Mostafa F
Mostafa F
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

چالش کتاب‌خوانی طاقچه: موج‌آفرینی

از طراحی و عکس روی جلد خوشم نیومد، انگار فردین ر برای نقش جوکر گریم کردن.
از طراحی و عکس روی جلد خوشم نیومد، انگار فردین ر برای نقش جوکر گریم کردن.

مقدمه ر خوندم. نوشته‌ی جان کینگ. توضیح می‌ده که مقاله‌های یوسا که درباره‌ی موضوعات و شخصیت‌های مختلف از دهه‌ی ۶۰ تا سال ۱۹۹۳ در نشریات مختلف نوشته بوده ر جمع‌آوری و به انگلیسی ترجمه کرده. کمی به زندگی و جوانی و دانشجویی تو مادرید و سفر به پاریس و آمریکا و کاندیدای ریاست‌جمهوری پرو و نویسندگانی که روش تأثیر گذاشتن، اشاره کرده.

۱- کشور هزار چهره

می‌گه در شهر آرکیپای پرو به دنیا اومده، وقتی یک ساله بوده مهاجرت کردن بولیوی، ده سالگی برگشتن، از اینکاها خوشش نمیاد چون به فرهنگ و تمدن‌های قبل از خودشون اهمیت نمی‌دادن. بعد اسپانیایی‌ها اومدن و مذهب و زبان جدید، تفتیش عقاید و سانسور.

پدرش وقتی فهمید شعر می‌گه فرستادش مدرسه نظامی، دو سال اونحا بود. این دو سال باعث شد با جامعه‌ی واقعی پرو آشنا بشه و مواد خام رمان اولش ر فراهم کرد، سال‌های سگی همون عصر قهرمانه؟ از کتاب خیلی استقبال شد، هزار نسخه ازش تو حیاط مدرسه سوزوندن و ژنرال‌ها خیلی بهش حمله کردن یکی‌شون گفت این رمان با حمایت مالی اکوادور نوشته شده تا نظامی‌های پرو ر بی‌اعتبار کنه.

یه کمی درباره گاوبازی می‌گه بعد از دیکتاتوری پرو و حکومت و تمایلات کمونیستی جوانی‌ش، روزنامه‌نگاری و فارغ‌التحصیلی و بورسیه‌ی دکترا تو مادرید. سال ۵۸ از پرو رفت و تا سال ۷۴ برنگشت.

۲- هنگامی که مادرید دهی بیش نبود

وقتی بورسیه شد که بره مادرید خیلی ذوق و شوق داشت که قراره با ادبیات و تئاتر و هنر اسپانیا از نزدیک برخورد داشته باشه اما فرانکو و سانسور و خفقان حالش ر گرفت.

۳- وقایع‌نگاری انقلاب کوبا

این مقاله ر سال ۶۲ نوشته، دو هفته بعد از بحران موشکی. اول دو تا ویژگی انقلاب ر می‌گه، اول که انقلاب تثبیت شده و فقط حمله‌ی نظامی شدید آمریکا ممکنه از بین ببردش. دوم اینکه با بقیه‌ی حکومت‌های کمونیستی سوسیالیستی فرق داره. بعد کمی از آزادی نشر کتاب‌ها و عقاید مختلف و نبود سانسور می‌گه و انتخابات اتحادیه‌های کارگری و محبوبیت فیدل کاسترو.

۴- در دهی نورماندی، به یاد پائول اسکوبار

یه دوستی داشته به اسم پائول، تو مادرید با هم آشنا شدن، دانشجو بود، رفت پاریس، تو یه دهی معلم زبان اسپانیولی بود، الان اونجا براش یه بزرگداشت گرفتن، یوسا همینجور که داره سخنرانی‌های راجع به پائول ر گوش می‌ده یاد خاطراتش باهاش و دوستی و وقت‌گذرونی‌شون می‌افته. یه بار پائول گفت دارم می‌رم پرو، رفت عضو گروه‌های چریکی شد و تو درگیری با ارتش کشته شد.

۵- توبی، آرام بخواب

درباره‌ی گورستان حیوانات نزدیک پاریس و سنگ‌نوشته‌های مختلف. «دیانِت، محبت تو در برابز ناسپاسی بشر از ما حمایت می‌کرد» یا «توبول، در نگاهت اندیشه‌ای ژرف‌تر و پرملاطفت‌تر از نوع بشر می‌تپد»

۶- پُتی پییر

وقتی که یوسا تو پاریس بود با پتی پییر آشنا شد، پتی آدم تنها و بدون خانواده‌ای بود که تعمیرکار بود و کارای فنی ساختمون ر انجام می‌داد. وقتی دوش حمام یوسا مشکل داشت نیکول، یکی از همسایه‌ها، پتی ر به یوسا معرفی کرده بود. یوسا از پاریس رفت و خبری از اینا نداشت، بعد چند سال که برگشت از دوستاش شنید که پتی ر فرستادن آسایشگاه، دوباره چند سال بعد تو اسپانیا یکی دیگه از آشناها ر دید و اون براش سرانجام نیکول و پتی ر تعریف کرد.

