خب اینجا فقط میخام یک مقایسه ای بکنم بین دنیای بین ما آدم ها و زندگیمون و شباهتهایی که با بازارهای مالی داره و صرفا نظرات خودمه و الزاما شاید درست هم نباشه.
به نظرم رفتارهای واقعی آدم ها تو این بازار نمود پیدا میکنه که در ادامه مینویسمشون.
کنترل احساسات !!
افراد تازه کار و نابلد، با خریدن یک ارز و یا سهم و بالا رفتن قیمتش، با سود کمی اون رو میفروشن ولی در عوض ضررهایی که میکنن رو بغل میکنن و تا آخرین لحظه باهاش هستن.
قیمت رفته بالا، طمع میکنن و نمیفروشن به امید سود بالاتر.
قیمت اومده پایین، میترسن و به امید ضرر کمتر میفروشن، در صورتی که اونجا باید میخریدن.
خب میشه گفت اولین چیزی که یاد گرفتم کنترل کردن احساسات، طمع و حرص بود. یک تریدر واقعی کاملا بر احساساتش مسلطه و میدونه که داره چه کاری انجام میده. با سود کردن زیاد خوشحال نمیشه و نمیره رویاپردازی کنه و ضرر کردن هم ناراحتش نمیکنه.
خب تو دنیای واقعی هم همین شکلیه ولی شاید با یه خورده تفاوت. باید بتونی احساساتت رو کنترل کنی، نباید اسرارت رو به کسی بگی چون ممکنه علیه ات استفاده کنه. نباید به کسی یا چیزی وابسته بشی، چون ممکنه یه روزی نباشن و ...
تو بازار هیچکس دنبال اینکه کسی دیگه سود کنه نیست و همه به فکر جیب خودشونن !!
آدم ها هم اکثرا همین شکلی ان. کسی دوست نداره موفقیتتو ببینه و کسی دوست نداره که تو از اون شخص بالاتر باشی ولی هیچ وقت به زبون نمیاره و همیشه یه جوری وانمود میکنه که انگار خوشحاله. ولی تو بازار برعکسه، آدم ها اون روی اصلیشون رو بهت نشون میدن. فقط کافیه تا یک اشتباه بکنی و ببینی که چطور معامله ای که توی سود بوده الان رفتی تو ضرر. کسی بهت نمیگه اشتباهاتتو، دوست دارن اشتباه بکنی تا اونا سود کنن، درست مثل اکثر آدما توی زندگی واقعی.
دقت کنین که گفتم اکثر آدمها.
الکساندر الدر این بازی را به یک بازی خشن تشبیه میکنه و میگه:
در هر زمینه اجتماعی رفتار دیگران با شما با اندکی ملایمت آمیخته است و در حالت معمول کسی نمیخواھد به شما آسب برساند قدری از آن به ذات انسانی افراد بر می گردد و قسمتی از آن تاثیر تربیت و قوانین جامعه است. اگر شما در کنار خیابان در ماشین را به ناگھان باز کنید ماشینھای پشت سر شما سعی می کنند راھشان را کج کنند تا به شما و البته خودشان آسیبی نرسد. در مارکت رفتار افراد خلاف رفتار طبیعی آنچه در جامعه است. ھر تریدری سعی می کند به دیگران ضربه بزند و ھر تریدری از دیگران ضربه می خورد. مارکت وحشیانه ترین میدان جنگ انسانھا است. اگر در بالاترین قیمت روز خرید کنید انگار کنار خیابان در ماشین تان را باز کرده اید. دستور خرید شما که صادر شود ھمه می خواھند به شما بفروشند چون ضرر شما سود آن ھا است. مطمئن باشید کسی ماشینش را به خاطر ماشین شما کنار نخواھد کشید. چنان خود را به شما خواھد کوباند که دست شما نیز ھمراه در باز ماشین تان کنده شود. اینجا بازار است.
با ترس هات رو به رو شو و بجنگ باهاشون !!
اگه وارد میدون نشی و به ترس هات غلبه نکنی، قطعا بازنده ای...
خب خیلی ها که از همون اول شروع میکنن و چند تا ضرر میبینن، سریع از این بازار خارج میشن و یک خاطره بد تو ذهنشون میمونه. اگه میخاین تو کارهاتون موفق بشین (نه صرفا ترید) باید پررو باشین و کم نیارین. همونجوری که خیلی از آدم های بزرگ که زندگینامه شون رو میخونیم و میبینم که شاید صدها یا هزاران بار شکست خوردن ولی کم نیاوردن و دوباره ادامه دادن.
تو این بازار فقط خودتی و خودت !!
یکی از خوبیهای تریدرها اینه که، کسی بالاسرشون نیست، خودشون رئیس خودشونن و هر وقت بخان کار میکنن و هر وقت اراده کنند، دست از کار میکشند و اختیارشون دست خودشونه.
