540ـ Pفَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌO. (8/تغابن)
So have faith in Allah and His Apostle and the light which We have sent down, and Allah is well aware of what you do. (8)
پس به خدا ايمان آريد و به رسول او و نور علم و حكمتى كه (بندگان را در آيات قرآن) فرستاده ايم بگرويد، و (بترسيد كه) خدا به هر چه كنيد آگاه است. (8 / تغابن)
541ـ آمن بالله و رسوله و بالنور الذي أنزلناه: و قد تم تقديم تفسير القرآن للنور في آيات عديدة، كما أن تفسير "انزلنا" دليل علي ذلك؛ و مع ذلك في العديد من الأحاديث التي وصلت إلينا من خلال أهل البيت (عليه السلام)، يتم تفسير الضوء في هذه الآية للإمام. قد يعني هذا التفسير أن الإمام، هو تجسيد عملي القرآن. لذلك يشار إحياناً إلي النبي و الإمام بالقرآن الناطق. و نقرأ في إحدي هذه الروايات عن الإمام باقر (عليه السلام) عن الأئمة: هم الذين ينيرون قلوب المؤمنين و نورها.
541- Belief in God and His Messenger and the light that we have sent down: The Qur’an’s interpretation of light has been introduced in numerous verses and the interpretation of “ Anzalna “ is also proof of that, however, in the many traditions we have reached to us through the Ahlul-Bayt (AS) light in this verse is interpreted to Imam. This interpretation may mean that the Imam, is a practical embodiment of the Qur’an. Hence sometimes to the prophet and the Imam are referred to as the speaking Qur’an. in one of these narrations, we read from Imam Baqir (AS) about the Imams: “ They the ones who give light and brightness to the hearts of believers.
541ـ به خدا و رسول او و نوری که نازل کرده ایم، ایمان بیاورید: تعبیر قرآن به نور، در آیات متعددی وارد شده و تعبیر «انزلنا» نیز شاهد آن است؛ هر چند در روایات متعددی که از طریق اهل بیت (ع) به ما رسیده، نور در این آیه به امام تفسیر شده است. این تفسیر ممکن است از این نظر باشد که وجود امام، تجسم عملی قرآن محسوب میشود. از این رو گاه به پیامبر و امام، قرآن ناطق گفته میشود. ذیل یکی از این روایات، از امام باقر (ع) درباره امامان میخوانیم: «آنها کسانی هستند که دلهای مؤمنان را نور و روشنائی میبخشند».
542ـ Pيَوْمَ يَجْمَعُکُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذٰلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صَالِحاً يُکَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُO. (9/تغابن)
The day when He will gather you for the Day of Gathering will be a day of dispossession. And whoever has faith in Allah and acts righteously, He shall absolve him of his misdeeds and admit him into gardens with streams running in them, to remain in them forever. That is the great success. ( 9 )
(ياد آريد) روزى كه خدا همه شما را به عرصه محشر (براى حساب) جمع مىگرداند و آن روز روز غبن و پشيمانى (بدكاران) است. و هر كه به خدا ايمان آرد و نيكوكار شود خدا گناهانش بپوشد و در باغهاى بهشتى كه زير درختانش نهرها جارى است داخل گرداند كه در آن بهشت ابداً جاودان متنعّم باشند و اين به حقيقت سعادت و رستگارى بزرگ خواهد بود. (9/تغابن)
543ـ يوم الغش: القيامة هي اليوم الذي يتم فيه تحديد الغائز و "الخاسر"؛ يوماً ما يتضح من في عالم أعمالهم تضرر من الاحتيال و الخسارة. هو اليوم الذي يجد فيه الساكن في الجحيم مكانه الشاغر في الجنة و يندم عليه و يجد الجنة أيضاً مكانه في الجحيم و يصبح سعيداً. هناك حديث عن النبي صلی الله عليه و آله: " لا يدخل الجنة عبيد إلا إذا وجد مكانه في النار ـ إذا فعل شيئاً سيئاً ـ فيكون أكثر شاكراً و لا يدخل خادم في النار إلا إذا ظهر له مكان في الجنة ـ إذا قام بعمل جيد ـ لتلقي المزيد من الأسف. " أيضاً و لتسمية يوم القيامة، فقد ورد ذكر جوانب أخري؛ منها أن الكفار يعتبرون أنفسهم خاسرين؛ لأنهم فقدوا صفقة في حياتهم و باعوا رأسما لهم الثمين من حياتهم بثمن زهيد و خسروا الحياة البدية النقية؛ أو هذا يعني أن مكان التجمع للبشرية جمعاء يوم القيامة ـ المؤمنون و غير والمؤمنين ـ يشعرون بالأذي؛ يندم المؤمنون علي عدم عملهم في الآخرة، و يشعر الكفار أنهم لم يفعلوا الصالحات، فيشعرون بالخسارة. والواقع، أن سبب ندم كلتا المجموعتين هو أنهما، كما ينبغي، و ربما لم يقدرا القيامة. و قالوا أيضاً أن هذا الشعور بالضياع والندم هو علی اتصال بالمضلل والمتغطرس و أتباعهم المخطئين؛ موضحين أن المخادعين بأن خدعو أتباعهم؛ بهذه الطريقة، أوصهم إلي الدنيا و تجاهل الآخرة. من ناحية أخري، فإن أتباع الضلال خدعهم أيضاً باتباع المتكبر، لأن أتباعهم ساعد علي غطرسة الضالين و تمردهم و فعل لهما أكثر عذاباً. لذلك، في الواقع، خدعت كلتا المجموعتين علي رأس بعضها البعض و خدعت.
