
شاید برایتان جای سوال باشد که نوشتن چه ربطی به فن بیان دارد. برای من هم سوال است که بدون نوشتن چه طور میشود تاثیرگذارتر حرف زد؟ اگر نتوانیم تاثیر کلمهها و عبارتها را درک کنیم، اگر نتوانیم بخشهای مهم صحبتمان را بخش بندی کنیم، چه طور میتوانیم کوتاه و منسجم و البته تاثیرگذار حرف بزنیم. وقتی با نوشتن آشنا بشوید، شیوه جمله بندی، پاراگراف بندی، پیدا کردن مترادفهای یک کلمه، استفاده نکرده از فعلهای تکراری و شیوههای مهم دیگر، چه تاثیری در گفتگوها میگذارد.
پایان فیلم درباره الی چه می شود؟
یادداشتی در مورد فیلم اژدها وارد می شود
صفحات صبحگاهی خوب است یا بد
سایت نویسندگی مصطفی مردانی
فن بیان بدون نوشتن، مثل این میماند که با دستهای بسته، زبان بدن یاد بگیریم. یعنی دست و پای شما را ببندند و از شما بخواهند زبان بدن خوب را اجرا کنید. این که ندانید کلمه «جزا» را با کلمههای «تاوان»، «مجازات»، «تقاص» و کلمههای دیگر میشود جایگزین کرد، به قدرت و زیبایی صدای شما ربطی ندارد. این که جملههای شما بی سر و ته بشود، با صدایی که از سینه یا سر بیاید تغییر نمیکند. فن بیان را با نوشتن بالا ببریم.
قبل از این که کلاس فن بیان بروم، مدرس دورههای زیادی بودم. صدای من همیشه پایین بود. مجبور بودم کلاسهای کوچک بگیرم تا بتوانم صدایم را به گوش همه برسانم! یا صداهای مزاحم مثل صدای شهر یا صدای کولر و اسپیلت و… را حذف کنم، که البته در ساعتهای مختلف، دردسرهای خودش را هم داشت. در نتیجه به کلاس فن بیان نیاز پیدا کردم.
جلسه اول که قرار بود خودمان را معرفی کنیم و دلیل انتخاب این کلاس را بگوییم شروع شد. دلایل بیشتر حول و حوش بلندتر حرف زدن (که دلیل خودم هم بود)، بهتر حرف زدن و اینها میچرخید. تا این که رسید به یک خانم بیست و چند ساله که گفت:«من میخواهم طوری حرف بزنم که حرف من را باور کنند. حرفم را قبول کنند. به من شک نکنند.»
حرفهایش خیلی عجیب بودند. مدرس کلاس فقط یک جمله در جواب گفت که امیدوارم موفق باشید، اما برای جواب، این جمله خیلی کوتاه بود. نیاز این آدم در این کلاس نبود. اگر میخواست باورپذیرتر حرف بزند، باید کلمههای بهتری انتخاب میکرد. بلندتر حرف زدن با همان کلمههای قدیمی، مشکلی را حل نمیکرد.
در نگاه اول، کسی نمیتواند درک کند که کلمهها چه قدر موثر هستند. ما در کلاس فن بیان یاد میگیریم که کلمهها را چه طور تلفظ کنیم، اما این کلاس به شما نمیگوید که چه طور کلمهای مناسب با احساست پیدا کنید. پیدا کردن کلمهها، جمله بندی، ساختاربندی متن و گفتگو و پیش بردن روایتی که در ذهن دارید، هیچ ربطی به کلاس فن بیان ندارد. مگر این که داستان نویسی یا نویسندگی را در کنارش یاد گرفته باشید.
کتابهای صوتی زیادی را میشنویم که گوینده فقط روخوانی کرده. گویندهها بدون آشنایی با کلمهها، نمیتوانند فن بیان خوبی داشته باشند. آنها با جنس و زمان و شکل کلمهها آشنا نیستند و در زمان خواندن، همه را به شکل یک ردیف آجر میبینند. چنین رویکردی به گویندگی و فن بیان، مرگ آور است. مثل این میماند که برای خوردن پیتزا به کبابی رفته باشیم. بو و طعم و مزه و شکل پخت آنها فرق میکند و واقعاً هیچ ربطی به همدیگر ندارند.
گاهی وقتها علایم نگارشی را به درستی رعایت نمیکنیم و به هدف درست هم نمیرسیم. در مورد ویرگول، توضیح داده بودم که اگر جایی نیاز به مکث دارد، از ویرگول استفاده کنید. نکته دیگری هم در مورد ویرگول هست: هر جایی که امکان اشتباه وجود دارد، ویرگول بگذارید.
مثال:
برای دیدن قبل از شما آمده بودم.
برای دیدن، قبل از شما آمده بودم.
قبل از شما برای دیدن آمده بودم.
تفاوت آشکار است. جمله اول مفهوم نیست. جمله دوم درست است، اما کارآیی لازم را ندارد. جمله سوم بدون این که نیاز به ویرگول یا علامت دیگری باشد، منظور را به ترتیب میرساند.
کلمهها ابزار کار یک نویسنده و گوینده هستند. خیلی وقتها لازم است که از روی متن خودمان بخوانیم. داستان خودمان، قصه خودمان، متن و یادداشتی که نوشتیم یا حتی حرفی که میخواهیم به کسی بزنیم. تمام اینها به شناخت کلمات و دایره واژگان نیاز دارد. چه قدر برای این که تاثیرگذارتر حرف بزنید، از کلمههای مناسب استفاده میکنید؟ جواب در کلاس دایره واژگان است.
اینستاگرام | تلگرام | توییتر | لینکدین |