رادیو متروک
رادیو متروک
خواندن ۹ دقیقه·۳ سال پیش

رادیو متروک - قسمت #30: تفکر نقادانه و استدلال صحیح

داستان:

توی چند اپیزود قبل صحبت کردیم که عدم شناخت صحیح از دنیا و انسان ها یکی از بزرگترین ریشه های رنج هامون هست. سیستم استدلالی صحیح میتونه زندگی ما رو جا به جا بکنه و بخش بزرگی از رنج هامون رو کم بکنه. بدون گفتن داستان توی این اپیزود، مستقیم میخوام برم سر اصل مطلب. خیلی کوتاه در مورد اشتباهات متداولی که توی زندگی رخ میده صحبت میکنم. مطالبی که توی این اپیزود میگم از سایت hamed.media و همینطور کتاب thinking fast and slowبرداشته شده. دست نویسنده هاشون درد نکنه بابت لیست کردن موارد زیر.

بحث:

مغالطه مرد پوشالی:

این مغالطه عمدتا زمانی رخ میده که یک نفر میخواد به موضوعی باور داشته باشه ولی به جزییات دقت کافی نمیکنه و سعی میکنه چیزی رو باور بکنه که دوست داره. الان اگر از مردم ایران بپرسن که ماهیانه بهشون 400 هزارتومان یارانه بدن خوبه یا نه؟ عمدتا میگن خوبه، چرا؟ چون بالاخره یک پولی بین مردم پخش میشه و کمکی هست. کی بدش میاد از پول مفت ماهانه؟ مردم سوئیس بدشون میاد. توی اون کشور در مورد این موضوع رای گیری گذاشتن و درصد زیادی گفتن نباید یارانه داد. چرا؟ به خاطر تبعات سنگین اقتصادی و سیاسی که براشون داره. ولی خب کی حوصله فکر کردن به تبعات رو داره، پول مفت ماهانه لذت بخشه، پس کار خوبیه. این میشه مغالطه مرد پوشالی

مغالطه توسل به مرجع:

این مغالطه عمدتا زمانی استفاده میشه که افراد برای اثبات ادعاهاشون دلیل خاصی ندارن، به شعر و جمله کتاب و نویسنده و آدم های خفن رجوع میکنن. چون فلانی گفته پس حتما صحیح هست. در اکثر مواقع ما از این مغالطه استفاده میکنیم در زندگی روزمره. مثل دارو خوردن موقع مریضی. ما که خودمون بلد نیستیم، ولی به دکتر رجوع میکنیم برای اینکه بدونیم چه قرص و دوایی خوب هست. در مورد توسل به مرجع باید چند چیز رو مد نظر داشت. اول اینکه آیا طرف در مورد اون موضوع تخصص داره؟ اگر داره چه تخصصی داره؟ قابل اطمینان هست یا نه؟ دوم اینکه آیا موضوعی که میگه براش منفعت مالی داره یا نه؟ مثلا برای یک دکتر آیا فرقی میکنه قرص الف رو بخوریم یا قرص ب رو؟ سوم اینکه آیا تبلیغ کننده یک مکتب خاصی هست یا نه؟ بهترین مثالی که میشه زد همین انرژی بازها هستند. این ها برای وجود این انرژی هیچ استدلال مستحکمی ندارند. ولی میگن فلانی گفته. هم متخصص امر نیستند، هم براشون منفعت مالی داره، هم مبلغ یک سیستم فکری هستند. به خاطر همین باید با دیده شک به حرف هاشون نگاه کرد.

