"به نام هنرمندترین"
ماتریکس فیلمی است که سوال های زیادی در ذهن مخاطب متبادر می کند، که گاهی فلسفی هم هستند.
این که زمان اصلاً چیست و چه شکلی است و تعریفش چیست؟
اینکه جایی که در آن زندگی می کنیم واقعاً کجاست؟!
ما واقعاً که هستیم؟! واقعیتمان چیست و کجاست؟!
فیلم در واقع عالم غیر را به تفسیر خودش روایت می کند و آنجا را یک سیستم طراحی شده به دست کسی معرفی کرده و می گوید اگر از این عالم حاضر که دنیای واقعی نیست بتوانی خارج شوی و از قید و بندهایش فارغ شوی می توانی به نوعی منجی باشی و منجی شوی.
اما ماتریکس نکته ای دارد که کمتر به آن توجه شده و برای من بسیار جالب است که چگونه نادیده گرفته شده.
واچوفسکی ها در اینجا می گویند، آزاد و آزاد باش و بدون هیچ قانون و مقرراتی، و می خواهند این را طوری به بیننده القا کنند که او را به عصیانی علیه خودش و افکارش و البته قوانین و اجتماع اطرافش دعوت یا حتی وادار کند.
اما نکته درست همین جاست، که خود نویسنده و کارگردان دارند برای دیگران و مخاطب قانون وضع می کنند؛
بعید می دانم که آنها ندانند بی قانونی خود نوعی قانون است.
در آخر ماتریکس را ببینید و بسیار به جزئیاتش، حتی اسامی دقت کنید.
به قلم : مصطفی کزازی