مصطفی کزازی
مصطفی کزازی
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

سینمایی ماشین مرا بران / #نگاه_کن

به نام هنرمندترین


فیلم تولید کشور ژاپن و به نویسندگی ریوسوکی هاماگوچی و تاماکاسا اوئه، و کارگردانی ریوسوکی هاماگوچی است.

اثر براساس داستان کوتاه ماشین من را بران از هاروکی موراکامی نگارش شده است و تا اندازه‌ای وفادار بوده و البته تغییراتی هم داشته است.

فیلم با صحنه‌هایی اروتیک آغاز می‌شود و کلیت این فضا تا دقیقه‌ی 30 ادامه دارد. و در دقیقه‌ی 40 تازه تیتراژ آغازین را می‌بینیم و رسماً فیلم شروع می‌شود.

ساخته‌ی هاماگوچی کاملاً برخلاف این حرف پیش می‌رود که: ((کمتر بگو و بیشتر نشان بده))، نزدیک به تمام فیلم با دیالوگ و گفت‌و‌گو پیش می‌رود. صحبت کردن و مکالمه و حتی شنیدن صدای ضبط شده‌ی زن، به زحمت اجازه‌ی حس فضای خالی و سکوت را به مخاطب می‌دهد.

کارگردان به وضوح از باب اِلمان‌های کلی، راه فروشنده‌ فرهادی را رفته‌ تا اسکار بگیرد و موفق هم شد؛ استفاده از تئاتر و شخصیت‌های اصلی موجود در آن، مسئله‌ی رابطه‌ی زناشویی با غیر از همسر، شوهری که متوجه رابطه می‌شود و اما اقدامی نمی‌کند.

البته انتهای فیلم هم انگار پیرو فرهادی است و باز که نه، عملاً رها می‌شود و ما نمی‌فهمیم چه شد و باید خودمان برای خودمان سناریو سازی کنیم.

نکته‌ی قابل توجهی که در مورد ماشین من را بران وجود دارد، اینجا بر خلاف فروشنده‌ی فرهادی نمایش بسیار در اثر کارکرد دارد و بودنش طراحی شده و کمک کننده است.

اما در جایی از اثر گفته می‌شود نمایشنامه چخوف خود واقعی آدم را بیرون می‌کشد و شخصیت اصلی مرد در پسِ نمایش درحال اجرایش، خود واقعی‌اش را بیرون کشیده شده میابد؛ اما این خود واقعی‌ای که گفته می‌شود را ما در اثر نمی‌بینیم و شخصیت متفاوت از آن است.

فیلم هاماگوچی لانگ‌شات‌های خوبی دارد. خصوصاً در زمان‌هایی حرکت ماشین با ایجاد خطوط و انحناهای درست و زیبا.

ماشین قرمز کوچک فیلم، به نوعی در اثر نقش یک شخصیت را داراست. ماشین شخصیتی است که برای عشق و دوستی و اعتراف به آن پناه برده می‌شود. انگار او آرامش‌بخش و صلح‌طلب است.

فیلم، با روند خودش، با شعار نمی‌دانیم پس قضاوت نکنیم، و همچنین، هدف وسیله را توجیه می‌کند، به صورت تمام قد از خیانتکار دفاع می‌کند و در نهایت هم به شکلی تطهیر!

در انتها هم شخصیت اصلی مرد و راننده‌ی زن، انگار به نوعی از آزادی و رهایی می‌رسند و به گونه‌ای رستگار می‌شوند، اما هیچ مقدمه و چالشی در مسیرِ رسیدن به این رستگاری، در فیلم دیده نمی‌شود.

ماشین من را بران ریتم کندی دارد اما خسته‌کننده نمی‌شود؛ چون تمپو به واسطه‌ی مکالمات تعادل ایجاد کرده است.

نورپردازی و فیلمبرداری ساده اما صحیح و بازی‌های اندازهِ بازیگران، نکات قابل توجه و قابل قبولِ فیلم هاماگوچی هستند.


کلام آخر؛

هر فیلم یک تجربه است و تجربه، بدردبخورترین چیز آدمی!


به قلم: مصطفی کزازی

قلم را نفس می کشم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید