همونطور که اکثرمون میدونیم ، در دوره رنسانس اقدامات علمی ، فرهنگی ، اجتماعی و ... زیادی به وقوع پیوست و جهان امروزی نتیجهٔ همین فعالیتهاست.
در این دوره افرادی ظهور کردند ، که در اصطلاح (همه چیزدان) یا (Polymath) یا (Renaissance man) و در زبان عرب به علامه ، بحرالعلوم معروف هستند.
اگر بخواهیم این واژه را معنی کنیم میتوانیم بگوییم که ...
واژه (Renaissance man) یا (polymath) به افراد باهوشی اطلاق می شود که در زمینه های مختلف مهارت دارند و افراد خلاق ، مبتکر و ... هستند و به این معنا نیست که این فرد در دوره رنسانس زندگی میکرده است.
بعضی از افراد با این ویژگی می توان به ...
1-لئوناردو داوینچی ( Leonardo da Vinci ) که دانشمند، نقاش، مجسمهساز، معمار، موسیقیدان، ریاضیدان، مهندس، مخترع، آناتومیست، زمینشناس، نقشهکش، گیاهشناس و نویسنده ایتالیایی دوره رنسانس بود.
2-خیام نیشابوری که فیلسوف،ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی است.
خب این همه مقدمه چینی کردم تا یه موضوعی رو بیان کنم و اونم خوبی ها و بدی های اینطور آدم هاست.
یه ضرب المثلی هست که میگه : اینقدر از این شاخه به اون شاخه نپر
احتمالا این رو خیلی از بزرگ ترها شنیدیم که میگن : یه چیزی رو انتخاب کن و تا تهش برو تا بتونی در آینده موفق بشی ، اگه بخای چند تا کار رو با هم انجام بدی ، از آخر به هیچکدومشون نمیرسی و هیچ تخصصی هم نداری.
بعضی ها هم هستن که میگن : اصلا امکان نداره یه آدم تو این دوره و زمونه و با این همه مشغله و دغدغه فکری ، بتونه چند تا علوم مختلف رو یاد بگیره.
سوالاتی که ممکنه پیش بیاد :
آیا واقعا بلد بودن چند تا علوم یا هنر برای یک انسان لازمه یا نه ؟؟
آیا همچین چیزی ممکنه که یه نفر تو این دوره ای که زندگی میکنیم و با این همه مشغله ، بتونه چند تا چیز رو یاد بگیره ؟؟
چه مزایا و معایبی میتونه داشته باشه ؟؟
خب سوال اول :
اینکه بگیم دانستن چندتا علوم مختلف برای یه نفر ضروری باشه ، بدیهیه که اینطور نیست و با همون تخصصی که در حال حاضر هم داره ، میتونه مثل قبل به زندگی اش ادامه بده.
ولی معمولا آدم ها چند تا چیز مختلف رو دوست دارن یاد داشته باشن ، یا در بچگی آرزو شون رو یه جاهای دیگه ای میدیدن ولی جلو رفتن زندگی باعث شده تا آرزویی که داشتن رو از یاد ببرن و به یک چیزی که دوست ندارن ، وارد بشن.
ولی خب معمولا تجربه کردن چیزهای متفاوت ، میتونه برای انسان تاثیرگذار باشه...
مثلا شاید یک نفر که در حال تحصیل در یک رشته مهندسی است ، تجربه کردن یه رشته دیگه که شایدم غیر مرتبط با رشته الانش باشه ( مثلا روانشناسی) این احساس رو بهش منتقل کنه که چقدر به این رشته علاقه داشته و یا هم که اصلا دوست نداشته.
این باعث میشه که آدم خودش رو بهتر بشناسه و بهتر علایقش رو شناسایی کنه و شاید با این کار راه زندگی اش به سمت چیزهای بهتر عوض شه .
سوال دوم :
خب طبیعتا اگه آدمی بخاد توی چند تا موضوع مختلف کار کنه ، براش خیلی سخت میشه ولی غیر ممکن نیست.
سوالی که ممکنه پیش بیاد اینه که : اگه آدم بخاد چند تا دانش رو همزمان یاد بگیره ، احتمال این که بتونه اون موضوعات رو کامل درک کنه و بفهمه ، خیلی کمه ( میشه اقیانوسی که عمقش کمه یعنی همه چیز رو میدونه ولی کم)
ولی خب چطور آدم هایی مثل لئوناردو داوینچی تونستن چند تا چیز رو همزمان یاد بگیرن و مطمئنا سطح دانششون هم کم نبوده که معروف شدن.
پس واقعا اگه آدم علاقه مند باشه و سخت تلاش کنه ، حتما میتونه موفق بشه.
سوال سوم :
یکی از معایبی که میتونه داشته باشه ، همین عمق کم در یادگیری مطالبه که شاید باعث بشه ، فرد به اون چیزی که میخاسته نرسه و احساس پیشمانی بهش دست بده و با خودش بگه که : کاش یه چیزی رو تا انتخاب میکردم و تا آخرش پیش میرفتم.
خب مزایای زیادی میتونه داشته باشه ، معمولا چنین افرادی راحت تر میتونن با مسائلی که ممکنه چند بُعد داشته باشه مواجه بشن.
به عنوان مثال بیت کوین که اولین و در حال حاضر معروفترین ارز دیجتالیه...
خب داستان بر میگرده به اولین ماینرهای بیت کوین... چند سال پیش که قیمت بیت کوین بسیار ارزان بوده و ماین کردنش کار زیاد سختی نبوده ، هر کسی این کار رو انجام نمیداده ، چون شاید اصلا روزی رو تصور نمیکرده که قیمتش به ده ها هزار دلار برسه!!!
خب ممکنه سوال پیش بیاد چه ربطی به موضوع داشت ؟؟
نکته جالب اینجاست که اولین ماینرهای بیت کوین و کسایی که اون رو به عنوان یه چیز جدید پذیرفته بودن ، آدم هایی بودن که هم در بحث علوم کامپیوتر و هم اقتصاد سر رشته ای داشتن و تونستن با ترکیب مفاهیم به این نتیجه برسند که در آینده وضعیت بیت کوین خیلی بهتر میشه.
اگه یه نفر بوده که فقط اقتصاد میدونسته و چیزی از علوم کامپیوتر سر در نمیاورده ، نمیتونسته دقیق به مسائلی از قبیل امنیت شبکه بیت کوین ، الگوریتم های مورد استفاده و ... پی ببره ، پس از نظر اون شاید وجود همچین چیزی مردود باشه.
و بلعکس ، کسی که از علوم کامپیوتر و الگوریتم سر در میاورده ولی چیزی از تورم ، تولید ، مصرف ، سرمایه گذاری ، تجارت و... که تو اقصاد مطرح هستن ، سر در نمیاورده ، پس بازم این برنامه نویس و یا مهندس کامپیوتر این رو یه بازی میدونسته و شاید از دید این فرد هم چیز جالبی نبوده.
پس ترکیب چند تا چیز مختلف شاید بتونه که منجر به خلق یه چیز نوین و جدید بشه که دنیا رو متحول کنه.
پ ن : این مواردی بود که به ذهن خودم اومد ، اگه نظری دارین که فک میکنین میتونه مفید باشه ، اعلام کنید. : ))