"به نام هنرمندترین"
در شهر خدا همه چیز بر مدار زور و زورگویی و خون و خون روزی می چرخد.
اینجا، قدرت به معنای برتری در انواع بزهکاری است.
اینجا همه برای رسیدن به جایگاه اول بودن و سرشناس بودن در شهر می جنگند و سعی در اثبات خود به عنوان بزهکار اعظم دارند.
میرلس که برای نام فیلم از عنصر تضاد به بهترین شکل ممکن استفاده کرده ، از تجارب خود در کارگردانی تبلیغات تلویزیونی نیز به خوبی بهره برده است.
او پلان هایی دقیق و بسیار حساب شده و تاثیرگذار گرفته است. قاب های خوب با زاویه هایی سخنگو.
دکوپاژ فیلم هم از مواردی است که باید شدیداً مورد تحسین قرار بگیرد.
ما در فیلم، بسیار جذاب و خوب، با ریتمی بالا و ضرباهنگی درست، چگونگی زندگی و معیشت مردمی از محله های خاص ریودوژانیروی برزیل در دهه ی 60 را می بینیم؛ و بعد درگیر شدن با چند مفهوم، که ما به چالش می افتیم کدام اینها می تواند درست باشد و یا شاید همه شان درست باشند و شاید هم بالعکس.
ما درگیر می شویم که فرد باعث خرابی اجتماع است و این شکل از اجتماع را باعث می شود؟ و یا اجتماع است که باعث می شود و این چنین افرادی را تولید می کند؟
درگیر می شویم چون از طرفی لیتل دیدز و امثال آن را بهمراه بچه هایی که از دوران کودکی این فضا را لمس کرده و در آن زندگی کرده و می آموزند را می بینیم، و از طرف دیگر راکت را می بینیم که در همین بستر است و در همین بستر بزرگ می شود، اما خواسته اش چیز دیگری است و سودایی دیگر در سر دارد و برای رسیدن به آن قدم هایی هم برمی دارد و در نهایت هرطور شده به آن می رسد.
در نهایت باید بگویم شهر خدا فرم و محتوای درستی دارد و یک اثر خوب و کم نقص است.
به قلم : مصطفی کزازی