تا اینجای کار همه چی خوبه، ولی باید اینو هم قبول کرد که سود و ضررشون هم دست خودشونه. کلا شبیه آدمای دنیای ماست. رفتار ما دست خود ماست. پیشرفت ما دست خودمونه و شکست خوردن هم علتش خود ما هستیم.
همونجوری که تو این دنیا نباید به آدمها تیکه کرد و انتظار کمک ازشون داشت، تو این بازار هم هیچکسی به جز خودت نیست که خوبی تو رو بخاد و بقیه آدم ها به هر نحوی که شده میخان بزننت زمین.
پول در عین با ارزشیه، بی ارزشه یا برعکسش پول در عین بی ارزشیه، با ارزشه !!
پول با ارزشه چون میشه باهاش به اکثر خواسته هات رسید و از طرفی بی ارزش، چون همه چی پول نیست. توی بازارهای مالی میشه فهمید که چقدر سریع میشه پول بدست آورد و چقدر سریع از دستت بره. کلا دید من رو نسبت به پول و ماهیتش عوض کرد و این ذهنیت رو درون من به وجود آورد که چقدر ثروت در این دنیا زیاده و همه میتونن ثروتمند بشن.
همیشه تلاش زیاد باعث موفقیت نیست !!
دو نفر رو که عملکردشون شبیه همه و توی بازار هم برایند معاملاتشون سوده، در نظر بگیریم با این تفاوت که نفر دومی حجم معاملاتش 100 برابر اولی باشه. نفر دوم تلاش زیادی نکرده، ولی سودش 100 برابر نفر اوله.
تو زندگی هم واقعا همه چیز سخت کار کردن نیست. به نظر میاد ذهنیت انسان و باورهایی که داره، خیلی مهم تر باشه...
تصمیم گرفتن سریع !!
توی اینجور بازارها، اتفاقاتی میفته که نیاز به تصمیم گیریهای خیلی سریع و درست داره. ممکنه یه لحظه تاخیر توی تصمیمی که میگیریم، باعث بشه کلی ضرر کنیم البته از نوع پول.
توی زندگی هم گاهی اوقات باید تصمیم های مهم بگیریم، باید سریع تصمیم بگیریم و عمل کنیم و اگه این کار رو نکنیم بازم ممکنه کلی ضرر بکنیم البته از نوع زمان.
خب ضرر دادن زمان بدتر از ضرر مالیه.
یک تصمیم اشتباه در مورد تحصیل، ازدواج و ... میتونه زمان و عمر ما رو تلف کنه.
نا امید نباش !!
خیلی از تریدرهایی که تازه وارد این کار میشن، بعد از اینکه چند بار ضرر میکنن، نا امید میشن. وقتی نا امید باشی، دل به کار نمیدی و وقتی دل به کار ندی، محکوم به شکست هستی.
مهم ترین چیز توی زندگی امید داشتنه و این امید داشتنه که نیروی محرکه میشه برات و در شرایط سخت به دادت میرسه. شاید گاهی اوقات شرایط به قدری بد باشه که فکر خودکشی باشی ولی همون امید داشتن میتونه تو رو نجات بده.
یکی از نمونه هایی که میشه مثال زد، خلیل رفعتی بود که توی ۳۳ سالگی، در خیابانهای لسآنجلس میخوابید، و به هروئین و کراک و کوکائین هم معتاد بود، ولی الان وضعش خیلی خوب شده و میلیونر شده.
کتاب I Forget To Die (فراموش کردم بمیرم) کتابی است که خلیل رفعتی زندگینامهاش را در آن نوشته است.(اگه دوست داشتین، میتونین بخونین)
همیشه باید منتظر چیزهایی باشی که شاید هیچ وقت فکرشو هم نمیکردی !!
گاهی اوقات پیش میاد که نمودارها رو تحلیل میکنی، اخبار رو دنبال میکنی و خیلی دقیق یک پوزیشن باز میکنی و صددرصد مطمئنی که درسته ولی میبنی که دقیقا برعکسش اتفاق میفته و میری تو ضرر. حتی ممکنه برعکسش هم پیش بیاد، گاهی اوقات یه حسی بهت میگه پوزیشن رو بگیر و بدون هیچ تحلیل و کار خاصی پوزیشن رو میگیری و میری توی سود.
زندگی هم بعضی وقت ها اینجوریه که گاهی خیلی دقیق و حساب شده داری میری جلو، با کله سقوط میکنی و گاهی اوقات هم الهام میگیری از قلبت و درونت و همه چی درسته.
صبر داشته باش !!
کسایی که تازه وارد این کار میشن، بعد از ضررهای پی در پی، معاملات زیادی رو در مدت زمان کوتاهی انجام میدن تا بلکه ضررهاشون رو جبران کنن و صبر نمیکنن در یک موقعیت خوب، پوزیشن رو بگیرن. از یکی شنیدم که میگفت: تریدرهای حرفه ای سالی 4-5 تا پوزیشن بیشتر نمیگیرن ولی سودهایی که میکنن شاید 100 برابر سود کسایی باشه که تو روز 4-5 تا پوزیشن میگیرن.