543- Being cheated Day: Resurrection is the day when the winner and the “ loser “ are identified; One day it becomes clear who in the world of their business has been damaged by fraud and loss. Is the day the Dweller in Hell finds their vacancy in paradise and regrets it and the paradisical also finds its place in Hell and becomes happy. There is a hadith from the prophet (pbuh) “ No servants enter paradise unless he finds his place in the fire - if he has done something badly - to be more thankful and no servant enters into hell fire unless he is shown a place in heaven - if he has done well- to receive more regret. “ Also to name it the Day of Judgment, other aspects have been mentioned; Including that the disbelievers see themselves as losers; Because they have lost a deal in their lives and they sold the precious capital of their lives for a small price and have lost eternal pure life; or that mean that gathering place of all mankind on the day of judgment - Both believers and unbelievers - feel hurt; The believers regret why they did not do more for their Hereafter and the disbelievers feel they have not done righteous deeds, they feel the loss. The reason for both group's regret is that they, as they should and perhaps did not value resurrection. They also said that this feeling of loss and regret, is in touch with the arrogant misleading and their misguided followers; Explaining that the deceivers deceived their followers; In this way, they command them to the world and ignore the Hereafter. On the other hand, the followers of the astray also deceived them by following the arrogant; Because following them helped the arrogance and rebellion of the misguided and done deserving them more torment. So, both groups swindled on each other heads and were deceived.
543ـ روز تغابن: قیامت روزی است که برنده و «مغبون» (بازنده) شناخته میشوند؛ روزی که روشن میشود چه کسانی در تجارت خود در عالم دنیا گرفتار غبن و زیان و خسران شده اند. روزی که دوزخیان جایگاه خالی خود را در بهشت می بینند و تأسف می خورند و بهشتیان نیز جای خالی خود را در دوزخ می بینند و خوشحال می شوند. در حدیثی از پیامبر (ص) آمده است: «هیچ بنده ای وارد بهشت نمی شود مگر این که جایگاه او در آتش را ـ اگر بدی میکرد ـ به او نشان میدهند تا بیشتر شکر کند و هیچ بنده ای وارد آتش جهنم نمی شود مگر اینکه جایگاه او در بهشت را ـ اگر خوبی میکرد ـ به او نشان میدهند تا بیشتر حسرت بخورد». همچنین برای نامگذاری روز قیامت به این نام، وجوه دیگری نیز ذکر کرده اند؛ از جمله این که کافران خود را بازنده می بینند؛ چرا که در معامله زندگانی خود بازنده شده و سرمایه گرانبهای عمرشان را به قیمت اندکی فروخته و زندگی پاکیزۀ ابدی را از دست داده اند؛ یا این که منظور این است که در آنجا همه اهل محشر ـ اعم از مؤمن و کافر ـ احساس زیان میکنند؛ مؤمنان در حسرتند که چرا بیشتر برای آخرتشان عمل نکردند و کافران از این که هیچ عمل صالحی نیاورده اند، احساس زیان میکنند. در حقیقت علت حسرت هر دو گروه این است که آنها، چنان که باید و شاید، برای قیامت ارزش قائل نبوده اند. هم چنین گفته اند که این احساس خسارت و پشیمانی، مربوط به گمراه کردن مستکبر و پیروان گمراهانشان است؛ توضیح این که گمراه کنندگان، پیروانشان را فریب دادند؛ بدینوسیله که آنها را به دنیا و بی توجهی به آخرت فرمان دادند. از طرف مقابل، پیروان گمراه نیز با پیروی از مستکبران، آنها را فریفتند؛ زیرا پیروی آنها به تکبر و طغیان گمراه گران کمک کرد و آنها را مستحق عذاب بیشتری کرد. پس در حقیقت هر دو گروه سر هم را کلاه گذاشتند و از هم فریب خورده اند.
