ویرگول
ورودثبت نام
Mostafa Torkashvand
Mostafa Torkashvand
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

سر آغاز

سلام، من، مصطفی ترکاشوند، امروز پروفایل خودم را در ویرگول ساختم، قرار است اینجا چیزی بنویسم، فعلا که نه دنبال کننده ای دارم و نه خبری هست؛ اما خب شاید در آینده ، بله آینده . چیزی که بیشتر از هر چیزی سعی می کنم به آن فکر کنم. دوست دارم بنویسم. در مورد همه چیز . نه ، نه ، منظور من "تئوری همه چیز" استیون هاوکینگ نبود؛ ولی شاید کمی هم از آن نوشتم. من دوست دارم بنویسم، درباره علم، درباره آینده، درباره مهندسی، درباره شیمی ، درباره فیزیک . شاید کمی درباره "تسلا"، "سولار سیتی" و "اسپیس ایکس" بنویسم ، اصلا شاید یک روز تمام درباره "ایلان ماسک" بنویسم. ولی روز دیگر کاملا درباره جناب "انشتین" بزرگ بنویسم. چرا درباره "کریستوفر نولان " ننویسم؟؟. شاید درباره تلاش و موفقیت بنویسم. شاید درباره شما بنویسم.قطعا زمانی درباره عشق خواهم نوشت . بله، من عاشق هستم، عاشق شیمی، عاشق محیط زیست ، عاشق دانستن، عاشق فهمیدن ، عاشق علم و عاشق پژوهش وتحقیق. کم نیستند روزهایی که در آن ها به بهترین خانواده تاریخ فکر می کنم؛ نمی دانم درست حدس زدید یا نه ، بلی خانواده "کوری"، آن خانواده ای است که من به آن ها فکر می کنم. جناب "پی یر کوری" عزیز ، مردی با وقار ، نماد یک انسان با گذشت، یک فداکار ، یک دانشمند فرهیخته هستند؛ و همسر ایشان بانو "ماری" ، بله همان "ماری کوری" معروف که اگر دست من بود بی شک ایشان را حضرت خطاب می کردم، حضرت " ماریا اسکلودوسکا کوری" که از هر نگاهی و در هر زمینه ای می توان او را یک قهرمان دانست. ایشان یک فرزند مهربان برای مادرشان بودند، همسری بی بدیل برای جناب پی یر ، مادری آینده نگر برای فرزندانشان که حاصل یکی از آن ها کشف "رادیو اکتیویته مصنوعی" توسط " ایرن ژولیو کوری" بود؛ ایشان عضوی فداکار برای جامعه بشریت بودند، قطعا در آینده درباره حضور ایشان در جبهه های جنگ و نجات جان افراد خواهم نوشت، روش های ایشان برای درمان سرطان هنوز مورد استفاده هستند و قطعا نمی توان گفت چند نفر به خاطر کشف بزرگ ایشان از مرگ نجات یافتند. باز هم صحبت از علم و شیمی و خانواده کوری شد و من از مسیر خارج شدم. عذر تقصیر؛ قطعا هر عاشقی وقتی از معشوق خود صحبت می کند عنان از کف داده و فراموش کار می شود. می دانم که عذر تقصیر من را پذیرفته و لبخندی گوشه لب دارید. خب، برویم سراغ ادامه حرفمان ، شاید بعضی روزها از شما بپرسم که در چه موضوعی مطلب بنویسم، راستش را بخواهید من آنقدر عاشق تحقیق کردن هستم که وقتی کسی موضوعی را به من می گوید، دیگر بقیه حرف های او را نمی فهمم تا به نتایج به درد بخوری برای تحقیق او برسم . قطعا وقتی به این جای متن برسید همه می گویید : چقدر شلخته می نویسد. آره خب شاید شلخته باشد، شاید خیلی از قوانین رعایت نشده باشد . مثلا همین الان یادم افتاد که درباره "هوش مصنوعی" هم برای شما خواهم نوشت. خب، چی می گفتیم، آهان، شلخته است ، بدون قانون، بدون چارچوب. راستی چارچوب درست است یا چهارچوب ؟؟

مصطفی فکر می کند اگر وقتی را که می خواهیم صرف رعایت بعضی‌ نکات کنیم ، صرف اصل مطلب کنیم بهتر باشد. شما یک بار وسط عمیق ترین بحث تقارن به جای "صفحه" تقارن بگو "سَفحه" تقارن ، اصلا کسی متوجه نمی شود.•البته حواستان باشد معنی را تغییر ندهید• این ها همه بستگی دارد به کیفیت آن موضوعی که درباره آن حرف می زنید. مثلا ، الان اگر من بیشتر از این ادامه بِدَهَم ، شما دیگر ادامه نخواهید داد. البته که با ادامه ندادن شما من چیزی را از دست نداده ام، چون پیچ ، پیچیده است و شما نپیچیده اید؛ و خب درست همین جا که لبخند به لب دارید تمامش می کنم که هیچ چیزی با ارزش تر از لبخند شما نیست.?

در جواب آنهایی که الان پیش خود می گویند : کی میاد این چرت و پرت های تورو بخونه؟ هم قطعا مشخصه که از نظر شما چرت و پرته، و ممکنه از نظر یکی دیگه آغازی برای ادبیاتی جدید باشه . آره من دنبال راهی برای فهماندن علم و آینده به کسانی که سوادش را ندارند هستم.

مصطفی ترکاشوند .

دوم آبان ماه یک هزار و سیصد و ۹۹ ، مقارن 23 اکتبر سنه دو هزار و بیست میلادی.

راستی یادم بندازید درباره حامل های انرژی هم یادتون بنویسم.??

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید