هر کسی که دستی بر آتش نویسندگی دارد، خیلی وقتها نمی داند برای شروع از کجا و با کدام کلمات بنویسد. انتخاب کردن بین شروعهای مختلف و کلمههای پرتکرار و سختی که داریم، گاهی مثل دست زدن به آتش میشود. بیشتر به این بستگی دارد که آیا حق انتخاب بیشتری داریم یا باید با همین الگوهای ثابت همیشگی برای خودمان فکری بکنیم.
خیلی از نویسندهها، برای شروع، کلی ایده و مطلب دارند که نمیدانند باید از کدامشان شروع کنند. خیلیهایشان هم برای پیدا کردن ایده درست، دچار مشکلات زیادی هستند. هر دو دسته از نویسندهها، نیاز دارند که روی یک هدف و موضوع خاص تمرکز کنند. تمرکزی که آنها را به سمت نوشتن داستانهای خوب، متنهای مناسب و مقالههای فراوان حرکت میدهد. اولین اصل برای تمرکز هم همین است: انتخاب!
دنیای امروزی نسبت به دنیای گذشته ما، حق انتخابهای زیادی به ما داده است. اما این حق انتخاب بیشتر، به ما آزادی بیشتری نداده، بلکه اوضاع را وخیم تر کرده است. مثلاً تصور کنید که در گذشته، یک دختر آسیابان میدانست که قرار است با یک مزرعهدار گندم ازدواج کند، چون شغل پدرهایشان با هم مرتبط بوده و این ازدواج از قبل ثبت شده است. یا مثلاً عقد پسرعمو دخترعموها در آسمان بسته شده بود. کسی دنبال عشق و عاشقی و پیدا کردن جفت و یار نمیرفت. اگر هم میرفت، مجنون میشد. در چنین شرایطی، مسالهای به نام انتخاب کردن وجود نداشت و تمام گزینهها از قبل مشخص بودهاند.