ویرگول
ورودثبت نام
رادیو متروک
رادیو متروک
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

رادیو متروک - قسمت #28: افسردگی سطحی و قصه ها


داستان:

خاطرت هست زلزله ای که چند سال پیش توی کرمانشاه اومد؟ ما برای انجام یک ماموریتی از سمت دانشگاه رفتیم اونجا بعد از زلزله. بعد از سفر یک متنی نوشتم، حالا میخوام بخشی از یک دست نوشته ام رو بخونم.

"میگفتند محله ای وجود دارد که بیشترین آسیب را دیده است. این محله به مسکن مهر نزدیک بود و هر دوی آن ها به زمین های کشاورزی نزدیک. عمده خرابی های شهر نیز در همین منطقه بود، گویی ایراد از جایی است که این بیست درصد شهر در همین منطقه آسیب دیده و هشتاد های دیگر تقریبا سالم مانده اند. محله فولادی ها را می گفتم. بوی تعفن مردگان زیرآوار و لاستیک در حال سوختنی برای مقابله با آن بو اولین چیزی بود که به چشم ات میخورد. آری اینجا بو های را باید شنید. اینجا چشمانت تاب دیدن، بینی ات تاب استنشاق اتفاقات را ندارد. ساختمانی چهار طبقه که محل شادی بوده، محل برگزاری جشن تولد کودکی خردسال و مهمانی پنجاه نفره به کیک مرگ شان تبدیل شده بود. همه آن ها زیر این کیک در حال "مرگ، مرگ مرگت مبارک" بودند. تنها چهره خندان این محله، عروسک همان دختر بچه های جشن تولد بود که از زیرآوار با دست و پاهای قطع به کلاه سفید ما می خندید. این را برای مهندسین عمران می گویم. این ساختمان نه مهاربند داشت، نه مفاصل ممان گیر که بشود اسمش را قاب خمشی گذاشت و حتی از ستون های به اندازه مناسب استفاده نکرده بودند. مهندسی در این حال چه می گوید. این محله دیگر نفس نمی کشید. تاریکی مطلق به همراه گرد و خاک فرمانروایی می کرد. اینجا مرگ می بارد. انتهای کوچه پیرمردی را مُردیم. پیرمرد چهار پسر جوان و همسرش را زیر آوارهای فقر مُرده بود. پیرمرد مات و مبهوت، شوکه زده، بر روی خرابه های خانه اش نفس می مُرد. چادری نارنجی رنگ در کنارش و بدون حتی آهی در بساط. پیرمرد چهار جوان و همسرش را از دست مُرده بود زیر آن ساختمان فرو ریخته. پیرمرد در هر نفسی که فرو میرفت می مُرد و در هر نفسی که بیرون می آمد باری دیگر. هیچکسی این پیرمرد را نمی تواند تسکین دهد. اینجا آفتاب طلوع نمی کند."

بحث:

توی این اپیزود که در مورد افسردگی میخوام صحبت کنم، منظورم چس ناله های از روی شکم سیری جوون های امروزی هست و نه درد های عمیقی مثل اون پیرمرد قصه داستان که در یک لحظه چهار فرزند و همسرش رو از دست داده. اون پیرمرد دیگه به زندگی برنمیگرده و از دست هیچکسی هیچ کاری ساخته نیست. اگر توئییتر و اینستاگرام رو بگردی خوب میفهمی منظورم از این چس ناله ها چی هست. بذار یک جور دیگه بهت بگم، حالا شاید خوشت نیاد از حرف هام. هرچیزی زیر از دست دادن عزیز درجه یک، جدایی بعد از سال ها زندگی مشترک (و نه ارتباط های دوست دختر دوست پسری)، مورد تجاوز جدی قرار گرفتن، زندگی در جنگ و فقر توی دسته چس ناله طبقه بندی میشه. در مورد درد های اینچنینی و افسردگی های مزمن من هیچ کمکی نمیتونم کنم، اگرچه مطالبی که در ادامه میگم، میتونه استفاده بشه همیشه، ولی برای دردهای عمیق نیاز به مراجعه به کارشناس امر (حالا چه با استفاده از مطالعه و چه با مراجعه به روانشناس/روانپزشک کاردرست).

