سلام به همهی عزیزان،
یک سال و نیمی میشه که زندگی ما از ایران به دنیایی جدید منتقل شده. حالا که به زندگی جدید عادت کردم و زندگی به روال افتاده، فرصت و تمرکز لازم برای پرداختن به موضوعاتی رو یافتم که از مدتها پیش میخواستم در موردشون بنویسم. ما از ایران به خاطر شرایط همسرم تصمیم به مهاجرت گرفتیم. سر همین گفتم با نوشتن و نشر کردن تجربیاتی که در این سالها کسب کردم یک جورایی تلاش کنم که دین و تعهدم رو به محیطی که این نگاهها رو برای من به ارمغان آورده، ادا کنم. همچنین این نوشتار مقدمهای بشه برای آشنایی با آدمهایی که در پخته کردن نگاهم به زندگی، بهم کمک کنن. شروع سال نو، فکر میکنم زمان مناسبی باشه برای این اشتراک تجربیات و دیدگاههام.
این مجموعه نوشتاری که قصد دارم اینجا به اشتراک بگذارم، داستانی است از یک سفر فکری و تلاش برای به واقعیت پیوستن اون در جهانی واقعی؛ روایتی از تجربیات و رویدادهای درونی و بیرونی که در ایران با آنها روبرو شدم و همچنان در حال تجربه و کشف اونها هستم. امید دارم این نوشتهها بتونه ایدههایی رو برای کسانی که به دنبال زندگیای آگاهانه هستن، ارائه بده. زندگیای فراتر از الگوهایی که اجتماع برای ما ترسیم کرده. هرچند در بیانِ حرفام مدعی نیستم و صرفا نقلی خواهد بود از زندگی، از زبان یکی از تجربهکنندههاش. علاوه بر این، تلاشهام در تعریف موضوعات و حل اونها در حوزه کاریم، برای کسانی که در زمینه مدیریت امکانات و املاک سازمانی فعالیت میکنن، میتونه نگاهی نو رو ارائه بده. برای دوستان بینالملی هم فک میکنم که مشاهدهی نگاه یک انسان از مشرق زمین به موضوعات زندگی خالی از لطف نباشه.
پیش از شروع به اشتراکگذاری نوشتههام، میخواهم از افراد و سازمانهایی که در این مسیر حرفهای کمک کننده بودن، تشکر کنم. دوست داشتم نام تک تک اونها رو جداگانه ببرم، اما با توجه به تعداد زیاد آنها، این کار ممکن نیست. قطعاً در طی این پستها، از هر یک از افرادی که نقشی در شکلگیری این تجربیات داشتن، به طور ویژه یاد خواهم کرد. برای الان، از سازمانهای هلدینگ هزاردستان و گروه آگاه که در اونها فرصت نقش آفرینی بهم دادن و بهم اعتماد کردن و از تیمهایی که در این دو سازمان در بخش املاک و امکانات با هم همکاری کردیم به طور خاص تشکر میکنم. این همکاریها، تجربیات و خاطرات فراموشنشدنی رو برای من به جا گذاشتن.
با توجه به طولانی بودن متنها، از این به بعد دو سه خط اول هر متن رو در پست لینکدین میذارم و در صورت علاقه میتونید ادامهی متن فارسی رو در ویرگول و انگلیسی رو در مدیوم دنبال کنید. از پست بعدی شروع میکنم به روایت داستانم. امیدوارم که روشنی بخش باشن.
ارادتمند،
مصطفی.