یکی از چالش هایی که آدم باهاش دست و پنجه نرم میکنه وقتی به خارج از کشور میاد، دوست ها و آشناهایی هست که توی ایران انتظار این رو دارن که بهشون زنگ بزنی. اگر زنگ نزنی 2 اتفاق می افته. یا موقعی که حوصله شون سر رفته و بیکار شدن وسط روز کاری و وسط خواب بهت زنگ میزنن. حالا اگر جواب بدی روز کاری و خواب و همه چیزت به هم میریزه. اگر جواب هم ندی ناراحت میشن. اتفاق دوم اینکه بعد از یک مدت میبینی که نه تو زنگ زدی بهشون، نه اون ها زنگ زدن و عملا یک سری از روابط عمیقی که قبلا وجود داشته، کم کم از بین میره. تکنیک سبد یکی از تکنیک هایی بود که بعد از جا به جایی به کشور جدید یاد گرفتم و تونست در این زمینه کمکم بکنه، همینطور توی بقیه قسمت های زندگی ام هم باعث افزایش پروداکتیویتی شد. این اپیزود در مورد تکنیک سبد و زمینه هایی که توی زندگی میتونیم در موردشون پیاده بکنیم صحبت میکنه.
بذار یک سوال بپرسم. موقعی که تو یک جورابت کثیف میشه، مادرت میندازه همون یک دونه جوراب رو توی ماشین لباسشویی که بشوره؟ حالا شاید توی ایران که آب و برق و پودر لباسشویی ارزون هست چنین کاری رو بکنن، ولی وقتی بیای بیرون از ایران تمام تلاشت رو میکنی که ماشین لباسشویی به ظرفیت حداکثری اش برسه تا اون آب و پودر و برقی که مصرف میشه بهینه ترین حالت ممکن مصرف بشه و هدر نره. یا مثلا دیدی زن های خانه دار و جدی قدیمی (نه این سوسول مسلک های جدید دهه هفتادی و هشتادی) میرفتن و سبزی قرمه و پلویی و کوکو و کرفس میگرفتن سرخ میکردن و توی فریزر برای یک سال نگه میداشتن؟ چرا نمیومدن هر سری که میخوان قرمه سبزی درست بکنن برن و سبزی بگیرن و سرخ کنن؟ چون جدای اینکه اتلاف منابع و انرژی و وقت میشه اینکار، در بعضی از فصل های سال یک سری از سبزیجات هم اصلا پیدا نمیشه و مجبور هستند که تابستون همه سبزی ها رو درست بکنن.
به تکنیک ساده انجام کارهای مشابه پشت سر هم در یک بازه زمانی خاص میگن تکنیک سبد کردن یا batching.
در مثال زنگ زدن و ارتباط گرفتن با افراد مختلف برات توضیح بدم که چطوری از این تکنیک استفاده کردم. اومدم تمام افرادی که توی زندگی ام نیاز هست بهشون زنگ بزنم یا اون ها بهم زنگ میزنن رو نوشتم. بعد با استفاده از مطالب اپیزود 6 اومدم درجه اهمیت افراد یا درجه اهمیتی که من براشون دارم رو سطح بندی کردم. برای هر سطح یک پریود زمانی برای تماس گذاشتم. به یک دسته هر 3 هفته، به یک دسته هر 6 هفته، و به یک دسته هر 12 هفته و در نهایت به یک دسته هر 24 هفته زنگ میزنم. اینجوری هست که مثلا هر 3 ماه یک بار یا هر 6 هفته یک بار، یک آخر هفته رو خالی میکنم و از صبح تا شب به همه دوستان و آشنایان زنگ میزنم. حالا یک سری ها میگن این روش خیلی رباتیک و غیر احساسی هست. جواب اینه که یا این حالت باید باشه که من بتونم مثلا تمام 60 نفری که توی ایران و نقاط مختلف دنیا زنگ میزنم رو نگه دارم، یا خیلی هاشون از دست میرن. از طرفی موقع کار و تمرکز و تایم جدی زندگی زنگ میزنن و جدای اینکه آدم نمیتونه باهاشون ارتباط خوب بگیره وسط روز کاری، تمرکزش از کار هم برداشته میشه و پروداکتیویتی میاد پایین.
مثال دیگه تکنیک سبد که پیاده میکنم توی زندگی همین پادکست هست. تقریبا هر دو ماه یک روز رو خالی میکنم و از صبح تا شب وقت میذارم برای نوشتن متن هر قسمت. بعد یک نصف روز دیگه رو خالی میکنم برای ضبط اپیزود ها و به همین شکل تا موقعی که آپلود بشن.
میتینگ های کاری هفتگی هم از همین تکنیک استفاده کردم. در حال حاضر با تعداد زیادی از افراد در زمینه کاری همکاری میکنم و برای پیش بردن و هماهنگی کارها نیاز به داشتن میتینگ و جلسه هست. قبلا اینطوری بود که میتینگ ها توی هفته پخش بود، اما خیلی انرژی و تمرکز زیادی میگرفت. الان همه میتینگ ها و جلسات رو روزهای جمعه انداختم از صبح تا شب میتینگ پشت میتینگ دارم. شخصا میتونم بگم که این سیستم خیلی خیلی کمتر انرژی میگیره و بهینه تر هم هست.
نکته آخر اینکه اگر از اپیزود 9 خاطرت باشه، یک لیست مخصوص گفتم که توی ToDo درست بکنی برای کارهای تکراری. لیست تماس های دوره ای و موارد مشابه میتونه یکی از تسک هایی باشه که توی اون لیست گذاشته میشه. برای کارهایی مثل میتینگ که زمان مشخص داره هم از کلندر میتونی استفاده بکنی.
توی این اپیزود 3 مثال در مورد تکنیک سبد زدم که میتونی توی بخش های مختلف ازش استفاده بکنی. تکلیف 2 هفته آینده اینه که یکی از کارهایی که در تایم های مختلف به صورت پخش انجام میدی، سعی کن از ایده سبد کردن استفاده کنی و ببینی که چه تاثیری روی پروداکتیویتی و بهینه شدن زندگی ات میذاره.