مصطفی اکبری
خواندن ۲ دقیقه·۸ روز پیش

دیالوگ: حرف‌هایی پشت ندا

«یکبار دیگه از اول تعریف کن دقیقا دیشب چه اتفاقی افتاد و تو چی دیدی.»

+ «من مثل همیشه از پشت پنجره داشتم خونه ندا رو نگاه میکردم. بعد که اونو دیدم رفتم پای تلویزیون نشستم به فوتبال نگاه کردن.»

- «نه خیلی کامل‌تر تعریف کن. ریز دیده هاتو بگو.»

+ «رفتم پشت پنجره. همیشه ندا یا تو حالش داشت تلویزیون نگاه میکرد یا با گوشیش ور میرفت ، یا هم تو آشپزخونه کاری انجام میداد. اما دیشب ندا رو ندیدم. خیلی منتظرش واستادم. یکدفعه دیدم کلید انداخت و اومد تو خونه. در که باز شد دیدمش. روسریشو پرت کرد روی مبل و اومد تو آشپزخونه. مانتشو از تنش بیرون کشید و انداخت روی زمین. سرشو گرفت زیر شیر آشپزخونه. یک دِیقِه‌ای سرش زیر آب بود. موهای بلندش خیس خیس شد و تاپش به بدنش چسبیده بود. من نگاش میکردم اما اون حواسش بمن نبود. از آشپزخونه در اومد و رفت تو اتاق سمت راستی و دیگه ندیدمش.»

- «بعدش چیشد؟!!»

+ «بعدش هیچی دیگه رفتم فوتبال ببینم.»

- «ساعت چند بود اونموقع که ندا رفت تو اتاق؟!»

+  «ساعتو که یادم نیست اما حدودا بیست دقیقه بعدش فوتبال شروع شد.»

- «که اینطور، تو دیگه چیزی ندیدی؟!»

+ «نه بخدا اصلا این سوال جوابا برای چیه جناب سروان!؟»

- «من جناب سروان نیستم. من بازجوی پرونده قتل خانم ندا سلطانفرم که دیشب جنازشون رو از تو خونشون پیدا کردیم.»

+ «ندا مرده !! چرا؟!»

- «یکبار دیگه تأکید میکنم هر اتفاقی که دیشب افتاد و الان تعریف کن و توضیح بده وگرنه اگر بعدا بخوای چیزی رو ضمیمه گفته هات کنی ممکنه برات سنگین تر تموم بشه.»

+ «آخه چرا اینطوری صحبت میکنید با من. انگار من قاتلم!!!»

- «ندا دیشب تو اتاق سمت چپی نه اتاق سمت راستی، دست به خودکشی زده اونم با چاقوی آشپزخونش.»

+ (تنش لرزید. اشکش لب چشمش اومد. با صدای لرزان و اشک آلود) گفت: «خدارحمتش کنه.»

- «خفه‌شو آشغال، اثر انگشتت روی چاقو شناسایی شده و مأمورین  پزشک قانونی با بازسازی صحنه تشخیص قتل دادن نه خودکشی. تو فقط صحنه رو شبیه به اینکه ندا خودش رو کشته درست کردی اما شواهد زیادی از خودت به جا گذاشتی و متهم ردیف اول این پرونده تویی چه اعتراف بکنی و چه اعتراف نکنی . چه خودت باشی و چه نقش بازی کنی تو رو بعنوان قاتل به دادگاه عالی کیفری معرفی کردم. پرونده مختومه ست از نظرمن. ببرینش سلول انفرادی.»


نوشته مصطفی اکبری
نوشته مصطفی اکبری


۶
۰
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید
نظرات