مغالطه توسل به اکثریت:

همونطور که از اسم این مغالطه برمیاد، یعنی اینکه ما بگیم یک چیزی درسته چون همه یا تعداد زیادی آدم اون کار رو میکنن. بهترین مثال هم اینه که همه تا قبل از گالیله و کوپرنیک فکر میکردن خورشید به دور زمین میچرخه. چرا؟ چون همه میگفتن که خورشید به دور زمین میچرخه. ما که این همه دیگران رو نقد میکنیم، یک گریزی هم به خودمون بزنیم. همه فکر میکنیم که زمین گرده. اما از کجا میدونیم که زمین گرده؟ همه مون توسل کردیم به حرف هایی که ناسا میزنه و یک سری عکس و فیلمی که نشون مون دادن. عمده مون هیچ استدلالی نداریم برای اینکه بگیم زمین گرده. اصلا با همین سیستم یک سری افراد یک مکتبی بوجود آوردند به اسم زمین تخت گرایان. ادعاهای جذابی رو هم ارائه میکنند. حالا اینکه چطور میشه اثبات کرد زمین گرده، میسپریمش به شنونده حاذق این پادکست

مغالطه دو راهی اشتباه:

این مغالطه زمانی هست که به افراد گفته میشه که تو دو راه بیشتر نداری. یا مسیر الف رخ میده یا مسیر ب. انگار که هیچ راه سومی اصلا وجود نداره. فرض کن توی یک رابطه هستی و طرف مقابل بهت میگه یا باید من رو همینطوری بپذیری یا به هیچ وجه ارتباطی نمیگیریم. راه سومی هم وجود داره که میشه ارتباط گرفتن و رشد کردن در قالب ارتباط. برای این یک مثال سیاسی خیلی خوب دارم ولی خب، فضا و تم این پادکست اصلا در این فضا ها نیست و من هم این مثال رو در سینه نگه داری میکنم.

مغالطه استقرای کل از جز:

این مغالطه زمانی رخ میده که ما در مورد یک موضوعی از یک سری مشاهده بسیار کوچک نتیجه گیری کلی میکنیم. یکی از مثال هاش این میتونه باشه که بگیم فلانی رفت پیش فلان مشاور و کنکورش رو ترکوند. پس هرکی بره پیش اون مشاور کنکورش رو میترکونه. عمده مواقع هم به این شکل هست که ما برای اینکه ادعامون رو ثابت بکنیم، یک مثال میاریم و هیچ دلیل و برهان دیگه ای برای ادعامون نداریم.

مغالطه نتیجه گیری کاهلانه:

این مغالطه به شکل عمومی زمانی رخ میده که ما شواهد و مدارک کافی برای یک نتیجه گیری داریم، ولی میایم یک نتیجه گیری یی که دوست داریم بر خلاف اون شواهد میکنیم. مثلا شخص الف میبینه که دوست دختر/دوست پسرش 10 بار طی 10 ماه پاش لغزیده و خطا کرده، ولی میگه نه، اون ها شانسی بوده و طرف کیس مناسبی هست. قاعدتا این مغالطه زمانی رخ میده که ما نتیجه ای که از شواهد میگیریم رو دوست نداریم و دوست داریم دنیا به شکل دیگه ای باشه.

مغالطه هم بستگی و علت معلولی:

هم بستگی یعنی اینکه دو موضوع هم زمان با هم رخ بدن. همبستگی لزوما به علت معلولی منتج نمیشه. یک مثال مشهور اینه که در یک سال هایی، جمعیت گوسفند های استرالیا با شاخص بورس توی لندن همبستگی داشت. اینطوری که هی گوسفند ها زیاد شدن و هی شاخص بورس رشد کرده. اما خب این رو میدونیم که گوسفند های استرالیا هیچ ربطی به بورس لندن نداره. خیلی باید حواسمون جمع باشه چون خیلی از مواقع صرف اتفاق افتادن دو موضوع ما رو به سمت علت معلولی سریع میکشونه.

مغالطه توسط به جهل:

این مغالطه زمانی رخ میده که یک فردی یک ادعایی میکنه، ولی دلیل کافی برای اثباتش نداره. میاد میگه اگر میتونی ردش بکن. یک مثال مشهور هست توی فلسفه که برتراند راسل میگه که توی حیاط خونه مون یک اسب تک شاخ نامرئی وجود داره. اگر باور نداری بیا ردش بکن. این میشه مغالطه. روش شناختنش هم خیلی ساده است. هر موقع هرکسی خواست که یک ادعایی رو رد بکنیم، چنین مغالطه ای داره رخ میده.

