یک دوستی داشتم که این بنده خدا همیشه دنبال کلیدش میگشت. یه دسته کلید داشت و روش فلش مموری با کلی اطلاعات مهم، ولی همیشه خدا این دسته کلید گم شده بود. هر جا میخواستیم بریم، این یک ربع دنبال دسته کلیدش میگشت. بخوام بدون اغراق بگم این دوست مون به راحتی روزی نیم ساعت درگیر پیدا کردن دسته کلیدش بود. طبق اپیزود 4، این نیم ساعت یعنی یک سال از عمر. بگذریم...
یکی دیگه از نزدیکان هم هست که این بنده خدا همیشه هندزفری اش رو گم کرده، موقعی هم که پیداش میکنه سیم هاش در هم پیچیده و همیشه یا میکروفونش کار نمیکنه، یا یکی از گوش های هندزفری مشکل داره، یا کلا قطعه. هر سری میخوام با این بنده خدا صحبت کنم فقط یک ربع درگیر پیدا کردن هندزفری اش هست، پنج دقیقه هم تست بکنه ببینه کار میکنه یا نه و در نهایت جدای اینکه عمر خودم و خودش رو تلف میکنه، هر دو ماهی یک بار هم باید هندزفری جدید بخره.
چند سال پیش یه نظامی توی یوتیوب داشت صحبت میکرد واسه دانشجوها، میگفت اگر میخوای زندگی ات رو عوض بکنی، سر صبح که بیدار شدی جات رو مرتب بکن. دلیلی هم که می آورد این بود که چیزهای کوچک توی زندگی خیلی مهم هستند، تو اگر نتونی چیزهای کوچک رو توی زندگی ات درست انجام بدی، کارهای بزرگ هم نمیتونی توی زندگی ات بکنی.
جردن پیترسون هم توی کتاب 12 قانون برای زندگی اش میگه قبل از اینکه بخوای دنیا رو تغییر بدی، اتاقت رو تمیز بکن. یک فصل کامل برای این موضوع داره. حالا من اگر بخوام برات از این نویسنده ها بگم حوصله ات سر میره.
ولی یه لحظه تصور میتونی بکنی شرکت تویوتا با اون عظمتش بدون نظم بتونه کار بکنه؟ یا تا به حال فکر کردی چرا آلمانی ها و ژاپنی ها بعد از جنگ جهانی دوم که به طور کل نابود شدن زیر 80 سال دوباره به اقتصاد های بزرگ دنیا تبدیل شدن؟
خلاصه کلام اینه که اگر نظم نداشته باشی و افتخار بکنی به اینکه نظم نداری، تهش هیچ تغییری نمیکنه. سیستم هر دم بیلی به جایی نمیرسه. وقتی نظم نباشه، اتلاف منابع و انرژی رخ میده. مثل اون دوستم، همیشه باید دنبال دسته کلید گشت. مثل اون یکی باید همیشه پول داد و هندزفری نو تهیه کرد. نظم و دیسیپلین یکی از پایه ای ترین ستون های پیشرفت و پروداکتیویتی توی زندگی هست.
برای اتفاقات بزرگ زندگی توی آینده، تو باید منظم و با دیسیپلین باشی. موقعی که یک اتفاق بزرگ در آینده برات بیفته و تو نتونی مدیریتش کنی، مقصر خودت هستی. یک جوونی که پس فردا که مستقل بشه، بچه دار بشه، زندگی خودت رو داشته باشه، زیر قسط و کار و فشار باشه، و نتونه این فضا رو مدیریت کنه، تهش باید بشینه و ته ظرف رو بلیسه. بذار برات یک مثال دیگه بزنم. زلزله یک پدیده طبیعی هست، ولی اینکه ما برای زلزله آماده نباشیم و زلزله بیاد و همه جا ویران بشه، مقصر ما هستیم.
میگن نظم و دیسیپلین محدود کننده است. خیلی بیجا میکنن چنین حرفی رو میزنن. میدونی چرا؟ چون کسی که تو روز میتونه 12 ساعت مفید داشته باشه آزادتره یا کسی که توی روز فقط 2 ساعت مفید داره و بقیه 10 ساعتش به مسائل خرده پای زندگی تلف میشه؟
اگر نظم نباشه، بخش عمده ای زندگی فقط به گشتن دسته کلید و هندزفری و امثالهم معطوف میشه. این موضوع ساده است. توضیح بیش از حدش هم حوصله من رو سر میبره، هم حوصله تو رو. خلاصه کلام اینه که یا تو باید فرمون زندگی ات رو بدست بگیری یا زندگی فرمون تو رو بدست میگیره. از این دو حال برای آدم های معمولی هم خارج نیست.
نظم و دیسیپلین باید از نقاط کوچک زندگی ات شروع بشه و بعد به نقاط بزرگ زندگی ات تسری پیدا بکنه. کاری که فکر میکنی صحیح نیست، همین الان متوقف اش بکن. همین الان زندگی ات رو تمیز بکن. همین الان اتاق ات رو تمیز بکن. همین الان فرمون زندگی ات رو به دستت بگیر. سعی کن هر روز یک بخش کوچک ولی جدیدی از زندگی ات رو بهبود بدی. قبل از اینکه بیشتر از این وقت بسوزه و از دست بره. حتی شده مرتب کردن کشوی لباس ها، شده مرتب کردن هاردت، ایمیل هات یا پیام هات.