544ـ Pفَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحَابِ السَّعِيرِO. (11/ملک)
Thus they will admit their sin. So away with the inmates of the Blaze! (11)
اينجاست كه به گناه خود اعتراف مىكنند؛ دور باشند دوزخيان از رحمت خدا! (11/ملک)
545ـ اصحاب الآذان السمعية والتفكر اليقظ ليسوا في جهنم: تتحدث هذه الآية عن مصير الجحيم الرهيب، السبب الرئيسي لبؤسهم هو، كما يقول: لقد أعطي الله اذنا و ذكيا و من ناحية أخري أرسل أنبيائه لأسباب واضحة. إذاتم الجمع بين هذين الاثنين، السعادة البشرية مضمونة. ولكن عندما لا يسمع الشخص بأذنه و لايراها بعينه و لايفكر بعقله، إذا جاء إليه جميع الأنبياء والكتاب المقدس، فلن يكون له أي تأثير، يقول رواية أميرالمؤمنين علي (ع): " تم الكشف عن جبرائيل لآدم قالت أنا المسؤول أن لديك خيار واحدة من هذه النعم الثلاث لاختبار واحد و إسقاط اثنين. قال آدم: " ماهم؟ رداً علي ذلك، قال جبرائيل: الحكمة، التواضع والدين. قال آدم: اخترت السبب (الحكمة). قال جبرائيل التواضع والدين: الاخراج عنها. قالوا: نحن عرضة للحكمة في كل مكان و دعونا لاننفصل عنه. قال جبرائيل: الآن هذه هي الطريقة التي تقوم بها مهمتك. ثم صعد إلي الجنة. هذا هو التفسير الأكثر دقة الحكمة والتواضع و علاقته بالدين والتواضع. إذا تم فصل العقل عن الدين، مع القليل من الأشياء سوف غير مستقرة أو أنه يذهب في ضلال؛ التواضع أيضاً يمنع الرجل من ارتكاب الخطايا و هي أيضاً واحدة من ثمار الحكمة.
545- Owners of hearing ears and awake thinking are not in Hell: This verse speaks of the terrible fate of Hell, the main cause of their misery is, he says: God has given one hand hearing ear and intelligent and on the other hand has sent His prophets for clear reasons. If these two are joined together, human happiness is guaranteed. But when a person does not hear with his ear and does not see with his eye and does not think with his intellect, if all divine prophets and scriptures come to him, it has no effect. A narration from Amir al-Mu’minin Ali (as) states: “ Gabriel was revealed to Adam and say I’m in charge that you are having the option in one of these three blessings to pick one and drop the two. Adam said: “ What are they? In response, Gabriel said: Wisdom, humility, and religion. Adam said: I chose reason (wisdom). Gabriel told to humility and religion: release him. they said: We are charged to be wise everywhere and let’s not be detached from it. Gabriel said: Now that is the way you do your mission. Then he ascended to heaven. “ This is the most subtle interpretation of wisdom and humility and religion and relation to religion and humility. if the reason is separated from religion, little things will be unstable or it goes astray; Also modesty that prevents man from committing sins is also one of the fruits of wisdom and reason.
545ـ صاحبان گوش شنوا و فکر بیدار در دوزخ نیستند: این آیه ضمن بیان سرنوشت وحشتناک دوزخیان، بر علت اصلی بدبختی آنها انگشت گذاشته، میگوید: خداوند از یک سو گوش شنوا و عقل و هوش داده و از سوی دیگر پیامبرانش را با دلایل روشن فرستاده است. اگر این دو با هم ضمیمه شوند، سعادت انسان تأمین است؛ ولی هنگامی که انسان با گوش خود نمیشنود و با چشم خود نمی بیند و با عقل خود نمی اندیشد، اگر تمام پیامبران الهی و کتب آسمانی به سراغ او آیند، اثری ندارد. در روایتی از امیرالمؤمنین علی (ع) آمده است: «جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت من مأمورم که تو را میان یکی از این سه موهبت مخیر کنم تا یکی را برگزینی و آن دو را رها کنی. آدم گفت: آنها چیست؟ جبرئیل در پاسخ گفت: عقل، حیا و دین. آدم گفت: من عقل را برگزیدم. جبرئیل به حیا و دین گفت: او را رها کنید. گفتند: ما مأموریم همه جا با عقل باشیم و از آن جدا نشویم. جبرئیل گفت: حال که چنین است به مأموریت خود عمل کنید. سپس به آسمان صعود کرد». این لطیفترین تعبیر درباره عقل و خرد و نسبت آن با حیا و دین است. اگر عقل از دین جدا گردد، با اندک چیزی بر باد میرود یا به انحراف کشیده میشود؛ همچنین حیا که مانع انسان از ارتکاب گناهان است نیز از ثمرات و نتایج عقل و خرد است.