مغالطه دیرباوری شخصی و آرزواندیشانه:

این مغالطه زمانی رخ میده که تصور موضوعی برامون خیلی سخت هست یا دوست نداریم که باورش بکنیم. مثلا میبینیم که توی یک ارتباط طرف مقابل هی دروغ میگه، ولی چون بهش علاقه داریم نمیخوایم باور بکنیم که دروغ گو هست. یا یک مثال دیگه. به نظرت کدوم دختری میتونه باور کنه که باباش توی زندگی اش به کسی تعرض یا تجاوز کرده؟ حدس من اینه که عمده افراد اصلا نمیتونن تصور بکنن که پدر و مادرشون هم آدم هستند و حتما اشتباهات فراوانی توی زندگی شون داشتن.

مغالطه حمله شخصی:

این مغالطه دیگه به شکل خیلی پررنگی توی فرهنگ ما هست. میگن که رطب خورده کی منع رطب کند؟ اگرچه بهتره که کسی که توصیه میکنه در باب یک موضوعی خودش اون کار رو نکنه، ولی اگر هم انجام بده به هیچ وجه از درست بودن مطلب کم نمیکنه. شاید شخصیت طرف رو بیاره پایین، ولی اگر پیشنهاد درست باشه، تاثیری در درست بودن یا غلط بودنش نداره. مثلا یک معتاد میتونه بگه تریاک کشیدن بده، ولی کماکان سیخ و منقلش به راه باشه. بد بودن تریاک درسته، مستقل از اینکه خودش بکشه یا نه. البته قاعدتا شخصیت چنین فردی تحت تاثیر قرار میگیره وقتی چنین حرفی میزنه و بهتره نزنه. این مغالطه رو میتونیم اینجوری بفهمیم که طرف مقابل بهمون میگه "تو که خودت فلان کار رو میکنی، چطور میگی...."

قانون اعداد کوچک:

یک سوال ساده. به نظرت اگر یک سکه رو دوبار بندازیم، احتمال اینکه هر دو سری خط بیاد بیشتره، یا اینکه یک سکه رو 100 بار بندازیم و هر 100 بار خط بیاد؟ وقتی مشاهدات ما کوچک هستند، احتمال رخداد وقایع عجیب غریب زیاد هست. به خاطر همین حتما باید برای نتیجه گیری در مورد یک موضوعی تعداد دفعات زیادی اون مشاهده رو ببینیم.

مغالطه در دسترس بودن:

این مغالطه زمانی رخ میده که ما فقط با شواهدی که در دسترس داریم به یک نتیجه گیری کلی میرسیم. مثلا طرف میگه که هرکی رفته آرایشگر شده موفق شده. وقتی میپرسیم چرا؟ میگه چون اعظم و صغری و کبری رفتن آرایشگر شدن و موفق شدن. مشاهدات این فرد فقط افراد موفق رو در بر میگیره، ولی افرادی که رفتن و شکست خوردن رو در برنمیگیره چون در دسترس نیستن. این قصه سر دراز دارد.

مثال مشهور

با یک مثال میخوام این اپیزود رو جمع بکنم. چند سال پیش یک فیلمی ساخته شد مبنی بر اینکه یک پژوهشگر ژاپنی اومده تست کرده که اگر کلمات مثبت روی لیوان آب بنویسیم، کریستال های یخ منظم و خوشگل درمیاد، اگر کلمات منفی بنویسیم کریستال های زشت در میاد. مقاله اش رو هم چاپ کرده و مقاله علمی هست.

حالا میخوام تمام مغالطه هایی که در این مثال هست رو بگم.

در گام اول پذیرش چنین مساله ای میشه مغالطه توسل به مرجع، چون میگیم که ژورنال های علمی چاپ کرده. من رفتم این مقاله رو خوندم، اولا در یک ژورنال در پیت و با نازل ترین کیفیت ممکن چاپ کرده. دوما ژورنال کلا دو سه سال بوده و بعدش درش رو تخته کردن. سوما ژورنال پروسه استاندارد علمی که بر اساس نظر افراد معتبر مقاله ای رو قبول یا رد میکنن عمل نمیکرده. عملا تو قصه شنگول و منگول رو هم مینوشتی اون ها چاپ میکردن.