حالا این حالت افسردگی چس ناله طور، عمدتا به خاطر دو دلیل هست. یکی تنظیم نبودن ترشح هورمون های مغری مثل دوپامین و سروتونین و اکسی توسین. یکی به خاطر قصه های و داستان هایی هست که توی ذهن مون از گذشته و حال حاضر و آینده برای خودمون تعریف میکنیم. حالا در مورد این دو مورد به شکل جدا گانه میخوام حرف بزنم که خودم چه میکنم برای اینکه حالم بهتر بشه.

راه های بالانس هورمونی

- رژیم غذایی، کافئین، شکر

یکی از مهم ترین چیزهایی که روی زندگی ما تاثیر میذاره، رژیم غذایی مون هست. در گام اول و مهم تر از هر چیزی باید شکر از زندگی حذف بشه یا تا جایی که میشه کم بشه. شکر باعث میشه یک سری از باکتری های مفیدی که توی روده هست از بین بره و از بین رفتن اون باکتری ها با افسردگی رابطه داره. باور نداری برو خودت تحقیق بکن. بخش بعدی خوردن کافئین زیاد هست. کافین زیاد باعث استرس و اضطراب میشه. حالا درسته که در طول یک ساعت میتونه انرژی ات رو بالا ببره، ولی تاثیراتی که میذاره توی سلامتی روحی و روانی خیلی زیاده. غذاهای فست فودی و بسته بندی هم تاثیرات مشابه دارن. سرت رو درد نیارم. اگر میخوای مودت رو بالا ببری، باید کافئین و شکر و فست فودی و بسته بندی رو حذف بکنی.

- سیگار و موارد مخدر و گوشی های هوشمند

اینکه من بیام در مورد تاثیر نیکوتین و مواد مخدر صحبت بکنم میشه حرف تکراری. در مورد کاری که اینا با مغز میکنن صحبت میکنم. سیگار و مواد مخدر باعث میشه دوپامین توی ذهن ترشح بشه. همون هورمون لذت. نکته اش اینه که دکمه این هورمون خراب میشه وقتی زیاد استفاده بشه. حالا وقتی مثلا نیکوتین میره توی مغز، این اوایل دکمه اش سالم هست. بعد کم کم دکمه اش خراب میشه، و باعث میشه فاصله بین سیگار ها کمتر بشه و مقدار نیکوتین مصرفی بره بالاتر. در مورد بقیه مواد مخدر هم همینه. حالا وقتی این دکمه ترشح دوپامین خراب بشه، مغز وارد حالت اعتیاد میشه که فقط با کشیدن و مصرف کردن میتونه دوپامین ترشح بکنه. همین عملکرد رو دقیقا نوتیفیکیشن موبایل و شبکه های اجتماعی داره. ماها همه مون مثل معتادین به مواد مخدر به نوتیفیکیشن شبکه های اجتماعی و موبایل مون معتاد هستیم.

- خواب منظم

خواب منظم باعث میشه که هورمون های مغز آدم بالانس بشه. در مورد خواب توی اپیزود 24 صحبت کردم صحبت بیشتر اینجا بیهوده است.

خلاصه کلام این میشه. قبل از هر چیز خواب رو منظم بکن چون نه تنها باعث میشه برنامه ریزی بتونی داشته باشی، بلکه از لحاظ هورمونی هم مغزت رو بالانس میکنه. دوم صبحونه کربوهیدراتی رو حذف بکن. از نون و شکر و لبنیات کامل پرهیز بکن. توی زندگی هم سعی بکن شکر و کافئین و غذاهای فست فودی رو تا جایی که میتونی حذف بکنی.

راه های روانی

یکی از دلایل دیگه ای که افراد باعث میشه حال شون خوب نباشه و چس ناله بکنن، داستان و قصه هایی هست که براشون رخ داده. نمیدونم تو بچگی فلان اتفاق افتاده، فلان استاد اینجوری برخورد کرده، فلان فرد این کار رو کرده یا چمیدونم بابام تو بچگی جلوی همه من رو ضایع کرده یا دوست پسرم بهم خیانت کرده و از این قبیل چس ناله های فراوان.