۷- همینگوی: جشن مشترک

درباره‌ی همینگوی، آثارش به خصوص جشن بیکران، دوستانش، علاقه‌مندی‌ها و زندگیش.

از کتاب‌های همینگوی فقط وداع با اسلحه ر خوندم و شاید چن تا داستان کوتاه، جزو نویسندگان محبوبم نیست اما شخصیت و زندگیش جالبه.

بر اساس گفته‌های همسرش این کتاب ر بین سالهای ۵۷ و ۶۰ نوشته بوده که با بحران‌های مدام و افسردگی روانی و تلخکامی ژرف همراه بوده اما تو مجامع عمومی ظاهر شاد و ماجراجو داشته.



۸- دیداری از بونوئل

یوسا و دوستش می‌رن هتل محل اقامت لوییس بونوئل برای مصاحبه. بونوئل می‌گه دوست داشته به پرو مسافرت کنه و پرو ر بشناسه اما الان دیگه پیر شده و نمی‌تونه، تصمیم گرفته فیلمسازی و مسافرت ر کنار بذاره و از خونه‌ش بیرون نیاد، دوست یوسا می‌گه ۱۰ سال پیش هم همین حرفا ر می‌زدی که اما فیلم ساختی و مسافرت. بونوئل اما می‌گه این دفعه تصمیمش جدیه. از کافه‌هایی که زمان بین دو جنگ جهانی با دوستان سورئالیست و روشنفکر و نویسنده‌ش وقت می‌گذروندن می‌گه اما الان فقط جمع‌های دو سه نفره ر می‌تونه تحمل کنه چون مشکل شنوایی داره. یوسا و دوستش می‌گن زمانه عوض شده و «آیا یادتان می‌آید وقتی آن آثار برانگیزاننده را ارائه دادید بورژوازی پاریس چقدر به وحشت افتاد؟ یادتان هست افتتاح سگ اندلسی چقدر رسوایی و عصر طلایی چقدر خشم به بار آورد؟ حالا این فیلم‌ها را در بهترین سینماهای پاریس نشان می‌دهند و حتی اگر خوشتان هم نیاید بورژواها به شما احترام می‌گذارند و تحسینتان می‌کنند.»

بونوئل می‌گه خوش به حال نویسنده‌ها هر چی دلشون بخواد می‌نویسن اما کارگردان مجبوره با تهیه‌کننده سر و کله بزنه، یوسا می‌گه تو که هر چی دلت خواسته ساختی، اما جواب می‌ده فقط تهیه‌کننده سه تا فیلم اول هیچ مشکل و درگیری نداشتن و دستش ر کاملا باز گذاشته بودن. تهیه‌کننده فیلم اولش مادر بونوئل بود، دومی یه اشراف‌زاده فرانسوی و سومی یه آنارشیست اسپانیایی.

بعد این مقاله یه مقاله‌ی دیگه هم درباره‌ی فیلمهای بد و ضعیف‌تر بونوئل هست. فیلم‌های عامه‌پسندترش.

۹- سیمون دوبووار: تصاویر زیبا

اول درباره رمان اگزیستانسیالیست می‌گه که با رمان تهوع سارتر شروع شد و با رمان ماندارن‌ها افول کرد. درباره‌ی پیشگامان اگزیستانسیالیست که سارتر و کامو و دوبووار و یکی دو نفر دیگه بودن. درباره‌ی افول روشنفکری چپ. درباره‌ی رمان تصاویر زیبا و داستانش که ۱۲ سال بعد از ماندارن‌ها نوشت.

۱۰- سباستیان سالاسار بوندی و دغدغه‌ی نویسنده در پرو

بورژوازی تو دنیا به نویسنده بعد از مرگش احترام می‌ذاره و تکریم و تجلیل، اما تو پرو حتی بعد مرگ هم از این خبرا نیست. به جز بوندی که موقع مرگش همه مردم و مسئولین عزادار شدن و گل و شمع.

کمی درباره جوانی بوندی که دوست داشت بازبگر تئاتر بشه ولی بعد شیفته‌ی ادبیات و نویسندگی شد. بعد شرایط نویسندگی در پرو و سختی و فقر و بدبختی جوانانی که می‌خوان نویسنده بشن.

۱۱- ادبیات آتش است

سخنرانی یوسا برای برنده شدن جایزه‌ی رومولو گایه‌گوس در سال ۱۹۹۷، کاراکاس، ونزوئلا

درباره‌ی ادبیات به خصوص ادبیات آمریکای جنوبی و مشکلات و سختی‌ها، وظایف و نقش ادبیات در اجتماع.


فکر کنم بسه دیگه، باید برای یادداشت چالش کافی باشه. همه‌ی مقاله‌ها رو نخوندم اما تا اینجا که خوندم از دو تا بیشتر خوشم اومد، اونی که درباره‌ی بونوئل بود و اونی که درباره‌ی پتی پییر بود. بقیه هم بد نبودن اما معمولی بودن برام.

کتاب موج‌آفرینی ر نشر خزه منتشر کرده با ترجمه‌ی مهدی غبرایی.

«موجآفرینی»راازطاقچهدریافتکنید
https://taaghche.com/book/121333




چالش کتابخوانی طاقچهماریو بارگاس یوساطاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید