یک مهر طلاق و همه چیز تمام. شاید هم خیلی قبلتر از ضرب مهر دیگری چیزی نبوده. فقط نفسی که بیاید و برود و تحمل گذر ثانیههایی که انگار سنگ به پایشان بسته شده. دیگر نمیخواهمش، همین و بس. هرچند دفترخانه با دفترخانه فرق دارد، اما طلاقهای توافقی بیشتر از این حرفهاست. معمولا هم زن متقاضی این نوع طلاقهاست. نه اینکه مردها دلشان زده نمیشود و نسبت به همسر بیمیل. نه، مردان محدودیتی برای چند همسری ندارند. هرچند، هر چه که به مناطق متوسط به پایین که نزدیک میشویم، سازگاری زنان و تحمل شرایط بیشتر میشود و دلیلش فقط بیکاری و وابستگی مالی زنان به همسرانشان است. مگر اینکه مرد بزند به رگ بیخیالی و همین آب باریکه را هم یا اصلا نیاورد و یا همه را خرج اعتیادش کند و گشنگیاش بماند برای زن و بچه. با اینکه هر دفترخانه از تمام نقاط شهر مراجع دارد، اما میشود تخمین زد که هر کس برای رها شدن از بند زندگی مشترک دلیلی که میتراشد با کلاس و درجه و سطحش و… بیربط نیست. طلاق توافقی در محلههایی که هنوز سنتیترند به اندازه منطقههایی که قبح دلزدهشدن از همسر و انتخاب دیگری ریخته، نیست.
اعتیاد و بیکاری هم در بین مرفهین به چشم نمیآید. طرف آنقدر دارد که خرج زندگی که هیچ، هزینه اعتیاد خودش و رفیقهای معتادتر از خودش را هم میدهد. «دیگه ازش سیر شدم» محکمترین دلیل زن و شوهرهایی است که غصه نان ندارند، فکر کرایه خانه و مدرسه هم ندارند و خلاصه دلشان نگران نیست یا دل نگران کسی نیستند و دغدغه دستهای خالی کسی را ندارند. ربطی هم به مهریه زیاد و کم ندارد، که مثلا آنی که مهریهاش کم است خیلی راحت بگوید: «برو خونه بابات» اتفاقا آقای دفترخانهدار که میگفت جدیدا مهرهای کم در حد یک شاخه گل سرخ به نیت خدای یکتا، زیاد شده است. بعضیها هم هستند که از آن جلبهای روزگارند و برای خلاصی دردانه پسر از سربازی و فرستادنش به فرنگ حاضرند تن به طلاق بدهند که بشوند واجد شرایط معافیت پسر جان. بعد که خر محترم از پل گذشت، برمیگردند برای ثبت عقد. فکر کنید که عدهای حاضرند سه سال طلاق گرفته باشند برای یک معافیت سربازی! حتما ارزشش را دارد خب.
شاید آسمان همه جای این شهر یک رنگ باشد و شاید جایی کمی ابریتر و آنطرفتر کمی آفتابی، اما به قول قدیمیترها شاید پول خوشبختی نیاورد، اما بیپولی بدبختی میآورد. یکی از مهمترین دلیلهایی که یک مشاور حقوقی و خانواده و یکی از محضرداران تهران برای طلاق بیان میکند، تامین اقتصادی است که شاید تضمین صددرصدی تحکیم خانواده نیست، اما نبودش خانواده را مضطرب میکند و مشوش.
آی عشق، چهره آبیات گم شده
احتمالا دیگر برایتان زیاد عجیب نباشد اگر خبر جدایی دوستی، آشنایی بعد از مدت کوتاهی زندگی مشترک به گوشتان بخورد. بحث طلاق این روزها آنقدر شایع و همهگیر شده که تا اسم زندگی مشترک میآید، ناخودآگاه این آمار ماهی تابانهوار بر سرت فرود میآیند و از خودت میپرسی نکند من هم…
پای صحبتهای تعدادی از هم سن و سالانمان نشستهایم. از مجردها در مورد ذهنیاتشان درباره زندگی مشترک میپرسیم و از متاهلها درباره میزان نزدیکی این تصاویر با واقعیت. خیلیها با ترس و تردید حرف میزنند و این مسائل را مربوط به حوزه خصوصی زندگیشان میدانند. عده زیادی هیچ تصوری نسبت به آن ندارند و عدهای ما را خواستگاری در لباس کنجکاو میبینند و همان اول کار آب پاکی را روی دستمان میریزند! و از تصمیمشان مبنی بر ادامه پلههای ترقی میگویند. بخشی از این تصاویر را با شما به اشتراک گذاشتهایم:
یک – برای تو که مسئولیتپذیر نیستی!
مجردها: بحث مسئولیتپذیری و تعهد پیش میآید. اگر در خانه پدری اتاقت با جنگل تفاوتی نداشت و مسیر در اتاق تا رختخواب به سختی قابل شناسایی بود، الان مسئولیت اداره یک خانه بهعهده توست. وقتی هنوز نمیتوانی زندگی خودت را جمع و جور کنی، اساسا بهتر است به ازدواج فکر نکنی.
