مصطفی لطفی
مصطفی لطفی
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

رستگاری در شاوشنکِ زندگی

!Spoiler Alert!

شما با کدام شخصیت فیلم همزادپنداری می‌کنید؟ فکر کنم اغلب مردم مثل من در جواب این سوال با هیجان دلشان بخواهد بگویند "اندی". فیلم رستگاری در شاوشنک اما به نظر من دو شخصیت اصلی دارد که کاملا نقطه‌ی مقابل یکدیگر هستند، اندی و بروکس.

اندی دوفرین
اندی دوفرین

اندی دوفرین، آدمیست که با تمام وجودش خواستار عوض کردن شرایط حاضر است و تا انجامش آرام نمی‌گیرد. محور وجودی و نیروی محرکه‌ی اندی امید است و هیچ مانعی جلودارش نیست، هیچ وقت هم خسته نمی‌شود.

بروکس
بروکس

اما از طرف دیگر بروکس فردی است که از شرایطش، هر چه که هست، لذت می‌برد و برخلاف اندی از تغییر حتی بیزار است. انگار بروکس از صرف وجود داشتن و خود زندگی لذت می‌برد و برای خوشحالی نیازی به اسباب اضافی ندارد. هر چند تصویر بروکس مثل اندی معمولا روی پوستر فیلم نمی‌آید، اما به نظر من همان قدر قابل احترام، قدرتمند و مهم است. شاید بروکس از زاویه ی دیگری به زندگی نگاه می‌کند و جهان‌بینی متفاوتی در مقایسه با اندی دارد. شاید دنبال روزمرگی می‌گردد تا به آرامی در جایی ته نشین شود و یا شاید هم یک جور ذِن مستری چیزی است. هرچه که هست، به نظرم همان‌طور که هر کسی نمی‌تواند کاری که اندی کرد را انجام بدهد، بروکس بودن هم نیاز به توانایی‌های خاص خودش را دارد. فکر می‌کنم سقراط هم دلش می‌خواسته شبیه بروکس باشد، از آن جا که می‌گوید " چه فراوان است آنچه بدان نیاز ندارم".

اما من نه اندی هستم و نه بروکس. من همیشه یک گوشه‌ی دلم روزمرگی خواسته و یک گوشه‌ی دیگرش از روزمرگی فراری بوده است. هر وقت هم که پا فراتر از دایره‌ی امنیت‌ام گذاشته‌ام، اندی درونم لبخند رضایت‌بخش زده اما بروکس شروع کرده به جیغ و ناخن کشیدن به خودش و تشنج کردن. راستی به نظر من شاید اصلا اندی و بروکس در قصه‌ی شاوشنک وجود خارجی نداشته باشند. بلکه آن‌ها صرفا استعاره‌ای هستند از دو بعد مختلف شخصیت رِد که درگیر یک کشمکش درونی همیشگی‌اند. کشمکش بین کسی که هم واقعا دلش می‌خواد شرایط را عوض کند و برایش درجا زدن تحمل ناپذیر است، اما گاهی نیز معنای زندگی را در چیز دیگری غیر از پیشرفت می‌یابد و دوست دارد از همین زندگی که هست لذت ببرد.

رد
رد

به نظر من همه ی ما رد هستیم، و در درون زندان محدودیت‌های خودمان زندگی می‌کنیم. محدودیت‌هایی که گاه از آن‌ها بیزار و گاه به آن‌ها دلبسته‌ایم. گاهی که به این موضوع فکر می‌کنم، انگار برایم پر واضح می‌شود نویسنده هم قصد به تصویر کشیدن همین را داشته است، ولی با زبان داستان. شاید برای همین هم هست که رد را به عنوان راوی داستان انتخاب کرده است. ما قصه را از زبان رد می‌شنویم و نویسنده هم برای نمایش بهتر این کشمکش همیشگی "میل به سکون" و "میل به پیشرفتِ" درون رِد دست به چنین ساده‌سازی زده است. او با این جان‌بخشی و خلق شخصیت، و نسبت دادن صورت، نام و کاراکتر به این ابعاد خواسته تا به ما کمک کند راحت‌تر متوجه این کشمکش داخلیِ پیچیدهِ‌ درون رِد ( یا حتی خودمان) شویم. بی‌راه نیست حتی به همین خاطر هم باشد که در خلال فیلم، رد تنها کسی است که می‌تواند علت رفتارهای اندی و بروکس را به ما انقدر خوب توضیح بدهد. شاید چون رد می‌تواند هر کدام از آن‌ها باشد و در واقع آن‌ها هر کدام بخشی از رد هستند.


من خیلی شبیه به رد هستم. نه تنها درون خودم همیشه این کشمکش وجود داشته است، بلکه حتی با مقایسه خودم در بین دوستانم بیشتر متوجه این شباهت می‌شوم. من همیشه در اطرافم دوستانی داشته‌ام که من را یاد اندی می‌ا‌ندازند. آدم‌هایی که هیچ مانعی سد راهشان نیست. برنامه‌ریزی می‌کنند و بی اعتنا به همه چیز پیش می‌روند و پیشرفت می‌کنند. از آن طرف دوستان خوب دیگری هم دارم که من را یاد بروکس دوست داشتنی می اندازند. این افراد که آرامش، امنیت و لذت بردن را در ذهن من تداعی می‌کنند، همان‌هایی‌اند که هر وقت که نیازشان داریم، همیشه برایمان آنجا هستند.

رستگاری در شاوشنک انگار داستان زندگی همه‌ی ماست و همه ی ما رِد هستیم. ممکن است هدف نویسنده، متوجه ساختن ما به این ابعاد متناقض درونمان به کمک شخصیت بخشی به آنها باشد. و راز خوشبختی شاید در این نهفته است که اندی و بروکس درونمان را، هردو به رسمیت بشناسیم. آن وقت است که می‌توانیم به دنبال راهی برای آشتی دادن و برقراری صلح و تعادلی میان‌شان باشیم و خوشبختی را پایدارتر تجربه کنیم.

رستگاری در شاوشنکThe Shawshank Redemptionسینمافیلمزندگی
هم‌بنیان‌گراز پازلی | برگزارکننده استارتاپ‌ویکند بیرجند| دانشجوی ارشد کسب‌وکارهای الکترونیک دانشگاه تهران | علاقه‌مند به آشپزی، برنامه‌نویسی، علوم شناختی، رباعیات خیام و ورزش شنا.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید