از جادهی راین به سمت جیرفت که حرکت کنیم، جادهی کوهستانی به ما میفهماند که سرزمین جدیدی در انتظار ماست که با ارتفاعات سرسبز و بسیار متفاوتی محصور شده است. خوش آمدگویی این سرزمین کم نظیر، با درهی مدیترانهای دلفارد آغاز میشود؛ منطقهی سردسیری که خستگی راه طولانیمان را در میکند. دلفارد در چند سال اخیر از جهت میزبانی گردشگری رشد قابل توجهی داشته است؛ اقامتگاههای بومگردی، تجربههای زیست محلی و گشتهای طبیعتگردی یک روزه در قلب کوهستان، تجربههایی اند که به راحتی نمیتوان از کنار آنها گذشت. اما پس از فرود از آسمان دلفارد به دریای جیرفت میرسیم. دریای سبز و مسطحی از بزرگترین مرکز کشت و صنعت مرکبات ایران که به سادگی میشود هزاران سال تمدن را از تپههای تاریخی اطرافش نفس کشید و فرهنگ غنی و هزار رنگ محلی را از قلب محله هایش دریافت کرد.
از جیرفت و تنوع اقلیمی و طبیعی و جاذبههای رنگارنگش در سه روز به اندازهی سه ماه تجربهی بکر داشتم، مراسم محلی حنابندان و موسیقی جنوبی مختص این منطقه و گم شدن در باغ های پرتقال و انار را میگذارم برای بعد، تجربهی نابی که ذهنم را در خود حل کرد، تجربهی شهر تاریخی جیرفت و تپههای کنارصندل بود. دریافت من از این تاریخ, پراکنده بود ولی تصویری که در ذهن من ایجاد شد، تصویری اساطیری از لایههای تاریخ است، تصویری که نمیدانم چقدر اش سند تاریخی داشته باشد ولی من ترجیح میدهم به خلاقیتام بال بدهم.
تصور کنید منطقهای در کنار رودخانهای تاریخی -که ممکن است ثابت شود مهد تمدن بشر بوده است- تا کنون چند شهر را به خود دیده باشد. یکی هشت هزار سال پیش یکی پنج هزار سال پیش، یکی کمتر از هزار سال پیش و آخری در همین حوالی؛ آری چند شهر! هر کدام بر روی دیگری به نحوی که هرچه عمیق میکاوی قدمت خاک نشان از تمدنی قدیمیتر میدهد. انسانهایی که از هر کدامشان تا نسل قبل ممکن است کمترین اشتراکات وجود داشته باشد با افکار و اندیشهها، ملتها و حکومتها، صنایع و نیازها و دنیاهای کاملا متفاوت دقیقا بر یک نقطه با یک اشتراک، همه در قلب مادر زمین بذر میکارند و نان برمیدارند.
مثلا اولی به خاطر جنگ و ناامنی متروک شده و رودخانه روکشی از سیلاب بر روی آن کشیده و منطقه تبدیل به جلگهای حاصلخیز شده است. چند هزار سال بعد تمدنی دیگر از ابتدا بر روی این خاک شهر ساخته است. تمدن دوم اما از خود بقایای بیشتری بر جای گذاشته، -تمدن آرتا-، کشورگونهای قدرتمند، زرخیز و افسانهای. اینکه چه بر سر این تمدن آمد را نمیدانم ولی احتمالا سیلی عظیم شهر را باز به خوابی بلند فرو برده است. این خواب در دوران سلجوقیان دوباره شکسته است، این بار تمدنی اسلامی در دوران جادهی ابریشم، شهر را به مرکزی تجاری تبدیل کرده شهر اقیانوس شهری که آب، معدن، هنر و زراعت شاخصههای ثابت آن بوده است و این آخری شاید هیچوقت کاملا فراموش نشده باشد ولی تفاوتهای بسیاری با جیرفت امروز دارد پس احتمالا به دلیلی خاص مجددا از مرکز توجه بیرون آمده مثلا شاید مسیر تجارت تغییر کرده و یا رودخانه مدتی بیمهری نشان داده است. نمیدانم این خیال پردازی های من چقدر میتواند درست باشد ولی برای من پاگذاشتن بر روی دیوارههای چند متری کاخهای هزاران سال پیش که اکنون زیر خاک اند، همزمان هم وهمناک و هم شیرین است. شیرین از اینکه تاریخ ما آدمها بیش از توان تصور ما بلند است و تمام عصر ما و نگرانیهایش در چشم تاریخ مانند پلک زدن است و وهمناک از این جهت که روزی آدمهایی با کمترین اشتراک با ما، بر خاک و خشتی درخت میکارند که روزی تمام دارایی ما بوده است و برایش شب بیداری میکشیدهایم.
با این اوصاف اطمینان دارم همنوعهای من به این راحتی زیست بر روی این زمین را وا نمیدهند.
ضمنا اگر دانستن از سرزمین کرمان برایتان تازگی دارد به visitkermanland@ در شبکه های اجتماعی و یا سایت kerman.land سر بزنید.