متاهلها چه میگویند: برای جوانهای امروز ازدواج مفهوم ترسناکی شده است، از احساس مسئولیت، تعهد و خداحافظی ناگهانی با دوران سبکسرانه جوانی. ولی این موضوع آنقدرها هم نگران کننده نیست، حتی یک موقعهایی شیرین و لذتبخش است.
دو- پلههای ترقی و موفقیت رو چه کنم؟
مجردها: ازدواج دغدغههای فکری زیادی میآورد، طوری که یا باید قید درس و تحصیلات عالیه را زد یا بعد از فارغالتحصیلی به فکر قاطی مرغها شدن افتاد. اداره زندگی، فشار اقتصادی و از طرفی درس و دانشگاه و مسائل آن همه با هم میدانید چه بلایی سر آدم میآورد؟
متاهلها چه میگویند: این موضوع درهمه مواقع صدق نمیکند. بلکه خیلی وقتها ازدواج باعث پیشرفت فرد هم میشود. تنها به اراده و پشتکار هرکس بستگی دارد.
سه – به استقبال استقلال
دخترها: از جهت اینکه استقلال آدم بیشتر میشود خوب است.
پسرها: دیگر آن آدم سربه هوای قبل نیستی که هر تصمیمی میخواست میگرفت و هر کجا میخواست میرفت. استقلال دوران مجردی را دیگر نخواهی داشت.
متاهلها چه میگویند: بستگی به تعریف هرکس از این موضوع دارد. در هر صورت وقتی بهعنوان دو رکن اصلی یک خانواده شناخته میشوید، یک سری آزادیهای قبل را نخواهید داشت و از طرفی آزادیهای دیگری بهدست خواهید آورد. همه چیز نسبی است…
چهار- آلونک عشق چهل متری!
مجردها: عشق اگر باشد با هر سختی و دردسرش کنار میآیم. زندگیمان را خودمان دونفره آجر به آجر میسازیم و از این رمانتیک بازیها.
متاهلها چه میگویند: اغلب مشکلات اینجا شروع به خودنمایی میکنند. دیگر آلونک چهل متری تبدیل به یک جوک شده و توقعات بیشتر میشود. فداکاریهای کمتری به چشم میخورد و پای بحث و مشاجره و دعوا به خانهها باز میشود؛ بحثهای که روزهای اول اصلا خبری از آنها نیست و به مرور زمان به وجود میآیند.
پنج – زندگی در رویا! در انتظار شاهزاده سوار بر اسب سفید
دختر: کسی که همسر آینده من میشود، باید از همه نظر ممتاز و برجسته باشد. یک جنتلمن تحصیلکرده عاشق، سوار بر بنز سفید.
پسر: اگر بخواهم همه ویژگیهای مهم دختر مورد علاقهام را بگویم که خیلی وقت میگیرد. ازدواج است خب. شریک آینده من باید سرآمد همه باشد.
متاهلها چه میگویند: پیشنهاد میکنم برای زندگی مشترک تمام این تصورات و توقعات بیجا را دور بریزید. یک همراه صددرصد ایدهآل همیشه وجود ندارد. باید واقعبین بود. بعضی وقتها خیلی جزئیات بیاهمیت را باید زیرسبیلی رد کرد.
شش ـ نوع رابطه: دوست؟ همسر؟ هیچ کدام؟ هر دو؟
مجردها: وقتی پیش از ازدواج مدتی باهم دوست بودهایم، دیگر احتیاجی نیست نوع رابطه عوض شود. نسبت به هم و رفتارهای هم آشنایی پیدا کردهایم. زندگی با همان گرمی و صمیمیت قبل پیش خواهد رفت.
متاهلها چه میگویند: اغلب دوستیهای پیش از ازدواج ماندگار نیست و کمتر به ازدواج میرسند و درصورتی که به ازدواج هم منجر شوند، نوع رابطه میبایست عوض شود. این نوع رابطهها معمولا عمر دارند و وقتی عمر آنها به پایان میرسد و دو طرف جذابیت خود را برای هم از دست میدهند، مشکلات به مرور پررنگ و اختلافات شروع میشوند.
هفت – ازدواج، قدم ضروری برای ایجاد رابطه با جنس مخالف
مجردها: وقتی مطابق شرع و عرف با جنس مخالف وارد رابطه شوی، بسیاری از نیازهای تو تامین خواهد شد که نیاز جنسی اصلیترین آن است..
متاهلها چه میگویند: بخش زیادی از طلاقهایی که صورت میگیرند، بابت مشکلات و مسائل زناشویی است و لازم است قبل ازدواج حتما آموزشهایی داده شود و افراد نسبت به هم و نیازهای یکدیگر شناخت کافی پیدا کنند.
منبع : مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-گشتی در دفترخانههای طلاق