وقتی وارد این کار میشی، با حجم زیادی پول مواجه میشی و فکر میکنی میشه یک شبه پولدار شد ولی باید صبر داشت... اگه صبر داشته باشی، قطعا طی گذشت زمان به ثروت خوبی میرسی، ولی اگه صبر نداشته باشی ممکنه داستان برعکس بشه و ضرر کنی.
تو زندگی واقعی هم همینه و باید صبر داشت. گاهی اوقات خیلی زود میخواهیم که فلان چیز رو بدست بیاریم و کلی هم براش زحمت میکشیم، دعا میکنیم و از خدا میخایم که اون چیز رو بده ولی بازم به دستش نمیاریم. چون تکاملش رو طی نکردیم و باید صبر داشته باشیم تا موقعیتش و شرایطش برامون به وجود بیاد.
مغرور نشو و به دیگران فخر نفروش !!
تو این بازار، تازه واردها وقتی سود میکنن، یکمی مغرور میشن و گاهی اوقات با آدمهای دور و برشون رفتار درستی ندارند. و این غرور کم کم باعث شکستون و برگشت به نقطه اولشون میشه.
خیلی زیاد دیدم، بین مردم که چون یه چیزی بلدن یا میبنی که یه چیزی دارن، به واسطه اون یه جوری رفتار میکنن که انگاری همهی آدم ها به وجود اومدن تا به اینا خدمت کنن و خلاصه خودشون رو خوب میبینن و بقیه رو بد. خب به نظرم این آدمها لایق چیزهایی که دارن نیستن(یعنی اینجوری با خودشون فکر میکنن) و میخان با کارهاشون و رفتارشون به بقیه اینو ثابت کنن که لایقش هستن. چون کسی که خودشو لایق بدونه، همچین رفتارهایی رو از خودش بروز نمیده.
خیلیا هستن که از تو خیلی بالاتر هستن و خیلیا هم هستن در آرزوی رسیدن به جایگاه تو... پس بهتره حواسمون به رفتارمون با بقیه باشه و خدایی نکرده ناراحتشون نکنیم.
اون روی که فکر میکنی به نوک قله رسیدی، آغاز سقوط تو خواهد بود...
این دفعه فرق میکنه !!
جان تمپلتون که معامله گر سهام و سرمایه گذار بوده یکی از حرفاش معروفه که میگه:
در معامله گری چهار واژه خطرناک وجود دارد: این دفعه فرق میکنه.
تازه وارد ها و کسایی که تا حالا تجربه کار توی اینجور بازارها رو نداشتن، معمولا این جمله رو میگن. مثلا قیمت سهامی خیلی افت کرده و افراد با تجربه میدونن که الان موقع خریده ولی اون فک میکنه که این دفعه فرق میکنه و بازم قیمت پایین میاد و در آخرش هم جوری میشه که اون سهام رو نمیخره و صبر میکنه و میبینه قیمتش رفته بالا و باز هم نمیخره، چون با خودش میگه من چند روز پیش میتونستم این سهم رو با قیمت کمتر بخرم، چرا الان باید با قیمت بیشتر بخرم ؟؟ و باز هم قیمت سهم میره بالا و بالاتر و بعد یه ترسی درونش ایجاد میشه و با خودش میگه که اگه الان نخرم، سود رو ازدست میدم در نتیجه در بدترین نقطه وارد معامله میشه و نتیجه اش میشه ضرر.
تو زندگی واقعی هم میشه این جور موارد رو دید، به این صورت که میخایم یک کاری رو انجام بدیم، با تجربههای این کار ما رو راهنمایی میکن و خوب و بد رو نشون میدن. ولی جوابی که ما میدیم اینه که، ما با بقیه فرق داریم.
پدر و مادر همیشه میگن با آدم های ناباب رفیق نشو که آخرش میشه پشیمونی. ولی ما چی جواب میدیم: رفیق های من فرق دارن، من خودم فرق میکنم.
عاشق یکی میشی، همه میگن که چشمات رو باز کن، این به درد تو نمیخوره، ولی تو معتقدی که این با بقیه فرق داره و وقتی که تو رو تنها میزاره و میره، حرفای اونایی که چند تا پیراهن بیشتر از تو پاره کردن رو میفهی.
خب من با هدف پول در آوردن وارد این بازار شدم و به دست هم آوردم، ولی چیزهایی که از این کار یاد گرفتم، شاید فراتر از هدف اصلی ظاهر شد. من به واسطه این کار تونستم، رفتارهای ناشایست رو تغییر بدم و رفتارهای خوب رو جایگزینش کنم. یاد گرفتم ترسو نباشم، یاد گرفتم مغرور نشم، یاد گرفتم صبور باشم، یاد گرفتم نا امید نشم، یاد گرفتم به بقیه تیکه نکنم و یاد گرفتم که چیزهایی رو میخام میتونم به دستش بیارم اگه ذهنیتم درست باشه...