دوم اینکه چون یک فیلمی ساخته شده بود و همه داشتن نگاه میکردن، آدم میگه که خب این همه آدم دارن میبینن و قبول کردن، پس حتما درسته. میشه توسل به اکثریت

سوم اینکه ما در مقابل اون فیلم، بهمون فقط گزینه رد اون ادعا داده میشد. که میشه مغالطه دوراهی اشتباه. راه سوم این بود که بگیم از این مشاهدات نمیشه فعلا نتیجه ای گرفت و باید مشاهدات بیشتری صورت بگیره.

چهارم اینکه چون طرف فقط یک بار این آزمایش رو تست کرده بود، نمیتونستیم به نتیجه گیری برسیم. میشه قانون اعداد کوچک و مغالطه استقرای کل از جز. با یک بار آزمایش که نمیتونیم به نتیجه ای به این بزرگی برسیم.

پنجم اینکه چون این دو اتفاق با هم رخ دادن، نمیتونیم بگیم که واقعا علت زیبا شدن ساختار کریستالی یخ نوشتن کلمات مثبت بوده. به این میگن مغالطه همبستگی.

ششم اینکه افرادی که توی این فیلم بودن، میگفتن اگر فکر میکنید غلطه برید ردش بکنید. کی حالا حوصله داشت بره یخ درست بکنه و آزمایش بکنه. مغالطه توسل به جهل.

هفتم اینکه باور کردن به چنین چیزی خیلی قشنگه. مثلا آدم روی بطری آبش بنویسه که دوستت دارم و بعد آب رو بخوره بلکه یه حس خوبی بهش بده. که میشه مغالطه آرزواندیشانه عمل کردن.

فضای این پادکست و این اپیزود اجازه این رو نمیده که بیشتر از این توضیح بدم. توصیه میکنم برای روشن تر شدن موضوع به کتاب فکر کردن سریع و آهسته، هنر شفاف اندیشیدن و یک سری کتاب های کلاسیک فلسفه و منطق که مطالب ابتدایی استدلال رو یاد میدن یه گریزی بزنی و در این زمینه بیشتر یاد بگیری. توی زندگی روزمره همواره با این مغالطه ها ما سر و کله میزنیم و به شدت روی زندگی مون تاثیر میذارن. با فهمیدن این مغالطه ها و شناخت بیشتر شون، به خودمون لطف بسیار بزرگی میکنیم.

تکلیف:

یک بنده خدایی اواخر دهه نود میلادی 15 تا بچه سندروم دان رو بررسی میکنه و میبینه همه شون واکسن فلج اطفال زدن. بعد توی مقاله اش نتیجه گیری میکنه که واکسن زدن به سندروم دان منجر میشه. اون مقاله در نهایت پس گرفته میشه و اون پزشک هم مدرکش باطل میشه. اما بعد از اون یک ترند بزرگی توی اروپا شکل میگیره و مردم دیگه واکسن نمیزنن. بعد از این جریان برای اینکه مردم دوباره واکسن بزنن، میلیون ها کودک رو تست میکنن، میلیون ها دلار خرج میشه، هزاران کودک به خاطر بیماری هایی که میشد با واکسن جلوشون گرفته بشه میمیرن، ولی باز ملت واکسن نمیزدن. حالا تمرین این سری اینه که بشینی و فکر بکنی که تحقیقات اون فرد چه مغلطه هایی داشته؟

در گام بعدی ذهنت رو تیز بکنی و در زندگی روزمره ببینی چه مغالطه هایی وجود داره.

سیستم استدلالی اشتباهانواع مغالطهمشاورهرادیو متروک
رادیو متروک درباره پروداکتیویتی و مهارت های فردی برای زندگی بهینه صحبت میکند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید