلاتی که روز اول مدرسه به شما دادند در سیناپس ها بخش طعم ها ذخیره می شود؛ اما طراحی کلاس شما و حیاط مدرسه ای که برای اولین بار دیدید در بخش بصری ذخیره می شوند. سیناپس ها بیشتر در به خاطر آوردن مکان ها به شما کمک می کنند به همین دلیل یادآوری تجربیات راحت تر هستند.
متخصص شدن در هر چیزی از جمله شطرنج، کونگ فو و فوتبال و نقاشی و ... نیاز به تکرار و تمرین دارد. این تجربه آن ها از هر چیزی است که یاد می گیرند و همین تجربیات حافظه ی آن ها را شکل می دهد. پس فقط بودن هیپوکامپوس کافی نیست شما باید از تجربیات خود استفاده کنید و از آن ها خاطره بسازید.
استفاده کردن از اطلاعاتی که داریم بهترین و مهم ترین گام در حفظ اطلاعات است.
کامل ترین راهنما برای به یادآوری هر آنچه می خوانید:
وقتی به فرایند از خواندن تا حفظ کردن نگاه می کنیم؛ 5 مرحله را می بینیم؛ پس اول نگاهی به آن ها می اندازمی؛ آن ها را بررسی می کنیم و رفتار خود را در طول مسیر بهبود می بخشیم:
مواردی که از اهمیت کمتری برخوردارند را کنار بگذارید.
قبل از اینکه شروع به خواندن و حتی استفاده از انگشت و حرکت چشم برای خواندن خط به خط مطالب کنید؛ از خود بپرسید:
که چرا این متن را میخوانم؟
به اطلاعاتی که در این متن وجود دارد چه اختیاجی دارم؟
سپس باید آن را یک نگاه اجمالی بیاندازید:
می توانید مفهوم و معنای متن را با خواندن مطالبی که در ادامه آمده است متوجه شوید:
خواندن صفحه عنوان
عکس جلد
متن پشت جلد
فهرست مطالب
بخش های مقدماتی و پاراگراف های آن
متن نوشته:
داشتن ایده در مورد موضوع اصلی یک کتاب، و همچنین هدفی که نویسنده در نظر داشته است؛ ضمن نگارش آن، به طور قابل توجهی نحوه فهرست بندی مطالب آن را مشخص می کند و می توان از روی آن به فحوای کتاب پی برد.
یکی از دلایلی که ما حوصله کتاب خواندن نداریم و آن را به گوشه ای پرت می کنیم این است که خواندن آن طول می کشد اما بهتر است بگویم که خواندن یک متن برای ما طول می کشد. اگر متن روی جلد کتاب را خوب بخوانید و مطالب را متوجه نشدید؛ آن را جستجو کنید حتی بدون اینکه تمام قسمت های متن را به طور کامل بخوانید می توانید محتوای متن را متوجه شوید.
در هر پاراگراف تاکید اصلی بر روی جملات اول و آخر هر بند است. بنابراین یک پاراگراف هر آنچه را نویسند قصد بیان آن را دارد فاش می کند. این کار دقیقا مانند کار فردی است که به یک فایل صوتی گوش می دهد و دقت می کند ببیند کدام کلمات را آرام تر و با تاکید بیشتر بیان می کند و یا بر روی آن ها مکث می کند.
تنفس در بین خواندن پاراگراف به شما کمک می کند تا ریتم درست پاراگراف را درک کنید و بدانید چه چیزی پاراگراف را بهتر می سازد. خواندن یک پاراگراف بلند و پیچیده مانند رانندگی کردن در یک جاده پر پیچ و خم و سنگلاخ است؛ نمی توانید از روی جاده پرواز کنید اما قرار هم نیست که بر روی تمامی سنگلاخ ها و پیچ و خم ها مکث کنید.
این یادداشت برداری باید چگونه و چه زمانی برداشته شود؟
در حین خواندن؛ برخی جملات به طور طبیعی احساس اهمیت بیشتری نسبت به سایرین دارد. با توجه به نکته ی قبلی که مورد بررسی قرار دادیم؛ می خواهیم کمی یادداشت برداری را کاهش دهیم زیرا حاشیه نویسی در کتاب باعث حواس پرتی می شود.
در بحث از ضمیر ناخوادآگاه، بعد از بستن کتاب و خواندن فصل آخر، باید چند روز صبر کنید و بعد از انچه یاد گرفته اید یادداشت برداری کنید. به این اصل براساس کتاب بندیکیت گری به نام چگونه می آموزیم؛ به نام "زایگارنیک" است. که دارای چند مزیت است که در ادامه بیان می شود:
اول اینکه : در این اصل مغز ما به چیزهایی تمایل دارد که ناتمام مانده اند. مثلا در مبحثی مانند ریاضی این به آن معنی است که بعد از یک جلسه 4 ساعته؛ استراحت می کنید و ناخودآگاه و به طور ناگهانی راه حلیبرای آخرین مشکلی که برای شما پیش امده است پیدا می کنید. برای مدتی خوب است تا تصوراتی از کتاب و جلد آن در ذهن ناخودآگاه شما نقش ببندد و بعد از مدتی در ضمیرناخودآگاه به صورت محکم تر ثبت خواهد شد.
