mosiQari
mosiQari
خواندن ۶ دقیقه·۵ سال پیش

تجربه اولین همکاری با ناشر بزرگ بازی یا چطوری خاک رو تبدیل به طلا کنیم؟

روزای اولی که با علی هم تیمی شده بودم و داشت بهم بازی سازی رو یاد میداد، در کنار کلی چیزای مفید که در اون دوره فشرده ازش یاد گرفتم یه جمله ش برای همیشه توی ذهنم نقش بسته:

درسته که کار توی envato خیلی بی دغدغه ست و میتونی به راحتی ازش پول دربیاری بدون اینکه نیاز به سر و کله زدن با مشتری سر تغییرات کوچیک داشته باشی، اما اینو بدون که وقتی برای یه مشتری کار سفارشی میزنی هر چیزی که مشتری ازت میخاد و تو بلد نباشی، یه فرصته برای بهتر شدن!

اما اون روزا اینقدری تجربه نداشتم که این جمله رو با پوست و استخونم درک کنم، و شاید envato اینقدر فریبنده بود که حتی چنین مزیتی توی کار با مشتری هم نمیتونست جلودار ما برای کار توی این فروشگاه بزرگ باشه. فکر کنم همین دلایل بود که حتی خود علی هم دوست داشت با envato کار کنه.

بد یا خوب الان اینجام خیلی دور از envato. با کلی تجربه بد و خوب از کار با ناشرای بازی. امیدوارم این تجربه ها به دردتون بخوره...

شروع ماجرا

بعد از کلی ماجراهای عجیب و غریب که در پست قبلی براتون گفتم و بعد از ساخت یه بازی برای کمپین عیدانه همسا که متعلق به شرکت همسا بود و بعد از ساخت بازی Frontline که یکی از اولین تجربه اورجینال مون بود (شاید روزی تجربه های این پروژه های فوق العاده رو هم براتون گفتم) من دنبال یه بازی میگشتم که زیاد وقتمو نگیره و بتونم یه پول تو جیبی ازش دربیارم. چند روزی توی google play و app store و سایتای بازی چرخ زدم تا رسیدم به یه بازی پازلی که باید بصورت متقاطع بلاک اعداد رو کنار هم میذاشتی تا مجموع ردیف یا ستون ها به 10 برسه.

بازی TENS! کاری از شرکت Kwalee
بازی TENS! کاری از شرکت Kwalee


بازی زیاد محبوبی نبود اما من تصمیم گرفتم با تغییر گرافیک دوباره بسازمش. وقتی تصمیمم برای ساخت این بازی قطعی شد در مورد گرافیک این بازی با گرافیست شرکت صحبت کردم. برای بار اول بود که بازی رو میدید کمی ناامید شده بود، فکر کنم حس میکرد خیلی ساده و دم دستیه. کمی به عقب رفت و با دقت به صفحه بازی نگاه کرد. شاید میخاست چیزی فراتر از قوانین ساده بازی رو ببینه.

هنر گوش دادن

"چی میشه اگه بجای اعداد از کارت پاسور استفاده کنیم؟" این رو گفت و بلند شد و رفت. شاید چیزی همینجوری به ذهنش رسیده بود، شاید حس میکرد که یه حرف الکی زده و شاید میخاست بگه منم میتونم ایده بدم. نمیتونم در مورد این چیزا قضاوت کنم اما اینو میدونم که من باید به عنوان یه طراح بازی به حرف همه کس و همه چیز برای ساخت یه ایده خوب گوش بدم. همونطور که جسی شل در کتاب The art of game design میگه:

در بین تمام مهارت هایی که به عنوان طراح بازی باید یاد بگیرید مهارتی هست که از همه مهمتر است. شاید حدس بزنید که "خلاقیت" باشد. اما به نظر من خلاقیت دومین مهارت مهم است. شاید بگویید چون طراحی بازی به معنی تصمیم گیری است، مهمترین مهارت "تفکر انتقادی" یا "منطق" باشد. این ها نیز مهم هستند اما نه مهمترین. مهمترین مهارت یک طراح بازی "گوش دادن" است. گوش دادن به همه چیز.

حرفش هرچقدر هم که ساده به نظر میومد برای من که اون زمان علاقه زیادی به بازی 21 داشتم خیلی جذاب به نظر میرسید. باعث شد تا من چندین روز درگیر شکل دهی به ایده بشم. بازی تبدیل شد به یه بازی پازلی/کارتی که بازیکن باید بلاک کارت های پاسور رو داخل خونه ها قرار میداد تا 21 ساخته بشه تا جایی هم که ممکن بود قوانین بازی 21 واقعی رو اعمال کردم. اسم بازی رو هم 21 متقاطع یا Crossover 21 گذاشتم.

چقد خوبیم ما

بعد از یک ماه کار مداوم روی ایده و درگیر شدن با کارای فنی نسخه اولیه بازی آماده شد. خیلی بهش افتخار میکردم حس میکردم که بهترین بازی ایه که میتونستم بزنم، حس میکردم همه چی دقیقا درست در سرجاش قرار داره و هر ناشری بازی رو ببینه به راحتی و با مبلغ بالا قبولش میکنه.

