پایان تلخ چه قدر مهم است؟ قدیمترها که فیلم میدیدم از پایانهای دردناک بدم میآمد. روی آوردم به رمان و کتاب، دیدم که آنجا هم وضعیت همین است. به جز چند موردی که خیلی هم در ذهنم نیست، پایانها عموماً دردناک بودند. گاهی حتی خواب ادامه فیلم را میدیدم. یا حتی ادامه داستانهایی که خوانده یا شنیده بودم. درد میکشیدم از این پایانی که انتظارش را نداشتم. انگار حرفی پشت سر این پایان بود که درکش نمیکردم.
پایان فیلم درباره الی چه می شود؟
یادداشتی در مورد فیلم اژدها وارد می شود
صفحات صبحگاهی خوب است یا بد
سایت نویسندگی مصطفی مردانی
بعدها متوجه شدم که آدمهای زیادی به خاطر همین پایانهای دردناک، دیگر سینما نمیروند، فیلم نمیبینند و حتی کتاب نمیخوانند. از خوانندههای زیادی میشنوم که «کتابهای ایرانی پر از آه و ناله هستند.» یا «فیلمهای ایرانی همه اش بزن بکش و غیرتی بازی است!» و بگذریم از حرفهای دیگر. اما این موضوع فقط به فیلمهای ایرانی برنمیگردد. درست است که غیر ایرانیها با گذاشتن چند تا از آن عاشقانههای قابل سانسور، حال مخاطب را کمی عوض میکنند، اما در نهایت همان کاری را میکنند که نویسنده ایرانی با حال مخاطب کرده است.
اولین فیلمی که چنین حالی به من داد، «پستچی دوبار زنگ میزند» با بازی جک نیکلسون و جسیکا لانگ بود. وقتی فیلم شروع شد، از دیدن صحنههای خیانت زن حالم گرفته میشد. شوهرش را میدیدم، تا حدی حق میدادم به زن. اما با طبیعت روزگار کاری نمیشد کرد. زن جذاب بود و پستچی هم از آن کاربلدها که زن را با تمام جزئیاتش میشناخت. زن برای بار اول خیلی مقاومت کرد و دست آخر کوتاه آمد. اما وقتی دید که ماجرای زندگی اش میتواند خیلی بهتر باشد، با مرد همراه شد.
از لحظه همراهی مرد با زن، تنفر من به فیلم شروع شد. تا قبل از آن منتظر بودم که زن کاری بکند اما نکرد. هر روز بیشتر و بیشتر به مرد گرایش پیدا میکرد و شوهر دائم الخمر هم هر روز حال بدتری پیدا میکرد. تا این که نقشه کشیدند و شوهر را کشتند. جایی او را چال کردند و تصمیم گرفتند از شهر فرار کنند. به نظر شروع یک داستان عاشقانه بود، اما این داستان با کشته شدن زن توی جاده تمام شد.
وقتی زن کشته شد، نفرتم آرام پایین آمد. کمرنگ شدن حس نفرت، درد خیانت و عشق زشت را خوب درک کردم. میتوانم بگویم هیچ چیزی غیر از این آرزو نداشتم که خوشبخت نشوند و نشدند. آن جا بود که اهمیت پایان تلخ را درک کردم. گاهی وقتها بهتر است پایان را تلخ کنیم تا مخاطب ببیند همیشه میانبر به هدف نمیرسد.