محمدرضا مصلح
محمدرضا مصلح
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

بالانس ترازوی دانش و عملگرایی تا موفقیت


یکم به دور و بر خودمون که نگاه کنیم، آدمای پر تلاشی رو میبینیم که هیچ وفت به نتیجه نمیرسن، شب و روز رو در حال دوندگی و تلاشن اما به چیزایی که خواستن نرسیدن!!!!

یه دسته دیگه هم هستند کوهی از تجربه، کوهی از دانش، همیشه توی جمعها آدما دورشون رو میگیرن که درسای جدیدی ازشون بگیرن، باهشون مشورت کنند، ولی خودشون به جایی که میخوان نرسیدن!!!!

درسته برای رسیدن به موفقیت و رضایت از زندگی عوامل زیادی دخیله، اما الان فقط میخوام به تعادل در کسب دانش و عملگرایی بپردازیم که منجر به مهارت و اعتماد به نفس هم میشه؛ پس اصول مهمی رو داریم بررسی میکنیم، اینکه چرا اونایی که پیوسته در تلاشند یا اونایی که سرشار از علم و تجربه هستن به جایی که میخوان نمیرسن و بعد از یه عمر وقتی به گذشتشون نگاه میکنن راضی نیستن.

اصلا دانش مهمتره یا کار، کدوم وزن بیشتری رو توی ترازوی رسیدن به رضایت و موفقیت دارند؟


- میخوام از پر تلاشها شروع کنم، اونایی که سالها دویدند و نرسیدن. یه مثال هست که میگه اگه هنگام بریدن درخت با اره ، لحظاتی رو صبر کنی و ارت رو تیز کنی زودتر و راحتتر میتونی درخت رو قطع کنی، این مثال رو چرا زدم، چون این اره تیز کردن همون دانشیه که با نگاه کردن به عملکردت و بررسی نیازت تو باید بهش برسی یا دانشیه که میتونی بیاموزی، این همون کاریه که بهره وریت رو افزایش میده و از تو یه انسان موفق میسازه.

درس این مثال اینه که فقط نرو، گاهی صبر کن، به عملکردت نگاه کن، ببین چه تجربه ای یا دانشی میتونه بهت کمک کنه، سرعتت رو بالا ببره، نتیجه رو افزایش بده و در مجموع بهره وری و رضایت از زندگیت رو بالا ببره.

- حالا میریم سراغ عالمان بی عمل، قطعا پیدا کردن دانش و علم لذت داره و خودش دستاورد بزرگیه، که چیزای جدید بیاموزی اما نارضایتی تو این ادما چه جوریه ؟!؟!؟!؟!

فکر کنید شما میخواین اشپزی یاد بگیرین، میرید یه دوره اشپزی شرکت میکنید و برای یک سال تمام این دوره رو میگذرونید، توی این مسیر با سبکهای مختلف اشپزی هم اشنا میشید و تصمیم میگیرید اونا رو هم یاد بگیرید، بعد از دوسال یکی از شما میخاد که براش یه قضا درست کنید (مثلا قیمه که توی دوره اول اموزش دیدید) و شما بهش میگید من هنوز امادگیش رو ندارم و تا به حال دست به اجاق نزدم و فعلا قصدم تکمیل دوره های آشپزیمه؛ مدتی میگذره و شما میبینید بعد از صرف این همه زمان و انرژی هیچ دستاوردی نداشتید و همچنان کلی علم برای آموزش دیدن وجود داره، وای چقدر خسته کنندست، این همه اموزش و من نمیتونم هیچ استفاده ای ازش بکنم. به نظرتون مشکل توی علمه؟؟؟ دانش این فرد کمه یا عملگرایی؟!؟!؟!

پس توی زندگی، هم باید بدونی و هم باید عمل کنی، این ترازو این طوری عمل میکنه که نباید توی هیچ کدوم از کفه های دانش و عملگرایی گیر کنی، یکم یاد بگیر یکم عمل کن- یکم عمل کن یکم یاد بگیر- تعادل توی کفه های این ترازوئه که بهره وریت رو افزایش میده و باعث پیشرفت و رضاییت میشه.

- تا اینجا که اومدیم یک قدم هم فراتر بریم، در مورد کسایی بگیم که از علم و عملشون برای خودشون استفاده نمیکنن یا به اصطلاح کوزه گرایی که از کوزه شکسته آب میخورن، ینی چی؟؟؟؟؟

ینی اینکه توی زمینه ای که دانش دارن یا کار میکنن برای خودشون نه وقت میذارن و نه تلاش میکنن، وخیرشون به خودشون نمیرسه، مثل کی؟ فکر کن یه مشاور خانواده باشی، روزها و سالها به مردم کمک میکنی تا توی روابط و زندگیشون پیشرفت کنن اما خودت یا روابط خوبی رو تجربه نمیکنی یا اصلا ازدواج نکردی..... اینطوری هم بعد از یه عمر وقتی برگردی به عقب و ببینی چه تاثیری توی زندگی دیگران داشتی و خودت هیچ کدوم رو نداری باعث حس عدم رضایت و موفقیت میشه، که بر میگرده به دوست داشتن خودت که توی مقالات بعدی درموردش با هم صحبت میکنیم.

بر گردیم به بحث اصلیمون و اینکه "اگه به بالانس این ترازو دقت نکنی و توی یکی از کفه ها کیر کنی و بهش عادت کنی، روزی میرسه که یا برای رسیدن به تعادل خیلی دیره یا باید برای تغییر عادتات خیلی تلاش کنی"


امیدواروم همیشه علم و عملتون متناسب باشه

تلاشعلمعملموفقیتدانش
اجرای بیش از 580 ساعت جلسات بیزنس و لایف کوچ موفق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید