بهار نام دیگر کدام عاشقانه ی توست ؟
جانا
می دانم دانای سکوت و ابر و اینه ها مانده ای
در امدنش و به بارانی
و گل دادن فصل
و التیام بشارت دهنده ای دیگر
و هر بار نمی دانم چه میگوید این هزار سالگی
که در چشمان تو گم میکند سال خویش را
و در بهار دو باره پیدا میشود
چون من اغاز
من ما شده
من شعر
من نگاهت
در نقطه اغاز بهار