نسخه اولیه بازی Crossover 21
نسخه اولیه بازی Crossover 21

بازی رو به تمام ناشرایی که لازم بود فرستادیم اولین ناشر خیلی بازی رو دوست داشت اما پول زیادی حاضر نبود بابتش بده. همین ما رو امیدوار کرد که میشه به ناشرای بزرگ تر با قیمت بهتری بفروشیمش. اما ناشرای بعدی هم ناامیدمون کردن اونا بهمون گفتن که طبق قوانین سایتشون نمیتونن بازی های ورق یا Casino قبول کنن.

خیلی ناامید شده بودیم، تقریبا دو ماه تلاشمون داشت نابود میشد. در اون موقع بود که علی بهم گفت اگه بازی رو بتونیم برای نسخه دسکتاپ هم سازگار کنیم میتونیم برای ناشرای بزرگتر هم ارسالش کنیم. خیلی سریع شروع کردیم به تغییر بازی حدود دو هفته ای طول کشید تا تونستیم نسخه جدید رو ارائه بدیم.

منجی از راه رسید

وقتی بازی رو برای اولین ناشر یا همون Famobi ارسال کردیم، مدیر عاملشون به سرعت پیام داد و گفت بازی رو میخاد. شگفت زده شده بودیم، مدت ها بود که دوست داشتیم بازیمون توی Famobi باشه هیچوقت فکرشم نمیکردیم که چنین ناشر بزرگی (نه خیلی بزرگ) بازی ما رو بخواد. اون گفت که حاضره نسخه ابتدایی بازی رو با چندتا تغییر کوچیک به قیمت خیلی خوبی از ما بخره (متاسفانه بعد از صحبت با اعضا تیم تصمیم بر این شد که مبلغ رو نگم).

ما سریعا معامله رو قبول کردیم و در عرض یک هفته تغییرات رو اعمال کردیم. بازی رو دوباره ارسال کردیم و اونا دوباره از بازی ایراد گرفتن. باز هم تغییرات رو انجام دادیم و ارسال کردیم. و باز هم تغییر و تغییر...

یک سوم! مگه میشه؟

نمیدونم چطوری اینقدر سریع گذشت ولی وقتی به خودمون اومدیم متوجه شدیم که چهار ماه گذشته و هنوز Famobi در حال ارسال ایرادات بازیه. دیگه میتونستیم ادعا کنیم که بازی فقط متعلق به ما نیست. بازی کاملا تغییر کرده بود. بازی ای که در ابتدا با حجم 52 مگ برای Famobi ارسال کرده بودم الان تبدیل به 17 مگ (یک سوم حجم اولیه) شده بود.

روند کاهش حجم بازی طی 4 ماه
روند کاهش حجم بازی طی 4 ماه

وقتی دوباره به بازی نگاه میکردم پختگی رو در تمام جوانب بازی احساس میکردم. این بازی ای نبود که فقط متعلق به تیم ما باشه این بازی به DoonDookStudio و Famobi تعلق داشت.

نسخه منتشر شده از بازی Crossover 21 در سایت Famobi
نسخه منتشر شده از بازی Crossover 21 در سایت Famobi


حق با اونا بود، اونا با دستکاری قسمت هایی که حجم زیادی داشت و منابع سیستم رو درگیر میکرد به صورت خیلی نامحسوس ما رو به سمت ساخت بازی به بهینه ترین شکل ممکن مجاب کردن. گرافیک بازی به کلی تغییر کرد و بجای گرافیک پر جزییات و شلوغ ما، اونا کار رو به سمت گرافیک ساده و مینیمال سوق دادن. اونها به ما یاد دادن که چقدر مهمه که بازی در حد امکان بهینه باشه و بشه با تمام این کمبودها بازی رو به بهترین شکل ممکن ارائه داد.

اینترنت من کو؟

شنبه بود همه چیز داشت خوب پیش میرفت و دیگه کار داشت به اتمام میرسید. در حال ارسال قرارداد و حل و فصل مسائل مالی بودیم و اونا از ما خواستن تا چهارشنبه بازی رو کامل بهشون تحویل بدیم تا در سایت منتشرش کنن که یهو در اقدامی شجاعانه و مدبرانه اینترنت این بلای خانمان سوز قطع شد!

تا دو روز هیچ اطلاعی از اونها نداشتم از طرفی هم بهشون قول داده بودم که بازی رو تا دوشنبه به دستشون میرسونم خوشبختانه یکی از دوستان که بصورت خیلی محدود به اینترنت دسترسی داشت تونست یه ایمیل بهشون ارسال کنه و اوضاع بسیار عجیب ایران رو براش توضیح بده. من خیلی استرس داشتم که عکس العملشون چی میتونه باشه. حس میکردم اونا هیچ وقت حال ما ایرانی ها رو درک نمیکنن و قرارداد رو فسخ میکنن. اما فردای همون روز ایمیلی از Famobi به دوستم ارسال شده بود که در متنش گفته شده بود: "به دوستت بگو نگران نباشه ما این مساله رو درک میکنیم و منتظر ارسال آخرین نسخه بازیش می مونیم".

بالاخره وقتی جمعه شب ساعت 11 اینترنت منطقه ما وصل شد تونستم اولین پیامم رو بهشون بدم، همون لحظه میخاستم بازی رو براشون ارسال کنم که در جواب پیامم نوشتن: "ممنون که در سریعترین زمان ممکن با ما ارتباط گرفتی آخر هفته خوبی داشته باشی دوشنبه میبینیمت :)".

Head of Game Design at https://doondook.studio
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید