
بن بست نویسندگی تقصیر خودتان است. این که الآن نمیتوانید بنویسید، تقصیر لحظههایی است که با تمام وجود نوشتهاید! شاید فکر کنید که دارم شوخی میکنم. این که نوشتن به بدن شما فشار نمیآورد، دلیل نمیشود که بدنتان مثل یک ورزشکار، کوبیده نشود. اگر تصور میکنید که نوشتن همان عرقریزان روح است، دارید به خودتان ظلم کردهاید. نوشتن باید مثل شنا کردن روی یک حوضچه، راحت و آرامشبخش باشد.
همین الآن که دارم این متن را مینویسم، حس میکنم که دستهایم خودشان مینویسند. قبل از نوشتن، کارهایم را کردهام، کلاسم تمام شده است، تحقیقهایم را نوشتهام، به گذشته و آینده متنم رسیدهام و حالا دارم مینویسم. مسئله به همین سادگی است. اگر این کارها را نکنم، حتماً من هم مثل شما دچار بن بست نویسندگی میشوم! کارهایتان را باید قبل از نوشتن انجام بدهید. نوشتن خود مسابقه است. باید به اندازه کافی تمرین کرده باشید. سختی تمرین و عرقریزان و فشار و درد و رنج را باید قبل از لحظه نوشتن به دست آورده باشید.

پایان فیلم درباره الی چه می شود؟
یادداشتی در مورد فیلم اژدها وارد می شود
صفحات صبحگاهی خوب است یا بد
سایت نویسندگی مصطفی مردانی
هر لحظه که مینویسید، لحظه جدیدی است که با دانش جدیدتان مینویسید. هر بار که میدوید، توان بیشتری نسبت به روز قبل دارید، پس موقع نوشتن هم باید به این فکر کنید که بهتر از روز قبل هستید. فکر کردن را کنار بگذارید. بن بست نویسندگی با نقد کردن هم به وجود میآید. وقتی کسی از متن شما ایراد میگیرد، یعنی دارد تلاش میکند فکرتان را درگیر منطق کند تا نتوانید بنویسید. حتی همین الآن که نقد را شنیدید، نباید به خود نقد فکر کنید. باید متن جدیدی را با دانش تازه بنویسید تا در ذهنتان جا بیافتد، بعد دوباره سراغ متن قدیمی بروید.
اگر متن شما انسجام ندارد، یک متن منسجم بنویسید تا درک بهتری از پیوستگی و همبستگی پیدا کنید. بعد دوباره به سراغ متن قدیمی بروید و مشکلش را پیدا کنید، البته اگر واقعاً مشکلی وجود داشته باشد. بن بست نویسندگی فقط یک مشکل ذهنی است. خیلی وقتها که درگیر نوشتن میشوید، کار درست را انجام میدهید، بدون این که بدانید. متخصصها بدون فکر و بدون اراده کارهایشان را انجام میدهند. از دانش و منطق به درک و شهود رسیدهاند. طوری که در همان لحظه که با مشکل روبرو میشوند، راه حلش را هم پیدا میکنند. تخصص نیازی به فکر کردن ندارد. یک حرفهای، دانشش را به دست آورده و حالا فقط از آن استفاده میکند.

بن بست نویسندگی ساده است! فقط وقتی تمرین نداشته باشید به این نقطه میرسید. اصلاً به این فکر نکن که نوشتن با یادگیری اصول به دست میآید. هیچ کاری بدون تمرین کردن تبدیل به مهارت و تخصص نمیشود. اگر فکر میکنید که با تصور دویدن تبدیل به دونده میشوید، پس میتوانید با فکر کردن به نوشتن، نویسنده هم بشوید. در حالی که نویسندگی خودش یک روند سخت و پرتکرار است که روزی تبدیل به یک کار ساده و معمولی میشود.
برای نوشتن فقط کافی است که یک نکته را یاد بگیرید و تا سر حد مرگ تمرین کنید. آن قدر این تمرین را ادامه بدهید که خسته بشوید. به خیلی از نوشتهها باید به چشم تمرین نگاه کنید. تمرینها را میشود دور ریخت. مثل تعمیرکاری که مدام روی دستگاههای مختلف، خودش را محک میزند. دانشش را آزمایش میکند و بعد سراغ وسیلههای من و شما میآید. حالا کدام نویسنده ای را پیدا میکنید که روی خاطراتش از سر کوچه ایستادنها تعصب نداشته باشد. گاهی وقتها دیده شده که حتی روی داستانی که از تجربه احساسات نوجوانی هم تعصب داشتهاند. داستانشان در این حد بوده که فلانی را دیدم و چه قدر منقلب شدم. دلم میخواست بروم سمتش و بگیرمش و با او حرف بزنم.
بن بست نویسندگی را میشود ساده تر هم گفت. کسی که وقتی برای تمرین نمیگذارد، مثل دونده ای است که عضلههایش استفاده نشده. حتی تصورش هم درد دارد که کسی بدون تمرین دویدن، دور تا دور استادیوم آزادی تهران را بدود. تفکرش هم به ذهن آدم فشار میآورد. بن بست نویسندگی تا حدی شبیه به کوفتگی بعد از چنین دویدنی است.
هاروکی موراکامی هم در کتاب «وقتی از دو حرف میزنم» به کوبیدگی اشاره میکند. زمانی که او در یک دوی ماراتون شرکت میکند و تا آخرش میدود. مسلماً خودش هم میدانسته که بدنش توان دویدن چنین مسافتی را ندارد. با پررویی و جسارت تمام مسیر را طی میکند، اما با کوبیدگیاش هم روبرو میشود. مردی که ادعا میکند در طول این سالها کمتر پیش آمده که روزی را ندود، در آن صفحهها از کتاب، اعتراف میکند که یک ماهی حتی به سمت دویدن هم نرفته.
خودتان را کوبیده نکنید که مجبور شوید بیشتر از حد استراحت کنید. نویسندگی آن قدرها هم ارزشش را ندارد. بهتر است سلامتی و شغل و خانواده و ورزش را هم به اولویتهای خودتان اضافه کنید. همه چیز از جدول ترجیحات میآید. اگر نویسندگی جزو پنج اولویت اصلی شما باشد کافی است. بقیه را هم حساب کنید.
این سوال را میپرسم که برایم نظر بگذارید. واقعاً چه قدر تمرین میکنید؟ تمرینها را نگه میدارید یا دور میاندازید؟ اصلاً به تمرین کردن فکر میکنید؟ تا حالا شده متنی بنویسید که از اول میدانستید فقط تمرین نوشتن بوده؟
اینستاگرام | تلگرام | توییتر | لینکدین |