خاطرم هست که حدود 4 سال پیش، توی عید با 4 تن از نزدیک ترین دوستان جمع شدیم و روی یک پروژه ای داشتیم کار میکردیم. یه چیزی حدود 100 ساعت پشت سر هم هی داشتیم کار میکردیم و هی کد میزدیم. توی این 100 ساعت هم خیلی خیلی کم خوابیدیم. انتهای پروژه به موفقیت خاصی نرسیدیم و دیدیم که بعضا چه سوتی های بزرگی هم دادیم. سوتی هایی که اگر خواب مون نمیومد و در شرایط عادی بودیم، به هیچ وجه توی پروژه بوجود نمیومد. این میشه یک سر طیف نحوه کار کردن. اسم این حالت رو میذارم سیستم چریکی کار کردن و توی این اپیزود در مورد این موضوع صحبت میکنم که سیستم چریکی چرا برای کار کردن به درد نمیخوره و چه روشی باید جایگزین این روش بشه.
این اپیزود مثل اپیزود قبل و مثل اپیزود بعد کوتاه هست و در مورد یک موضوع ساده ولی بسیار بسیار حیاتی صحبت میکنه.
وقتی ساعت های طولانی پشت سر هم کار میکنیم، مغز خسته میشه. وقتی مغز خسته میشه، میزان بهره وری اش هم کم میشه. جدای کاهش میزان بهره وری، تعداد سوتی ها و اشتباهات هم زیاد میشه که خود این اشتباهات و سوتی ها به معنای کار دوباره و اتلاف وقت بیشتر هست.
هرچقدر در مورد این موضوع حرف بزنم کم گفتم ولی برای شنونده حاذق این پادکست، توضیح بیشتر از این درباره این مساله حوصله سر بر میشه.
راه حل چی هست حالا؟
یه آقایی اومده یه تکنیک مدیریت زمانی درست کرده برای اینکه در بازه های زمانی کوچک چطور کار کنیم. اگر خاطرت باشه از اپیزود 9 گفتم که توی روزهای هفته بلاک زمانی باید داشته باشی و توی بلاک های زمانی فقط به همون موضوعی که اختصاص داده شده کار بکنی. برای همون بلاک های زمانی هم اگر 4 ساعت یه تیکه بشینی پشت کار یا سیستم ات، جدای اینکه به بدنت آسیب های جدی میزنی و در دراز مدت سلامتت به خطر می افته، بهره وری ات هم کم میشه.
حالا این تکنیک پومودورو چی میگه؟
میگه 25 دقیقه کار کن، 5 دقیقه استراحت کن که در مجموع میشه نیم ساعت. بعد از هر 4 تا نیم ساعت که میشه 2 ساعت، پاشو برو و نیم ساعت استراحت طولانی تر بکن. حالا این عدد 25 دقیقه و 5 دقیقه و 4 تا از این بازه ها برای هرکسی میتونه فرق بکنه. برای من اینجوری هست که 50 دقیقه کار میکنم، 10 دقیقه استراحت، و بعد از 3 تا از این سیکل ها نیم ساعت یا یک ساعت استراحت میکنم. ایده اینه که کار رو در بازه های زمانی کوچک تر انجام بدی و بینش استراحت بکنی. موقع استراحت هم یه مقدار حرکات کششی و دوتا بشین پاشو که گردش خون توی بدن یه ذره بیشتر بشه و حالا یه چایی یی قهوه ای چیزی هم بزنی که خیلی عالی میشه.
پومودور در زبان روسی، پومودورو در زبان ایتالیایی، و پامادور در زبان/گویش گیلکی خودمون میشه گوجه فرنگی. اینکه اون ایده پرداز چرا از این کلمه استفاده کرده نمیدونم. ولی میدونم این ایده به اندازه گوجه فرنگی ساده است، و به اندازه اهمیت گوجه فرنگی توی غذاهای مختلف تو پروداکتیویتی اهمیت داره.
تکلیف دو هفته آینده اینه که بری و سعی کنی متد پومودورو رو توی زندگی ات پیدا بکنی و ببینی که طول بازه ها و میزان استراحت ها برات چطور باشه بهتره. سعی کن توی زندگی پیاده اش بکنی و ببینی که چطور توی بهره وری ات تاثیر میذاره.