دوم : این فاصله گذاری نشان می دهد که یادگیری بهتر در طول زمان رخ می دهد و تنها محدود یه یک رویداد واحد نیست. آیا نام کسی را که چند لحظه پیش خود را معرفی کرد فراموش کرده اید؛ دقیقا به دلیل تکرار زیاد نام آن یک نفر است. زیرا تکرار یاد آن مغز شما را خسته می کند؛ باید اجازه دهید که مغز شما استراحت کند. اگر دو روز دیگر نام آن فرد را تکرار کنید هم به یادسپاری و هم یادآوری آن بهتر و ساده تر خواهد بود.
سوم اینکه : به شما امکان می دهد تا برای کتاب هایی با موضوعات مشابه موضعی مشابه را پیش بگیرید. چرا این امر مهم است؟ همانطور که نات الیاسون خاطر نشان می سازد؛ خواندن کتاب های مرتبط و انتخاب فصل هایی که ارتباط نزدیک موضوعی دارند؛ به شما کمک می کند تا ساختارهای عمومی را بشناسید.
دو سیستم مهم در مورد یادداشت برداری وجود دارد:
این سیستم برای یادداشت برداری در تمامی جاهایی که شما زمان کم دارید و یا گوینده خیلی سریع صحبت می کند؛ و آن این است که شما لازم نیست تمام آنچه را که می شوید یادداشت کنید؛ بلکه تنها کافی است ایده های بزرگ را بنویسید. برای انجام این کار می توانید یادداشت های خود را به یک سری از سؤالاتی کاهش دهید که با نتایج برابر هستند.
در واقع بین هر سؤال و نتایج آن ها باید یک رابطه مستقیم وجود داشته باشد که این دو را به هم مرتبط کند. مزیت این نوع سیستم این است که می توانید هر جمله و هر نتیجه گیری را در یک طبقه بندی خاص قرار دهید تا بهتر به خاطر سپرده شوند.
سیستم دوم: روش کدنویسی مورس
این روش توسط کال نیوپورت برای یادداشت برداری های خیلی سریع است. در این نوع یادداشت برداری به جای اینکه به نوشتن حرف الفبا بپردازید؛ می توانید از نقطه و اسلش و .. استفاده کنید.
1. اگر جمله ای را پیدا کردید که به نظر می رسد ایده بزرگ و جالب را ارائه می دهد: یک نقطه سریع در کنار آن در حاشیه بکشید.
2. اگر نمونه یا توضیحی را دیدید که از ایده بزرگ قبلی پشتیبانی می کند: یک خط سریع سریع در کنار آن در حاشیه بکشید..
در هر صورت بهتر است دقیقا بعد از تمام شدن یک فصل و یا یک بخش از کتاب به یادداشت ها برنگردید؛ بلکه بهتر است آن را چند روزی و یا مدتی عقب بیاندازید. بتهوون این پدیده را به خوبی توضیح داد. او پشت صدها کتاب برنامه پر از یادداشت را پشت سر گذاشت. با این وجود ، او اعتراف کرد که هرگز هنگام آهنگسازی به آنها نگاه نمی کند. وقتی شخصی از او پرسید که چرا در وهله اول یادداشت می گیرد ، پاسخ داد:
اگر بلافاصله آنرا یادداشت نكنم ، فوراً آن را فراموش می كنم. اگر آن را یادداشت کنم ، هرگز آن را فراموش نمی کنم و مجبور نیستم دوباره به آن نگاه کنم. "
اما ، مگر اینکه به وضعیت بتهوون نرسیده اید؛ حتما آن را نگاهی بیاندازید.
به طور خلاصه در یادداشت های خود می توانید موارد زیر را ذکر کنید:
در این مرحله شما خیلی خوب حافظه خود را تنظیم کرده اید؛ یادآوری باید به طور طبیعی انجام شود. اما در هر صورت باید یادداشت های خود را بر اساس زمان بندی مناسبی مرور کرد.
یکی دیگر از راه های به خاطر سپاری استفاده از تجربیات است؛ درست است که تجربه کردن در به یادآوری بسیار کمک می کند اما لازم نیست که این تجربیات واقعی باشد؛ بلکه می توان آن ها را ساخت. فرض کنید در حال قدم زدن هستید می توانید یادداشت های خود را به اشیایی که می بینید ارتباط دهید مثلا واژه استحکام را در انگیسی به کوه ارتباط دهید؛ و هر گاه که به کوه نگاه کنید می توانید به راحتی آن ها را به دست آورید.
ما همین اینجا منتظر نظرات و پیشنهادتتان هستیم. دوست دارید چه مقالاتی رو بیشتر بنویسیم؟