"به نام هنرمندترین"
می خواهی چیزی پیدا نشود و یا سخت پیدا شود آن را جلوی دید جویندگان بگذار.
مظنونین همیشگی انگار از این فاکتور اولیه برای به دست آوردن داستان سراسر جذابیتش استفاده کرده است.
تا انتهای فیلم شما درگیر کایزر شوزه هستید و در این مسیر بارها شک می کنید که اصلاً وجود خارجی دارد یا نه. اما در انتهای فیلم جوابتان را چنان کوبنده و خاص و قافلگیرانه می گیرید که تمایلی صد در صدی برای دوباره دیدن فیلم به شما دست می دهد تا شاید به پاسخ یکی از سوالهایی که همچنان مغزتان را کار گرفته است برسید.
برایان سینگر در بیست و هشت سالگی فیلمی به شما ارائه می کند که شاید یک بدعت گذاری خاص و جدید در عرصه ی فیلم سازی محسوب شود.
او چنان 90 دقیقه مخاطب را بدون هیچ پاسخ و ردپایی از شناخت متهم اصلی پای فیلم نگه می دارد که کمترین فیلمی در تاریخ سینما بدون تعلیق و یا تعلیق های کم، موفق به انجامش شده است.
بازی های خوب که گفتن ندارد و تماشا می خواهند، اما از دیگر عوامل مثل فیلمبردار و تدوینگر بسیار خوب کار، که بسیار بسیار به سینگر در کیفیت نهایی و خروجی مدنظرش کمک کرده اند هم نباید قافل شد.
و اما باز هم مثل همیشه، تا فیلمنامه ای درست و خوب نباشد، کار درست و خوبی ساخته نمی شود.
شخصیت پردازی و کاراکتر سازی های کم نظیر نویسنده و همچنین دیالوگ های گاه بی نظیر و عمیقش چنان درگیر کننده و درست نوشته شده و از کار درآمده اند که نمی شود حداقل از یک نمونه ی آن ها یاد نکرد.
وربال : بزرگترین کار شیطان این بوده که توانسته این تصور را به وجود بیاورد که وجود ندارد.
آنها که ندیده اند حتماً ببینند.
به قلم: مصطفی کزازی