"به نام هنرمندترین"
۱۹۱۷ فیلمی در مورد جنگ جهانی اول است و در واقع روایت یک روز از آن، یعنی ۶ آوریل.
هرچند که ما تمامی یک روز را نمی بینیم و بر خلاف تصور خیلی ها، فیلم پلان سکانس یا ریِل تایم نیست و پر است از کات های تقریباً مخفی(تقریباً چون، به هر دلیل برای من واضح بود و اصلاً حتی حس پلان سکانس یا ریِل تایم نداشتم).
مندز فیلم را از روی خاطره ای که پدربزرگش برایش تعریف کرده به کمک کریستی ویلسون نوشته و بعد ساخته است.
او در این فیلم تنها نگاهش جنگی نبوده و بلکه می توان گفت حتی بیشترش پایه ای احساسی و درام دارد و اصلاً متکی به همین مسئله بوده و برگ برنده اش هم همین است.
فیلمبرداری و موزیک فیلم بسیار جالب توجه اند و خلاقانه. استفاده از دو بازیگر جوان با آن شرایط فیزیکی و چهره ای هم، هوشمندی دیگر سم مندز است.
اما بعلاوه ی تمام اینها، اینکه بعضی جاها نحوه ی فیلمبرداری شبیه به بازی های کامپیوتری می شود هم بسیار جذاب است.
کارگردان از عناصر احساسی بسیار خوب و درست و البته به جا استفاده کرده است. برادر بودن و هم خونی، درگیری با مقوله ی وجدان و اخلاق، برخورد یک سرباز متاهل با زن و بچه ای در دل جنگ و تلنگری به مبحث خانواده، شکوفه های گیلاس و درختان سبز و رد شدن از روی جنازه ها، احساس مسئولیت سنگین در رساندن نامه به فرمانده و نوشتن نامه به مادر همرزم و چندین فاکتور دیگر، عناصر و معقوله هایی است که مندز به خوبی از آنها استفاده می کند. البته در این میان از رد و بدل شدن جملاتی همچون، امید چیز خطرناکیه، که فرمانده می گوید و یا، برگرد پیشمون.بوس، که پشت عکس خانوادگی سرباز است، نباید به راحتی گذشت.
بهرحال به نظر مندز به گونه ای از زاویه ای دیگر و خلاقانه تر مبحث جنگ را بررسی کرده و به تصویر کشیده، و در این کار هم موفق بوده است.
۱۹۱۷ فیلمی قابل توجه است، و دیدنش خالی از لطف نیست.
به قلم : مصطفی کزازی