
چند سال پیش قسمتی از کتاب قهرمانان تاریخ ویل دورانت، که بسیار دوستش میدارم، را میخواندم. با این کتاب از نزدیک ۳-۴ هزار سال پیش میلاد در امپراطوری های عظیم کهن گشت میزدم تا به جنگ های ایران و یونان، سر بر آوردن امپراطوری رم، تولد مسیح، دو پاره شدن امپراطوری رم، ظهور اسلام و قرون میانه برسم. البته نا گفته نماند که من بیشتر با بخش های خیلی قدیم تر داستان ارتباط برقرار میکردم و بیان کتاب را جذاب تر یافتم. مضاف بر اینکه گویا کتاب برای درست شدن یک برنامه تلویزیونی در حال تدوین بوده که نا تمام باقی ماند. به همین سبب هر بخش آن بسیار کوتاه، پر محتوا و شیرین بود. همراه با تحلیل های گاها فلسفی خود دورانت که لذت خواندن اثر را دو چندان میکرد.
در بخشی از کتاب که به جنگ های صد ساله صلیبی اشاره میکرد. نکات جالبی میدیدم که در بقیه اتفاقات تاریخی که بعدا شنیدم هم مشاهده میکردم. غالبا توضیح و تفسیر در کلام به پختگی نگارش آن در متن نمیشود، به همین جهت به نگارش این مقاله کوتاه روی آوردم تا این موضوع را به اشتراک و در معرض نقد قرار بدهم.
همانطور که احتمالا شنیده اید، خوانده اید یا در فیلم هایی مثل The Kingdom of Heaven دیده اید، جنگ های صلیبی با هدف بازپس گیری مناطق مقدس مسیحی ها پس از تضعیف تسلط امپراطوری بیزانس شروع شد. این جنگ ها از اواخر قرن ۱۱ تا اوایل قرن ۱۳ میلادی ادامه داشت. جنگ های رفت و برگشتی متعددی از تصرف و باز پس گیری مناطق بین مسلمانان و مسیحیان در گرفت که حاصل آن هزاران کشته پس از تصرف و یا باز پس گیری ها بود. اورشلیم مدت زیادی مرکز منازعات بین مسلمانان و مسیحیان بود و چندین بار تصرف شد. ابتدا در ۱۰۹۹ صلیبیون آنجا را تصرف کردند و پس از آن حمام خون راه انداختند. این واقعه اثر عمیقی روی مسلمانان آن زمان گذاشت و خون آنها را به جوش آورد. در نتیجه چرخه خشم و انتقام را به مدت صد سال در آن ناحیه شعله ور کرد. با وجود اختلاف نظر های داخلی مذهبی، این کشتار مسلمانان را به سمت هدفی مشترک هدایت کرد : فتح اورشلیم.
نکته اصلی که کل متن را برای آن نوشته ام اینجا شروع میشود. صلاح الدین ایوبی ارتشی برای انجام هدف مقدس خودش جمع آوری کرد. مسلمانان به سرکردگی او پس از جنگ طاقت فرسا موفق به فتح اورشلیم شدند. پس از آن گویا صلاح الدین لحظه ای به تاریخ این منازعه نگاه کرد و نگاهی به آینده آن. آنجا بود که به این نتیجه رسید که انتقام شیرین ترین جایزه این جنگ میتواند باشد ولی این شیرینی زود گذر است و یک قتل عام دیگر، مسیحیان را یک دل و هم صدا میکند تا حتی اگر دست از حمله به اورشلیم بکشند، به تلافی مجدد در جای دیگر رو بیاورند و این بازی پایانی نخواهد داشت و حداقل نتیجه آن تباهی نسل های متمادی است. ولی این آینده، محتوم نبود. آن جا بود که با وجود موضع قوی تر و فاتحانه، لذت انتقام گیری را به خودش و سپاهیانش حرام کرد. در تاریخ گزارشی از قتل و کشتار پس از فتح او به ثبت نرسیده در حالیکه قتل عام راحت ترین تصمیم یک پادشاه پس از فتح است. به گمان من این نقطه، شروع روند کند شدن ماشین کشتار جنگ صلیبی بود.
منازعات فضای فکری فردی و جامعه را از فضای همدلانه و منعطف به طرف افراط، یک جانبه نگری سوق میدهد. بی علت نیست که مثلا در یونان باستان در زمان های جنگ دیکتاتوری منصوب میکردند تا نظام مملکت را به بهترین شکل حفظ کند و در جهت هدف همگانی یک جانبه نگری خود را اعمال کند. در زمان صلح اما این مقام را از او میگرفتند تا تکثر ایده وارد فضای فکری و عملی جامعه بشود. از این منظر فرو خوردن خشم و تسلط به افکار و عواطف پس از پیروزی لذیذی مثل فتح اورشلیم ارزش خود را نشان میدهد. متاسفانه این اتفاق اما چندان در تاریخ پر تکرار نیست. چون افراد کمی بینش عمیق یا توان روحی صلاح الدین را ندارند ضمن اینکه شاید به آوازه خود بیش از آیندگان اهمیت بدهند. فلذا پس از پیروزی شروع به چشم در آوردن، کشتار و شکنجه میکنند که این خود باعث پدید آمدن چرخه ای از خشونت و انتقام گیری های آتی میشود. همواره به نمونه های آن به چشم مظهری از بدبختی مسری نگاه میکنم و پیش خود فکر میکنم که آیا صلاح الدینی که زور بازو و عقل و درایت را توامان دارد ظهور میکند یا نه.
مخلص کلام، تعدادی از تغییرات مهم تاریخی نه فقط به خاطر چیرگی فردی بر دیگری که به خاطر مصالحه های تاریخی بوده است. رد پای این تصمیم ها را در صحبت های ماندلا میتوان تعقیب کرد. زمانی که بعد ۲۷ سال زندان به قدرت رسید و گفت: "اگر ما هم بخوایم مثل اونها انتقام بگیریم، هیچوقت صلح نمیآید". یا جایی که مخالفان پینوشه، به هر طریق او را از قدرت جدا کردند ولی از بیم تکرار فجایع گذشته از عدالت دست کشیدند (از محاکمه پینوشه عقب نشینی کردند) تا بلکه شیلی روی پیشرفت را ببیند. این نقاط در تاریخ کم و سزاوار ستایش اند.