
اگر مسیر نویسندگی را در پیش گرفته اید و فکر میکنید که برای نوشتن باید آماده بشوید، اولین قدم زدن وبلاگ نویسندگی است. حالا نه این که حتماً در مورد نویسندگی بنویسید. اولین قدم این است که در مورد دغدغهها، کتابهایی که خوانده اید، نکتههایی که نوشته اید، شخصیتهایی که چشم شما را گرفته اند و… بنویسید. شاید باورتان نشود، اما نوشتن از یک بخش کوچک از دنیا بهتر است از این که در مورد همه چیز نظر بدهید.
مثلاً اگر شما عاشق کوتاه کردن موهای سر هستید، بهتر است در مورد کلهها و موهایشان صحبت کنید. به جای این که در مورد همه چیز بخواهید بنویسید. همین کوچک کردن حوزه ای که در آن مطلب مینویسید، باعث میشود که چشمها کم کم به سمت شما برگردد.
پایان فیلم درباره الی چه می شود؟
یادداشتی در مورد فیلم اژدها وارد می شود
صفحات صبحگاهی خوب است یا بد
سایت نویسندگی مصطفی مردانی
اگر روزهای اولی است که میخواهید وارد حوزه نویسندگی بشوید، بهتر است اول چند تا کتاب بخوانید. یک صفحه شخصی در اینستاگرام یا تلگرام باز کنید. لینکدین هم گزینه خیلی خوبی است. اگر بخواهید حرفه ای بشوید، لینکدین را از همین الان شروع کنید. لینکدین یک شبکه اجتماعی علمی و حرفهای است که هر کسی میتواند در آن مطلب بنویسد و خودش را به دیگران معرفی کند.
با نوشتن متنهایی که حرفه ای و کارشده هستند، مسیر خودتان را شروع کنید. اگر امروز شروع کنید و سه ماه دیگر به اشتباههای اولتان نگاه کنید، در آن روز به خودتان افتخار خواهید کرد که شروع کردهاید. اما اگر سه ماه بگذرد و فکر کنید که دیگر این بار بهتر مینویسید، باز هم مجبورید مسیری که باید سه ماه پیش شروع میکردید، با همان اشتباهات جلو بروید. این رسم بازی است که بدون تمرین، بدون انجام دادن و بدون نوشتن، پیشرفتی هم نخواهید داشت.
یکی از دوستان قدیمیام میگوید:«یک جا نشین و فکر کن. استرس میگیری. انجام بده که استرس نگیری.». اگر واضحتر به این حرف نگاه کنیم، معنای واضحی دارد. این ماییم که با انجام ندادن کارها به خودمان اضطراب میدهیم. هر چه قدر بیشتر نگاه کنیم، بیشتر استرس میگیریم.
این که تاکید میکنم همین الان وبلاگ نویسندگی بزنید، به خاطر این است که جلوی اضطراب بیشتر را بگیرید. جلوی این را بگیرید که از این سخت تر بشود. خود من به محض این که فهمیدم وبلاگ چیست، وبلاگ زدم و نوشتم. سه تا وبلاگ اولم به غار نیستی رفتند. حتی اسمشان را هم یادم مانده. اما فکر کنم یک روزی در یک حرکت انتحاری، همه را پاک کردم.
اما اگر همان وبلاگهای ضعیف نبودند، جرات بهتر نوشتن پیدا نمیکردم. وبلاگهایی هم دارم که هنوز هستند و بهشان افتخار میکنم. اما وقتی متنهایشان را میخوانم، میبینم چه قدر به ویرایش نیاز داشتند و دارند. مسلماً نه آن زمان و نه الان نمیتوانم به خودم بگویم که نیاز به ویرایش ندارم. اما حداقل کاری انجام داده بودم، تمرین کرده بودم و حالا از دیدن گذشته خودم خوشحالم.
کسی که میدزدد، همیشه دزد باقی خواهد ماند. اگر شما به نوشتن ادامه بدهید، این دزدها کم کم جایگاهشان را از دست میدهند. تنها کاری که میتوانند بکنند این است که مدتی با متنهای دزدی، خودشان را جایی مطرح کنند. اما بعد از مدتی نه تنها همان جایگاه را از دست میدهند، بلکه به دلیل ناتوانی در ارائه یک نسخه جدید از متنی که دزدیدهاند، مثل ستارهها در دل روز محو میشوند.
کسی که مینویسد و میتواند بنویسد، از دزدیده شدن مطلبش نباید بترسد. چون او میتواند باز هم یکی دیگر خلق کند. شاید متن بعدی خیلی بهتر باشد. اما اگر با این ترس میخواهید زندگی کنید، بهتر است در غار خودتان بمانید. شما اگر طلا هم داشته باشید، ترس از دست دادن یا دزدیده شدنش را دارید. آیا به این نتیجه میرسید که ازش استفاده نکنید، چون ممکن است دزدیده شود؟
دزدی همیشه وجود دارد. اما باید راه مراقبت از نوشتههایتان را هم یاد بگیرید. تا وقتی همهی متن و دانش خودتان را یک جا برای دیگران نگذارید، مسلماً کاری هم از دست دزدها بر نخواهد آمد.
اینستاگرام | تلگرام | توییتر | لینکدین |