حالا دو راه هست برای حل این موضوع. یکی اینه که قصه ها تعریف نشن، راه بعدی اینکه روایت ما از داستان تغییر بکنه. حالا هرکدوم از این دو راه رو جدا گانه میخوام توضیح بدم.

- مدیتیشن

یک داستانی هست که میگن یک جادوگری به یک کشاورزی میگه بیا برو این سنگ رو بنداز توی فلان چاه تا یک ثروت عظیمی بهت بدم، ولی موقع انداختن به به گورخر آفریقایی نباید فکر کنی. اگر فکر کنی هیچی بهت نمیدم. این بنده خدا هم میره سر چاه ولی همین که نمیخواد به گورخر آفریقایی فکر کنه میشه فکر کردن در مورد گور خر آفریقایی. حالا در طول روزمره هم ما بعضا میخوایم در مورد یک موضوعی فکر نکنیم، ولی همین تلاش آگاهانه در مورد فکر نکردن نسبت به موضوعی میشه خود فکر کردن به اون موضوع. باید شل کنیم خودش کم کم از ذهن میره. یکی دیگه از راه هایی که هم به شکل علمی ثابت شده هم همه آدم حسابی های این رشته های انسانی میگن، مدیتیشن هست. مدیتیشن به مدت 30 دقیقه در روز و طول دو ماه میتونه زندگی رو زیر و رو بکنه. باعث میشه آدم بیشتر در لحظه باشه و به گذشته و آینده و قصه ها و داستان ها نره.

- نوشتن

اگرچه اپیزود بعدی به طور کامل به نوشتن اختصاص داره، توی این اپیزود در مورد ارتباط بین نوشتن و قصه هایی که توی ذهن مون داریم و افسردگی کوتاه میگم. خیلی از قصه هایی که توی ذهن مون داریم و باعث رنج مون میشن دچار اشتباهات منطقی بزرگی هستن که تا موقعی که توی ذهن هستند دیده نمیشن. وقتی بیاریم شون روی کاغذ بهتر میتونیم جوانب ماجرا رو ببینیم. بعد از اینکه روی کاغذ بیاریم، شاید ببینیم که ماجرا رو آنچنان که هست واقعا ندیدیم، شاید با واقعیت دنیا و آدم ها تفاوت داره. یا شاید به خاطر خواسته های بیش از حد ما از دنیاست و یا شاید به خاطر این رنج آور هست که فکر میکنیم بدبخت ترین آدم هستیم و در اون رنج تنها. خلاصه کلام که در مورد روان درمان گری با نوشتن و تاثیراتش تحقیقات فراوان شده.

جمع بندی بکنم که کتابی هست و در مورد تاثیر گذاری روش های مختلف برای درمان مسائل روانی و این جور خزعبلات. توی اون کتاب و بر حسب تحقیقات فراوان به این نتیجه رسیدن که تاثیر روان درمان گری با حرف زدن با تاثیر گرفتن روزی 30 دقیقه ماساژ برابری میکنه و روش هایی مثل مدیتیشن و نوشتن خیلی بهتر عمل میکنه. حالا چرا جامعه جهانی قبول نمیکنه و نمیذارن این پخش بشه؟ چون اگر این پخش بشه این همه روانشناس که با حرف زدن پول در میارن از کجا نون بخورن؟ البته من نمیدونم که نتایج اون کتاب چقدر صحیح هست و نیست، ولی میدونم که تغییر رژیم غذایی، مدیتیشن و نوشتن مداوم باعث میشه حال آدم بهتر بشه.

تکلیف:

اگر در مود خوبی نیستی به شکل کلی، اضطراب و تشویش داری، یا به کل فکر میکنی که درجات سطحی از افسردگی داری، سعی کن با تغییر رژیم غذایی، مدیتیشن، و نوشتن وضعیتت رو از چیزی که هست بهتری بکنی. اگر هم افسردگی مزمن داری حتما به متخصص امر رجوع بکن چرا که من متخصص نیستم، فقط بلدم باغچه خودم رو بیل بزنم. خواستم نحوه بیل زدنم رو به تو هم گفته باشم.

رفع افسردگیافسردگی سطحیافسردگیمشاوره
رادیو متروک درباره پروداکتیویتی و مهارت های فردی برای زندگی بهینه صحبت میکند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید